overload

/ˌoʊvəˈloʊd//ˌəʊvəˈləʊd/

معنی: اضافه بار، بار اضافی، سربار، زیاد بار کردن، زیادی بار کردن، سربار کردن، زیاد پر کردن ، گرانبار کردن
معانی دیگر: گرانبار کردن، بار زیاد بر دوش کسی یا چیزی گذاشتن، زیاد پر کردن تفنگ و غیره گرانبار کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overloads, overloading, overloaded
• : تعریف: to put too heavy or great a load in or on; overburden.
مشابه: load, overcharge, overweight, overwhelm

- She overloads her students with homework.
[ترجمه fofo] فقط ترجه اولیه گوگل: ) )
|
[ترجمه گوگل] او شاگردانش را با تکالیف زیاد می کند
[ترجمه ترگمان] او students را با تکالیف مدرسه اش می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: too great a load.

جمله های نمونه

1. Be careful not to overload the washing machine.
[ترجمه روح الله] مراقب باشید ماشین لباسشویی را بیش از ظرفیتش پر نکنید
|
[ترجمه گوگل]مراقب باشید ماشین لباسشویی را بیش از حد بار نکنید
[ترجمه ترگمان]مراقب باشید که بیش از حد ماشین لباس شویی را بار نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don't overload the students with information.
[ترجمه زکریا] دانش آموزان را با اطلاعات زیاد اشباع نکنید
|
[ترجمه گوگل]دانش آموزان را با اطلاعات زیاد نکنید
[ترجمه ترگمان]بیش از حد دانش آموزان را با اطلاعات زیاد نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't overload the boat or it will sink.
[ترجمه گوگل]قایق را بیش از حد بار نکنید وگرنه غرق می شود
[ترجمه ترگمان]به قایق فشار نیار وگرنه غرق می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't overload the washing machine, or it won't work properly.
[ترجمه گوگل]ماشین لباسشویی را بیش از حد بار نکنید، در غیر این صورت به درستی کار نمی کند
[ترجمه ترگمان]بیش از حد ماشین لباس شویی را بار نکنید، یا به درستی کار نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't overload your lecture with details that do not bear on the topic under discussion.
[ترجمه Hamed] سخنرانی تان را با جزئیاتی که ارتباطی با موضوع مورد بحث ندارد، پر نکنید.
|
[ترجمه گوگل]سخنرانی خود را با جزئیاتی که مربوط به موضوع مورد بحث نیست، زیاد نکنید
[ترجمه ترگمان]سخنرانی خود را با جزئیاتی که در مورد موضوع مورد بحث ندارند بار زیادی بار نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was an overload on the electrical circuit and the fuse blew.
[ترجمه گوگل]مدار برق اضافه بار بود و فیوز منفجر شد
[ترجمه ترگمان]بار زیادی روی مدار الکتریکی قرار داشت و فیوز آن منفجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. 5per cent complained of work overload.
[ترجمه Hamed] ۵ درصد از اضافه کار، شکایت داشتند.
|
[ترجمه گوگل]5 درصد از اضافه بار کار شکایت داشتند
[ترجمه ترگمان]۵ درصد از اضافه بار کار شکایت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An electrical overload caused the fuse to blow.
[ترجمه گوگل]اضافه بار الکتریکی باعث شد فیوز منفجر شود
[ترجمه ترگمان]یک اضافه بار الکتریکی موجب انفجار فیوز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Large meals overload the digestive system.
[ترجمه گوگل]وعده های غذایی پر حجم دستگاه گوارش را تحت فشار قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]وعده های غذایی زیادی برای دستگاه گوارش وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The three main diagnoses are those of government overload, adversary politics, and pluralist stagnation.
[ترجمه گوگل]سه تشخیص اصلی عبارتند از: اضافه بار دولت، سیاست دشمن و رکود کثرت گرا
[ترجمه ترگمان]سه تشخیص اصلی مربوط به اضافه بار دولت، سیاست دشمن و رکود اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You shouldn't overload the washing machine.
[ترجمه گوگل]شما نباید ماشین لباسشویی را اضافه بار کنید
[ترجمه ترگمان]تو نباید ماشین لباسشویی رو پر کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She also avoided the feelings of ineffectiveness, overload, or incompetence associated with lots of homework or learning challenges.
[ترجمه گوگل]او همچنین از احساس بی‌اثر بودن، اضافه بار یا بی‌کفایتی مرتبط با تکالیف زیاد یا چالش‌های یادگیری اجتناب کرد
[ترجمه ترگمان]او همچنین از احساسات ناکارآمدی، اضافه بار، یا بی کفایتی مرتبط با بسیاری از تکالیف یا چالش های آموزشی اجتناب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The remaining strategies are designed to decrease the overload and pressure themselves.
[ترجمه گوگل]استراتژی‌های باقی‌مانده برای کاهش اضافه بار و فشار طراحی شده‌اند
[ترجمه ترگمان]استراتژی های باقیمانده برای کاهش اضافه بار و فشار خود طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The reason is simple: information overload.
[ترجمه گوگل]دلیل آن ساده است: اضافه بار اطلاعات
[ترجمه ترگمان]دلیل ساده است: اضافه بار اطلاعات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اضافه بار (اسم)
overload

بار اضافی (اسم)
overload

سربار (اسم)
drag, encumbrance, overload, extra load, excess load

زیاد بار کردن (فعل)
surcharge, overset, overlay, overload

زیادی بار کردن (فعل)
overload

سربار کردن (فعل)
overload

زیاد پر کردن ، گرانبار کردن (فعل)
overload

تخصصی

[شیمی] اضافه بار
[سینما] اضافه بار - فراباردهی
[عمران و معماری] اضافه بار - اضافه ظرفیت - بار بیش از حد پیش بینی شده - بار اضافی - زیاد بار کردن - سربار
[برق و الکترونیک] اضافه بار
[فوتبال] زیادپرکردن
[مهندسی گاز] اضافه بار، اضافه بارکردن
[زمین شناسی] اضافه بار، بار بیش از حد، بار اضافی، اضافه ظرفیت

انگلیسی به انگلیسی

• excessive load
load beyond capacity
if a vehicle is overloaded, there is not enough room for the things or people in it.
if you overload an electrical system, you use too many appliances and damage it.
if you overload someone with work or problems, you give them more than they can manage.

پیشنهاد کاربران

در شبکه و اینترنت به معنای استفاده سنگین از پهنای باند شبکه است
در فوتبال به معنای برتری عددی در یک منطقه از زمین
- افزایش بیش از حد
- افزایش بیش از اندازه
همیشه معنای " بیش از اندازه/ ببش از حد" در ترکیبات این کلمه است. مثل:
Communication overload
ارتباط بیش از حد/ بیش از اندازه
لبریز شدن
دوستان واژه load به معنای بار است و در انگلیسی بریتانیایی بسیار کاربرد دارد.
Overload بایستی معنای اضافه بار، افزون بار، زیاده بار یا چنین چیزی بدهد
Download بارگیری
Upload بارگذاری
اگر مفید بود لطفا لایک کنید ❤️🙏🏻
This class is overloaded with waitlist students.
بیش از حد پر شدن
بیش باری
پیشوند بیش به چم زیاد
انباشت
overload ( مهندسی بسپار - تایر )
واژه مصوب: اضافه بار 2
تعریف: باری بیش از آنچه تایر برای آن طراحی شده است
!An tenna overload
Warning
بیگاری
استفاده زیاد و بیش از حد
فشار کاری بیش از حد روی کسی گذاشتن
کار بیش از حد توان، کار بیش از ظرفیت
زیادی کار کشیدن - مثل خر کار کشیدن از چیزی - فشار آوردن
If you do 2 workd at the same time you are overloading your brain
فشار بیش از حد ( در مورد کار و فعالیت )
اشباع شدن
بیش از حد جریان برق وارد وسیله کردن
Don’t overload the lighting circuit
سرزیرشدن
سنگین بار، سنگین بار کردن
بار بیشینه
بیش بارگذاری
زیاد پُر کردن، بیش از حد پُر کردن ( مثال: زیاد پُر کردن ماشین لباسشویی )
زیاد بار زدن ( مثال: زیاد بار زدن قایق )
سرریزشدن - سرریز کردن
پر باری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس