overreact

/ˌoʊvəriˈækt//ˌəʊvəriˈækt/

بی خود واکنش نشان دادن، بیخود احساساتی شدن، فزون واکنش کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: overreacts, overreacting, overreacted
مشتقات: overreaction (n.)
• : تعریف: to respond or react too strongly.

- He overreacted to the news by fuming for two hours.
[ترجمه A.A] او با واکنش بی جهت در مورد اخبار دوساعتی از کوره در رفته بود
|
[ترجمه گوگل] او به مدت دو ساعت به این خبر واکنش نشان داد
[ترجمه ترگمان] او تا دو ساعت دیگر با خشم به اخبار نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. You must learn not to overreact to criticism.
[ترجمه S] شما باید یاد بگیرید به انتقاد رفتار غیر معقول نشان ندهید
|
[ترجمه گوگل]شما باید یاد بگیرید که به انتقاد بیش از حد واکنش نشان ندهید
[ترجمه ترگمان]شما باید یاد بگیرید که بیش از حد به انتقاد مبالغه نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You always overreact to criticism.
[ترجمه Liliano] شما همیشه نسبت به انتقاد بیش ازحد واکنش نشان می دهید
|
[ترجمه گوگل]شما همیشه به انتقاد بیش از حد واکنش نشان می دهید
[ترجمه ترگمان] تو همیشه زیادی انتقاد می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And he tended to overreact to any problems.
[ترجمه محمدرضا شریفی] و او تمایل داشت هر مشکلی را بزرگ جلوه دهد.
|
[ترجمه گوگل]و او تمایل داشت که نسبت به هر مشکلی بیش از حد واکنش نشان دهد
[ترجمه ترگمان]و او تمایل داشت به هر مشکلی بیش از حد واکنش نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They will not need to overreact with despair or anger.
[ترجمه گوگل]آنها نیازی به واکنش بیش از حد با ناامیدی یا عصبانیت نخواهند داشت
[ترجمه ترگمان]آن ها نیازی ندارند که با ناامیدی و عصبانیت، بیش از حد واکنش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's normal for parents to overreact to their child getting hurt.
[ترجمه گوگل]طبیعی است که والدین نسبت به آسیب دیدن فرزندشان بیش از حد واکنش نشان دهند
[ترجمه ترگمان]طبیعی است که والدین نسبت به آسیب رساندن به کودک خود، بیش از حد واکنش نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I overreact to anything sad.
[ترجمه گوگل]من نسبت به هر چیز غم انگیزی بیش از حد واکنش نشان می دهم
[ترجمه ترگمان]نسبت به هر چیز غم انگیزی واکنش نشان می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some residents overreact to the problem of crime by just not going out at all.
[ترجمه گوگل]برخی از ساکنان با عدم بیرون رفتن از خانه بیش از حد به مشکل جرم و جنایت واکنش نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]برخی از ساکنان، با عدم خروج از این حادثه، به مساله جنایت، بیش از حد واکنش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The market appeared to overreact, but this is not the case.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد بازار بیش از حد واکنش نشان می دهد، اما اینطور نیست
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این بازار بیش از حد افراطی است، اما این مورد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When scorned, they are very hurt and may overreact in an almost maudlin way.
[ترجمه گوگل]هنگامی که مورد تحقیر قرار می گیرند، بسیار صدمه می بینند و ممکن است به شیوه ای تقریبنانه بیش از حد واکنش نشان دهند
[ترجمه ترگمان]وقتی تحقیر می شوند، آن ها خیلی ناراحت هستند و ممکن است به روش تقریبا احساساتی، بیش از حد واکنش نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't overreact to the bad news -- take it easy.
[ترجمه گوگل]نسبت به اخبار بد بیش از حد واکنش نشان ندهید - آرام باشید
[ترجمه ترگمان] به اون خبر بد واکنش نشون نده - آروم باش -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Anything that causes you to overreact or under react can control you, and often does.
[ترجمه گوگل]هر چیزی که باعث شود شما بیش از حد واکنش نشان دهید یا کم واکنش نشان دهید، می تواند شما را کنترل کند، و اغلب این کار را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که باعث می شود شما واکنش افراطی داشته باشید و یا واکنش نشان دهید، می تواند شما را کنترل کند، و اغلب این کار را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't overreact. If your child criticizes his or her stepparent, try not to overreact.
[ترجمه گوگل]بیش از حد واکنش نشان ندهید اگر فرزندتان از ناتنی خود انتقاد می کند، سعی کنید بیش از حد واکنش نشان ندهید
[ترجمه ترگمان]اشتباه نکن اگر بچه شما او و stepparent را از خود دور کند سعی کنید بیش از این اشتباه نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't overreact if your partner has a poor attitude.
[ترجمه گوگل]اگر همسرتان نگرش ضعیفی دارد، بیش از حد واکنش نشان ندهید
[ترجمه ترگمان]اشتباه نکنید که هم رقص شما رفتاری ضعیف دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It means that when we are irritable, tired, worried, or in pain we may overreact.
[ترجمه گوگل]این بدان معناست که وقتی تحریک پذیر، خسته، نگران یا درد داریم ممکن است بیش از حد واکنش نشان دهیم
[ترجمه ترگمان]این به آن معنی است که وقتی عصبانی، خسته، نگران و یا با دردی که ممکن است به ما حمله کند هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• react in an exaggerated manner
if someone overreacts to something that happens, they react to it by being more angry, upset, afraid, and so on, than they need to be.

پیشنهاد کاربران

واکنش افراطی به ویژه در موارد ناخوشایند
در جمله معنایی نزدیک به این میده:
شلوغش میکنه، یا شلوغش نکن
Overreact
موضوعی را بزرگ [جلوه] دادن
React too strongly to something.
زیاده روی کردن، شورش را در آوردن
جَوگیر بازی درآوردن
بیش از حد واکنش نشان دادن

بپرس