overweight

/ˌoʊvəˈweɪt//ˌəʊvəˈweɪt/

معنی: چاقی، وزن زیادی، سنگینی زیاد، چاق، سنگینی کردن
معانی دیگر: دارای وزن بیشتر از حد معین، وزن اضافی، اضافه وزن، فزون وزن، چاق (لاغر)، دارای وزن اضافی (کم)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: weighing more than is ideal or healthy, or more than is allowed by some regulation; excessively heavy.
مترادف: heavyweight, ponderous
متضاد: underweight
مشابه: big, chubby, corpulent, fat, heavy, hefty, leaden, massive, obese, plump, portly, stout, weighty

- The veterinarian said the dog was overweight and should be put on a low-calorie diet.
[ترجمه گوگل] دامپزشک گفت سگ اضافه وزن دارد و باید رژیم غذایی کم کالری داشته باشد
[ترجمه ترگمان] دامپزشک گفت که این سگ دارای اضافه وزن بوده و باید رژیم غذایی کم کالری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The overweight baggage was not allowed on the small airplane.
[ترجمه گوگل] بار اضافه وزن در هواپیمای کوچک مجاز نبود
[ترجمه ترگمان] کوله باری که اضافه وزن داشت اجازه ورود به هواپیمای کوچک را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: weight in excess of prescribed or regulated limits.
مشابه: excess, glut, heaviness, overbalance, overload, surfeit, surplus

(2) تعریف: excessive body weight.
مترادف: fat, heaviness, obesity
مشابه: corpulence, excess, plumpness
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overweights, overweighting, overweighted
• : تعریف: to burden with too much weight.
مترادف: overburden, overload, weigh down
مشابه: burden, encumber, lade, oppress, overbalance, overstuff, overtax, overweigh, overwhelm, swamp

جمله های نمونه

1. i am two kilos overweight
من دو کیلو وزن اضافی دارم (چاق هستم).

