playground

/ˈpleɪˌɡrɑːwnd//ˈpleɪɡraʊnd/

معنی: زمین بازی، تفریحگاه
معانی دیگر: (به ویژه در مدرسه) زمین بازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an outdoor area where children can play, often containing recreational equipment such as swings and seesaws.

(2) تعریف: any place for recreation.

جمله های نمونه

1. the provision of a playground for the children
فراهم سازی زمین بازی برای کودکان

2. the ruts in the children's playground were made by a big truck
شیارهای میدان بازی کودکان توسط یک کامیون بزرگ ایجاد شده بود.

3. each park must also have a playground for children
هرپارک باید محل بازی برای کودکان نیز داشته باشد.

4. they plan to roof in the playground
در نظر دارند زمین بازی را تاق بزنند.

5. he hived off the first graders to another playground
او کلاس اولی ها را جدا کرد و به محل بازی دیگری برد.

6. There is a bush near the school playground.
[ترجمه زارعی] یک بوته در نزدیکی زمین بازی مدرسه وجود دارد.
|
[ترجمه گوگل]یک بوته در نزدیکی زمین بازی مدرسه وجود دارد
[ترجمه ترگمان] یه بوته کنار حیاط مدرسه هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The boys chalked out goalposts on the playground wall.
[ترجمه گوگل]پسرها تیرک های دروازه را روی دیوار زمین بازی با گچ زدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها روی دیوار بازی خم شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The playground covers over an acre in extent.
[ترجمه گوگل]زمین بازی بیش از یک هکتار را پوشش می دهد
[ترجمه ترگمان]زمین بازی تا حدودی یک جریب را می پوشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All the schoolchildren ran about on the playground.
[ترجمه گوگل]همه بچه های مدرسه در زمین بازی دویدند
[ترجمه ترگمان]همه بچه های مدرسه ای در زمین بازی می دویدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They came to blows on the playground.
[ترجمه گوگل]آنها در زمین بازی با هم برخورد کردند
[ترجمه ترگمان] اومدن به زمین بازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The restrictions on the use of the playground are.
[ترجمه گوگل]محدودیت های استفاده از زمین بازی هستند
[ترجمه ترگمان]محدودیت هایی که در استفاده از زمین بازی وجود دارد عبارتند از:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The playground has been blocked out.
[ترجمه گوگل]زمین بازی مسدود شده است
[ترجمه ترگمان]حیاط مسدود شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The children ran in zigzags around the playground until they were exhausted.
[ترجمه گوگل]بچه ها زیگزاگ دور زمین بازی دویدند تا خسته شدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها دوان دوان به طرف زمین بازی می دویدند تا اینکه خسته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The playground of the school has been walled in.
[ترجمه گوگل]زمین بازی مدرسه دیوارکشی شده است
[ترجمه ترگمان]حیاط مدرسه دیوار کشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Don't go outside the school playground.
[ترجمه گوگل]بیرون از زمین بازی مدرسه نروید
[ترجمه ترگمان]بیرون زمین بازی مدرسه نرو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The pupils are bouncing about on the playground.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان در زمین بازی می پرند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در زمین بازی در حال بالا و پایین رفتن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. There are 000 hospital admissions annually due to playground accidents.
[ترجمه گوگل]سالانه 000 بستری در بیمارستان به دلیل حوادث زمین بازی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در هر سال هزار مورد پذیرش در بیمارستان وجود دارد که به دلیل تصادفات محل بازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زمین بازی (اسم)
playground

تفریحگاه (اسم)
playground

انگلیسی به انگلیسی

• outdoor area for play, area for children to play (often containing swings, slides, etc.)
a playground is a piece of land where children can play.

پیشنهاد کاربران

زمین بازی.
یک فضای باز که برای بازی کودکان در نظر گرفته شده، به ویژه در مدرسه یا پارک عمومی.
مکان بازی
تفریحگاه. . . . زمین بازی
شهربازی
زمین بازی بچه ها
Kid's playground
محل تفریح و خوشگذرانی
فضای بازی
مکان بازی ( زمین*بازی )
زمین بازی، میدان بازی، محل بازی
تفریحگاه
شهر بازی , زمین بازی
زمین بازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس