paroxysm

/ˈpærəksɪzəm//ˈpærəksɪzəm/

معنی: تشنج، گهگیری، حمله ناگهانی مرض
معانی دیگر: (خنده یا عطسه یا خشم و غیره) شور، فوران، ستهمی، (پزشکی) گهگیری، حمله (ناگهان و معمولا مکرر)، فراتک، طب گهگیری، حمله ناگهانی مر­

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: paroxysmal (adj.), paroxysmic (adj.), paroxysmally (adv.)
(1) تعریف: a sudden strong outburst of feelings or actions.
مترادف: fit, outburst
مشابه: agony, conniption, explosion, frenzy, fury, gust, outbreak, passion, storm

- Eventually, his paroxysm of weeping subsided, and he was able to speak again.
[ترجمه گوگل] سرانجام، هجوم گریه او فروکش کرد و او توانست دوباره صحبت کند
[ترجمه ترگمان] سرانجام، paroxysm از اشک فروکش کرد، و توانست باز هم حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a sudden violent fit or attack of illness, usu. a recurring one.
مترادف: attack, convulsion
مشابه: fit, flare-up, ictus, outbreak, outburst, seizure, throe

جمله های نمونه

1. he burst into a paroxysm of laughter
او از خنده روده بر شد.

2. she threw herself on her husband's corpse in a paroxysm of grief
او از شور اندوه خود را روی جسد شوهرش انداخت.

3. He exploded in a paroxysm of rage.
[ترجمه گوگل]او از شدت خشم منفجر شد
[ترجمه ترگمان]از شدت خشم منفجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He broke into a paroxysm of coughing.
[ترجمه گوگل]او دچار سرفه‌های عصبی شد
[ترجمه ترگمان]او دچار سرفه شدیدی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In a sudden paroxysm of jealousy he threw her clothes out of the window.
[ترجمه گوگل]با حسادت ناگهانی لباس های او را از پنجره به بیرون پرت کرد
[ترجمه ترگمان]با یک هجوم ناگهانی، لباس هایش را از پنجره بیرون انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Had she cut her wrists in a paroxysm of guilt?
[ترجمه گوگل]آیا او مچ دست هایش را به دلیل احساس گناه بریده بود؟
[ترجمه ترگمان]آیا او مچ او را با یک لحظه احساس گناه قطع کرده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. a paroxysm of laughter.
[ترجمه گوگل]تقلبی از خنده
[ترجمه ترگمان]موجی از خنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Or had she cut her wrists in a paroxysm of guilt?
[ترجمه گوگل]یا مچ دست هایش را به دلیل احساس گناه بریده بود؟
[ترجمه ترگمان]یا شاید مچ دستش را در یک لحظه احساس گناه قطع کرده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The paroxysm and destructiveness of crisis incidents increase the difficulty in management.
[ترجمه گوگل]پراکسیسم و ​​مخرب بودن حوادث بحران، دشواری در مدیریت را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]خشم و ویرانگری حوادث بحران، دشواری مدیریت را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The chest pain paroxysm condition was observed and the treadmill test and coronary angiography were rechecked after following up for 12 weeks.
[ترجمه گوگل]وضعیت پاروکسیسم درد قفسه سینه مشاهده شد و تست تردمیل و آنژیوگرافی عروق کرونر پس از پیگیری به مدت 12 هفته مجددا بررسی شد
[ترجمه ترگمان]بیماری حاد سینه مشاهده شد و آزمایش تردمیل و عروق کرونری بعد از ۱۲ هفته ادامه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The smoking will biggest raise the cancer paroxysm outbreak rate.
[ترجمه گوگل]استعمال دخانیات بیشترین میزان شیوع سرطان را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]مصرف دخانیات باعث افزایش میزان ابتلا به سرطان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For now, there will be a paroxysm of anger and mourning.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، یک موج خشم و ماتم وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]زیرا در حال حاضر، خشم و اندوه بر او چیره خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The relapse paroxysm and long range difficult to cure nature falling sickness use medicine to lead to the dysfunction being complicated by cognition.
[ترجمه گوگل]حمله عود کننده و درمان طولانی مدت بیماری زمین خوردن از دارو استفاده می کند تا منجر به اختلال در عملکرد شناختی شود
[ترجمه ترگمان]بیماری عود و گستره طولانی بیماری از پزشکی برای درمان بیماری استفاده می کند تا منجر به پیچیده شدن اختلال شده توسط شناخت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The rate of paroxysm AF transformed into perpetual AF or lasting AF was 2 2 %.
[ترجمه گوگل]میزان AF پاروکسیسم تبدیل به AF ​​دائمی یا AF پایدار 22٪ بود
[ترجمه ترگمان]آهنگ of transformed به AF دائمی یا AF ظاهر شد، ۲ % بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تشنج (اسم)
fit, tension, convulsion, hysteria, paroxysm, spasm, tenseness, tensity, tetanus, yank

گهگیری (اسم)
paroxysm

حمله ناگهانی مرض (اسم)
seizure, paroxysm

تخصصی

[زمین شناسی] غلیان،طغیان عملکرد ناگهانی و شدید نیروهای فیزیکی در طبیعت مانند فورانات انفجاری یک آتشفشان یا تکانه های شدید یک زمین لرزه، خصوصاً شدیدترین فوران انفجاری یک آتشفشان که گاهاً منجر به تخریب آتشفشان مزبور شده و عموماً فورانات کوچکتر و ضعیفتری پس از آن رخ می دهد. مقایسه شود با: catastrophe.

انگلیسی به انگلیسی

• spasm, convulsion; sudden attack
a paroxysm of anger or jealousy is a very strong feeling of it.

پیشنهاد کاربران

غلیان یه احساس - دقت کنید مشابه مترادفات همین معنی با of می آید
a paroxysm of anger
a surge of anger
a fit of anger
an outburst of anger
an eruption of anger
طغیان
( در مورد احساسات و حالات ) فوران، برای مثال paroxysm of anger
متناوب

بپرس