2. This parcel is overweight by two kilos.
[ترجمه گوگل]این بسته دو کیلو اضافه وزن دارد
[ترجمه ترگمان]این بسته به میزان دو کیلو اضافه وزن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If your luggage is overweight, you'll have to pay extra.
[ترجمه گوگل]اگر چمدان شما اضافه وزن دارد، باید هزینه اضافی بپردازید
[ترجمه ترگمان]اگر اسباب و اثاثیه شما سنگینی دارد، باید پول بیشتری بپردازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He used to be very overweight.
[ترجمه گوگل]قبلا خیلی اضافه وزن داشت
[ترجمه ترگمان] قبلا خیلی اضافه وزن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She said insensitive things to the overweight woman.
[ترجمه گوگل]به زن چاق حرف های بی احساسی زد
[ترجمه ترگمان]اون حرف های بی عاطفه رو به زن چاق گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. About 10% of Japanese teenagers are overweight. Nutritionists say the main culprit is increasing reliance on Western fast food.
[ترجمه گوگل]حدود 10 درصد از نوجوانان ژاپنی اضافه وزن دارند متخصصان تغذیه می گویند که مقصر اصلی افزایش اتکا به فست فودهای غربی است
[ترجمه ترگمان]حدود ۱۰ درصد از نوجوانان ژاپنی اضافه وزن دارند Nutritionists می گوید که مقصر اصلی افزایش اتکا به غذاهای حاضری غربی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Being short and overweight, he was an unlikely romantic hero.
[ترجمه گوگل]او با قد کوتاه و اضافه وزن، یک قهرمان رمانتیک بعید بود
[ترجمه ترگمان]کوتاه و چاق بودن، او یک قهرمان رمانتیک غیر محتمل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What percentage of the population is / are overweight?
[ترجمه گوگل]چند درصد از جمعیت دارای اضافه وزن هستند؟
[ترجمه ترگمان]درصد جمعیت این کشور اضافه وزن دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'm overweight by 2 kg according to my doctor.
[ترجمه گوگل]من طبق نظر پزشکم 2 کیلوگرم اضافه وزن دارم
[ترجمه ترگمان]طبق گفته پزشک من، من با ۲ کیلوگرم اضافه وزن دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'm a bit overweight. It can also mean too fat, especially so that you are not fit.
[ترجمه گوگل]من کمی اضافه وزن دارم همچنین می تواند به معنای بیش از حد چاق باشد، به خصوص برای اینکه تناسب اندام نداشته باشید
[ترجمه ترگمان]من کمی اضافه وزن دارم همچنین می تواند به معنی چربی هم باشد، به خصوص که مناسب نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was only a few pounds overweight.
[ترجمه گوگل]او فقط چند پوند اضافه وزن داشت
[ترجمه ترگمان]فقط چند کیلو وزن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Those who are overweight or indulge in high-salt diets are candidates for hypertension.
[ترجمه گوگل]کسانی که اضافه وزن دارند یا رژیم های پر نمک دارند، کاندیدای فشار خون بالا هستند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که اضافه وزن دارند یا در رژیم غذایی با نمک بالا شرکت می کنند، کاندیدا برای فشار خون هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If your luggage is overweight, you have to pay extra.
[ترجمه گوگل]اگر چمدان شما اضافه وزن دارد، باید هزینه اضافی بپردازید
[ترجمه ترگمان]اگر چمدان تان اضافه وزن داشته باشد، باید بیشتر پرداخت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's overweight and bald, yet somehow, he's incredibly attractive.
[ترجمه گوگل]او اضافه وزن و طاس دارد، با این حال به نحوی فوق العاده جذاب است
[ترجمه ترگمان]او چاق و کچل است، با این وجود، به طور باور نکردنی جذاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He's a little overweight but it's just puppy fat.
[ترجمه گوگل]او کمی اضافه وزن دارد اما فقط چاق توله سگ است
[ترجمه ترگمان]اون کمی اضافه وزن داره، اما فقط یه توله سگ چاقه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Many Americans are extremely over weight and seldom exercise.
[ترجمه گوگل]بسیاری از آمریکایی ها به شدت اضافه وزن دارند و به ندرت ورزش می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آمریکایی ها به شدت وزن دارند و به ندرت ورزش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I have an enlarged heart and I am over weight and considered obese.
[ترجمه گوگل]من بزرگی قلب دارم و اضافه وزن دارم و چاق به حساب می آیم
[ترجمه ترگمان]من یک قلب بزرگ دارم و وزن زیادی دارم و چاق به نظر می رسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The doctor said I am a little over weight.
[ترجمه گوگل]دکتر گفت وزنم کمی زیاد است
[ترجمه ترگمان]پزشک گفت که من کمی بیش از حد وزن دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. If your package is over weight, you need to give the post office more money.
[ترجمه گوگل]اگر وزن بسته شما زیاد است، باید پول بیشتری به اداره پست بدهید
[ترجمه ترگمان]اگر بسته شما بیش از حد وزن دارد، باید به اداره پست پول بیشتری بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. I wonder if the parcel is over weight.
[ترجمه گوگل]من نمی دانم که آیا بسته بیش از وزن است
[ترجمه ترگمان]نمی دانم بسته سنگین است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. It is over weight and bulky for one to carry the large kinescope.
[ترجمه گوگل]برای حمل کینسکوپ بزرگ وزن و حجیم است
[ترجمه ترگمان]برای کسی که the بزرگ را حمل کند سنگین و حجیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. All women will say that they over weight, but don't agree with them about it.
[ترجمه گوگل]همه زنان خواهند گفت که اضافه وزن دارند، اما در این مورد با آنها موافق نیستند
[ترجمه ترگمان]همه زنان خواهند گفت که وزن آن ها بیش از حد است، اما با آن ها در مورد آن موافق نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Over weight bureaus Overweight burros can also develop a condition that threatens their well - known walking ability.
[ترجمه گوگل]دفاتر اضافه وزن گودهای اضافه وزن همچنین می توانند شرایطی ایجاد کنند که توانایی راه رفتن شناخته شده آنها را تهدید می کند
[ترجمه ترگمان]در دفاتر وزن نیز Overweight burros می توانند شرایطی را ایجاد کنند که توانایی پیاده روی معروف آن ها را تهدید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Sorry, they're over weight.
[ترجمه Baby] ببخشید ، آنها اضافه وزن دارند
|
[ترجمه گوگل]ببخشید وزنشون زیاده
[ترجمه ترگمان]متاسفم، وزن کم شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The diplomat is over weight.
[ترجمه گوگل]دیپلمات بیش از حد وزن دارد
[ترجمه ترگمان]این دیپلمات بیش از حد وزن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The combinable extra heavy full trailer can meet the transportation demands for the over weight, over length and over height cargo.
[ترجمه گوگل]تریلر کامل فوق سنگین ترکیبی می تواند نیازهای حمل و نقل برای بارهای بیش از حد وزن، طول و بیش از ارتفاع را برآورده کند
[ترجمه ترگمان]یک یدک کش پر بار اضافی می تواند تقاضاهای حمل و نقل برای وزن بیش از حد، طول و بیش از حد محموله ها را برآورده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چاقی (اسم)
overweight, rondure, embonpoint

وزن زیادی (اسم)
overweight

سنگینی زیاد (اسم)
overweight

چاق (صفت)
replete, fatty, fat, thick, blubbery, pursy, lob, beefy, tubby, obese, chubby, overweight, massy, pudgy, fattish, podgy

سنگینی کردن (فعل)
overweight

تخصصی

[عمران و معماری] سنگینتر از حد
[صنایع غذایی] اضافه وزن : داشتن وزنی بیش از ۱۰% وزن ایدآل برای سن
[زمین شناسی] چاق، سنگینی زیاد، وزن زیادی، سنگینی کردن، چاقی
[نساجی] بیش از حد سنگین

انگلیسی به انگلیسی

• corpulent, fat; having more than the acceptable weight; pertaining to higher weight category of athletes
excessive weight
someone who is overweight is too fat.

پیشنهاد کاربران

۱. اضافه وزن ۲. اضافه بار ۳. چاقی ۴. چاق ۵. سنگین تر {از حد نصاب}
مثال:
He is short and a little overweight.
او قدکوتاه است و یک کمی اضافه وزن دارد.
دارای اضافه وزن/ سنگین وزن
when the weight is more than healthy weight
overweight ( تغذیه )
واژه مصوب: اضافه وزن
تعریف: آن میزان از وزن بدن که، باتوجه به قد فرد، افزون بر وزن طبیعی تلقی می شود
سنگین وزن
Out of shape
دارای اضافه وزن
دارای اضافه وزن، چاق
Heavy سنگین و یا خیلی سنگین ( برای وزن )
fat، چاق
Gain weightیعنی اضافه وزن ولی اون و نمیدونم
چاقالو
Obese
Replete
Fat
اضافه وزن
کم
سنگین تر از حد
اضافه وزن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس