partnership

/ˈpɑːrtnərˌʃɪp//ˈpɑːtnəʃɪp/

معنی: شرکت در مالکیت، مشارکت، شرکاء، انبازی
معانی دیگر: شراکت، معاضدت، همکاری، شرکت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in law, the joint ownership of a business.

(2) تعریف: the state or condition of being a partner or partners; association.

جمله های نمونه

1. partnership in irrigation projects between the states and the federal government
همکاری میان ایالت ها و دولت فدرال در مورد طرح های آبیاری

2. in partnership with my son david
با مشارکت پسرم داوود

3. the wartime partnership which existed between scientists and military men
همکاری میان دانشمندان و نظامیان در زمان جنگ

4. enter into partnership with someone
با کسی شریک شدن

5. To hedge around a partnership of love with control by law would be to destroy its base of trust in one another.
[ترجمه گوگل]محافظت از شراکت عشق با کنترل توسط قانون به معنای از بین بردن پایه اعتماد آن به یکدیگر است
[ترجمه ترگمان]دور کردن یک هم کاری عاشقانه با کنترل قانون، نابود کردن پایگاه و اعتماد کردن به یکدیگر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We are trying to develop a working partnership between local schools and industries.
[ترجمه گوگل]ما در تلاش هستیم تا یک مشارکت کاری بین مدارس و صنایع محلی ایجاد کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در تلاشیم تا یک مشارکت کاری میان مدارس و صنایع داخلی ایجاد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To hedge about a partnership of love with control by law would be to destroy its base of trust in one another.
[ترجمه گوگل]محافظت از شراکت عشق با کنترل توسط قانون به معنای از بین بردن پایه اعتماد آن به یکدیگر است
[ترجمه ترگمان]در مورد شراکت عشقی که در قانون عشق با قانون ایجاد می شود، نابود کردن پایگاه و اعتماد به یکدیگر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He developed his own program in partnership with an American expert.
[ترجمه گوگل]او برنامه خود را با مشارکت یک متخصص آمریکایی توسعه داد
[ترجمه ترگمان]او برنامه خود را با هم کاری یک متخصص آمریکایی گسترش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mutual respect is necessary for any partnership to work.
[ترجمه گوگل]احترام متقابل برای هر مشارکتی لازم است
[ترجمه ترگمان]برای هر شراکت رابطه متقابل، احترام متقابل لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Theirs was a partnership based on mutual respect, trust and understanding.
[ترجمه گوگل]شراکت آنها مبتنی بر احترام متقابل، اعتماد و درک بود
[ترجمه ترگمان]هم کاری آن ها بر پایه احترام متقابل، اعتماد و درک متقابل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The close partnership between Britain and the US will continue.
[ترجمه گوگل]همکاری نزدیک بریتانیا و آمریکا ادامه خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]هم کاری نزدیک بین بریتانیا و ایالات متحده ادامه خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Their partnership gelled and scriptwriting for television followed.
[ترجمه گوگل]همکاری آنها ژل شد و فیلمنامه نویسی برای تلویزیون دنبال شد
[ترجمه ترگمان]مشارکت آن ها gelled و scriptwriting برای تلویزیون دنبال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We took him into partnership in 200
[ترجمه کشاورز] ما با او قرار داد مشارکت 200 ساله بستیم.
|
[ترجمه گوگل]ما او را در سال 200 شریک کردیم
[ترجمه ترگمان]ما او را به ۲۰۰ نفر تقسیم کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was promoted to manager, thence to a partnership in the firm.
[ترجمه گوگل]او به سمت مدیر ارتقا یافت و از آنجا به شراکت در شرکت رسید
[ترجمه ترگمان]از آنجا به مدیر ارتقا یافت و از آنجا به شراکت در شرکت پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Several youth charities have formed a partnership to help these homeless teenagers.
[ترجمه گوگل]چندین موسسه خیریه جوانان برای کمک به این نوجوانان بی خانمان مشارکتی تشکیل داده اند
[ترجمه ترگمان]چندین موسسه خیریه جوان یک مشارکت برای کمک به این نوجوانان بی خانمان ایجاد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He and his brother went/entered into partnership.
[ترجمه گوگل]او و برادرش رفتند/شرکت کردند
[ترجمه ترگمان]او و برادرش وارد شراکت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She worked in partnership with her sister / They worked in partnership.
[ترجمه گوگل]با خواهرش شراکت کار کرد / مشارکتی کار کردند
[ترجمه ترگمان]او در هم کاری با خواهرش کار می کرد \/ آن ها در شراکت کار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شرکت در مالکیت (اسم)
accession, partnership

مشارکت (اسم)
partnership, association, collectivity, intercommunity, entirety, co-ownership

شرکاء (اسم)
partnership

انبازی (اسم)
partnership

تخصصی

[حسابداری] شرکتهای غیر سهامی
[حقوق] شرکت مدنی، شرکت غیر سهامی، شرکت تضامنی

انگلیسی به انگلیسی

• association, collaboration, participation
partnership is a relationship in which people or organizations work together in an equal and co-operative way.

پیشنهاد کاربران

شراکت، همکاری
مثال: The partnership between the two companies was highly successful.
شراکت بین دو شرکت بسیار موفق بود.
هکاری، همراهی، مشارکت، شراکت، عضویت، دوستی، رفاقت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : partner
✅️ اسم ( noun ) : partner / partnership
✅️ صفت ( adjective ) : partnering
✅️ قید ( adverb ) : _
عضویت در سازمان
شریک کاری یا شریک زندگی
مشارکت
همکاری
شراکت
مشارکت.
Partnership Sukuk
اوراق مشارکت.
Sleeping Partnership Sukuk
اوراق مضاربه.

شریک زندگی - زندگی مشترک
موسسه تصامنی
مشارکت مدنی
شرکت های تضامنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس