pancake

/ˈpænˌkek//ˈpænkeɪk/

معنی: کلوچه، نان شیرین و پهن، نان ساجی
معانی دیگر: (خوراکپزی - خمیر گندم و تخم مرغ که مثل کتلت سرخ می کنند و با شیره به عنوان صبحانه می خورند) پنکیک، (فرود آوردن هواپیما) فرود افتاده، افتان فرود (pancake landing هم می گویند)، (هواپیما) افتان فرود کردن، نان شیرین و پهن مثل کلوچه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a flat round cake of batter fried on both sides on a griddle or frying pan; hotcake; griddlecake.

(2) تعریف: see Pan-Cake Make-Up.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: pancakes, pancaking, pancaked
• : تعریف: of an airplane, to make an emergency landing by dropping vertically a short distance to the ground after leveling off above it.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause (an airplane) to pancake.

جمله های نمونه

1. He turned the pancake over with a strong flick of his wrist.
[ترجمه پادشاه ستاره ها] او با یک حرکت قوی و تند مچش، پن کیک را برگرداند
|
[ترجمه گوگل]با تکان شدید مچش پنکیک را برگرداند
[ترجمه ترگمان]با یک حرکت محکم مچ دستش را چرخاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The countryside near there is flat as a pancake .
[ترجمه گوگل]حومه نزدیک وجود دارد به عنوان یک پنکیک صاف است
[ترجمه ترگمان]حومه شهر مانند یک تکه نان صاف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When one side is done, flip the pancake to cook the other side.
[ترجمه علی] وقتی یک طرف پنکیک پخته می شود آن را برگردانید تا طرف دیگرش پخته شود
|
[ترجمه گوگل]وقتی یک طرف آن تمام شد، پنکیک را برگردانید تا طرف دیگر هم بپزد
[ترجمه ترگمان]وقتی یک طرف انجام می شود، the را عوض کنید تا طرف مقابل را بپزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The whole landscape looked as flat as a pancake.
[ترجمه تسنیم ن] کل منظره به اندازه یک پنکیک صاف به نظر می رسید.
|
[ترجمه گوگل]کل منظره به اندازه یک پنکیک صاف به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]همه منظره به سفیدی یک تکه نان شباهت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Do you want a sweet pancake or a savoury one?
[ترجمه ...] پنکیک میخواهی یا گوشت کبابی؟
|
[ترجمه گوگل]پنکیک شیرین می خواهید یا شور؟
[ترجمه ترگمان]کلوچه شیرین می خوری یا گوشت کبابی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Spread some of the filling over each pancake.
[ترجمه تسنیم ن] مقداری از فیلینگ را روی هر پنکیک بمالید
|
[ترجمه گوگل]مقداری از فیلینگ را روی هر پنکیک بمالید
[ترجمه ترگمان]مقداری از مواد پر شده را روی هر یک از pancake پخش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the mirror over the washbasin she applies pancake makeup, lipstick and eyeliner, and combs her hair.
[ترجمه گوگل]در آینه روی دستشویی او آرایش پنکیک، رژ لب و خط چشم می‌زند و موهایش را شانه می‌کند
[ترجمه ترگمان]در آیینه ای که روی دست شویی قرار دارد آرایش کلوچه ای، رژلب و eyeliner را اعمال می کند و موهایش را شانه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One got stuck in some orange pancake syrup.
[ترجمه گوگل]یکی در مقداری شربت پنکیک پرتقال گیر کرد
[ترجمه ترگمان] یکی توی شربت نارنج گیر کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Where there had been whiskers there was pancake makeup.
[ترجمه گوگل]جایی که سبیل وجود داشت آرایش پنکیک بود
[ترجمه ترگمان]جایی که در آنجا سبیل دیده می شد، لوازم آرایش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Emily recommended a savoury pancake with prawns and mushrooms and much else.
[ترجمه گوگل]امیلی یک پنکیک خوش طعم با میگو و قارچ و خیلی چیزهای دیگر را توصیه کرد
[ترجمه ترگمان]امیلی \"یه کلوچه خوش مزه با میگو و قارچ و چیزای دیگه سفارش داد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Among many traditions are pancake breakfasts served at no charge on downtown street corners and at shopping malls.
[ترجمه گوگل]در میان بسیاری از سنت‌ها، صبحانه پنکیک بدون پرداخت هزینه در گوشه و کنار خیابان‌های مرکز شهر و در مراکز خرید سرو می‌شود
[ترجمه ترگمان]در میان بسیاری از این سنت ها، breakfasts های کلوچه ای به هیچ هزینه ای در گوشه و کنار خیابان مرکز خرید و در مراکز خرید سرو نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Divide the fried bananas between the four pancakes and roll each pancake up.
[ترجمه گوگل]موزهای سرخ شده را بین چهار پنکیک تقسیم کرده و هر پنکیک را رول کنید
[ترجمه ترگمان]موز سرخ شده رو بین چهار تا پنکیک با هم تقسیم کنیم و هر تیکه نون رو درست کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pancake Place Pancakes with sweet and savoury fillings. House wine by the glass or carafe.
[ترجمه گوگل]پنکیک محل پنکیک با پر کردن شیرین و خوش طعم شراب خانگی با لیوان یا قفسه
[ترجمه ترگمان]پنکیک های Pancake با طعم شیرین و لذیذ شراب \"هاوس\" با شیشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A wide pancake shaped black cloth hat with a huge brim rolled back on one side adorned his dark hair.
[ترجمه گوگل]کلاه پارچه ای مشکی پهنی به شکل پنکیک با لبه بزرگی که از یک طرف به عقب گرد شده بود موهای تیره او را تزئین می کرد
[ترجمه ترگمان]کلاه پهن سفیدی با لبه پهن و لبه پهن بر یک طرف، موهای تیره اش را زینت داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I live for a nice pancake.
[ترجمه محمد] من حاضرم برای خوردن پنکیک هر کاری بکنم.
|
[ترجمه گوگل]من برای یک پنکیک خوب زندگی می کنم
[ترجمه ترگمان] من برای یه کلوچه خوب زندگی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کلوچه (اسم)
cookie, cooky, pancake

نان شیرین و پهن (اسم)
pancake

نان ساجی (اسم)
pancake

انگلیسی به انگلیسی

• flat round piece of dough which is fried on both sides, flapjack, griddlecake
a pancake is a thin, flat, circular piece of cooked batter. pancakes are usually folded and eaten hot with a sweet or savoury filling.

پیشنهاد کاربران

کماج
نان کماج
akind of thin round cake
Noun - uncountable :
1 - آرایش یا گریم خیلی زیاد ( به خصوص برای بازیگران و هنرپیشه ها )
2 - vern - intransitive :
( یک نوع ) فرود آمدن اضطراری هواپیما بر روی زمین ( در این حالت هواپیما به طور عمودی سقوط می کند ، در حالیکه ارابه های فرود آن هنوز باز نشده اند. )
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/pancake• https://www.macmillandictionary.com/dictionary/british/pancake• https://www.merriam-webster.com/dictionary/pancake
جزء لوازم آرایشی پرکاربرد است
A thin round cake that people eat for breakfast
پنکیک ( کیک تابه ای )
پنکیک
It's meaning in English:
a kind of very thin round cake
معنی فارسی:
یک نوع شیرینی یا همون کلوچه
Iran language lnstitute
•reach 3 • page 24
definition : a kind of very thin round cake
sentences : I eat chocolate pancakes every morning because they are so delicious and nutritious
•✓ ترجمه ✓ •
...
[مشاهده متن کامل]

من هرروز صبح پنکیک شکلاتی میخورم چون خیلی خوشمزه و مقوی هست
☆♡ Do not forget to like ♡☆
Thanks

( . Pancake ( n
- معنی فارسی:یک نوع شیرینی که معمولا برای صبحانه میخورن ( نازک است. ) .
- معنی انگلیسی:a kind of very thin round cake.
- معنی های دیگر:پن کیک برای میکاپ ( آرایش ) کردن.
- معنی های دیگر ( انگلیسی ) :make - up for the face.
...
[مشاهده متن کامل]

- جمله:i ate pancake with strawberry on top last morning ( ترجمه↓↓ )
دیروز صبح من پن کیک با توت فرنگی رویَش خوردم.
/لایک؟/

کانون زبان ایران Reach 3
Meaning: A kind of very thin round cake
نوعی کیک گرد بسیار نازک
!Sentence: All you do is make pancakes in the morning
تمام کاری که میکنی اینه که صبح ها پنکیک درست کنی!
قسمت انتهایی موتور جنگنده که آتش حاصل از سوخت از آن خارج میشود
A kind of very thin round cake
معنی فارسی: کیک نازک
همون پنکیک خودمونه که واسه صبحونه یا عصرونه میخوریم
لایک کنید ^_^
I m eating pancake for break fast
من در صبحانه پن کیک خوردم
Pankake:a kind of very thin round cake
A kind of very thin round cake
Thats pancake
کیک نازک گرد، پنکیک
A kind of thin round cake that people eat it for breakfast
یک نوع کیک نازک گرد که مردم برای صبحانه آن را میخورند
پن کیک، کیک نازک، کیکی که برای صبحانه خورده می شود.
🍰🎂🎂🍰
A kind of vary thin round cake.

در مازندران کُماج نام دارد
پنکیک

کیکی برای صرف صبحانه
کیکی برای صبحانه ( پنکیک )
یک نوع کیک که بیشتر برای صبحانه سرو می شود.

a kind of very thin round cake
پن کیک�کیک نازک�
کیک تابه ای نازک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس