overkill

/ˈoʊvəkɪl//ˈəʊvəkɪl/

(به ویژه بمب اتمی - قدرت تخریبی و قتاله معادل با چند برابر جمعیت مورد هدف) کشتار چند برابر، فزونکاری، عمل افراطآمیز، استعمال بیش از حد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an instance or practice of taking excessive measures to deal with a problem, esp. by the use of excessive firepower.

(2) تعریف: an excess destructive capacity.

- nuclear overkill
[ترجمه گوگل] بیش از حد هسته ای
[ترجمه ترگمان] انرژی هسته ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. There is a danger of overkill if you plan everything too carefully.
[ترجمه گوگل]اگر همه چیز را خیلی دقیق برنامه ریزی کنید، خطر زیاده روی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اگر شما همه چیز را با دقت برنامه ریزی کنید، این خطر زیادی هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was surely overkill to screen three interviews on the same subject in one evening.
[ترجمه گوگل]نمایش سه مصاحبه با یک موضوع در یک شب مطمئناً بیش از حد بود
[ترجمه ترگمان]این به طور حتم overkill بود که سه مصاحبه را در یک موضوع در یک شب به نمایش بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Such security measures may well be overkill.
[ترجمه گوگل]چنین اقدامات امنیتی ممکن است بیش از حد باشد
[ترجمه ترگمان]چنین اقدامات امنیتی ممکن است overkill باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. More television coverage of the election would be overkill.
[ترجمه گوگل]پوشش تلویزیونی بیشتر انتخابات بیش از حد خواهد بود
[ترجمه ترگمان]پوشش تلویزیونی بیشتری در این انتخابات منتشر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It had made the fatal error of overkill.
[ترجمه گوگل]خطای مهلک او را مرتکب شده بود
[ترجمه ترگمان]خطای مهلک زیادی مرتکب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many felt that the money spent amounted to overkill, and that a cheaper, less glossy advertising campaign would have been just as effective.
[ترجمه گوگل]بسیاری احساس می کردند که پول خرج شده بیش از حد بوده است، و یک کمپین تبلیغاتی ارزان تر و کمتر براق به همان اندازه موثر بوده است
[ترجمه ترگمان]بسیاری احساس می کردند که پول خرج شده به overkill رسیده است و تبلیغات ارزان تر و پر زرق و برق کم تر هم می تواند موثر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is the blatant political overkill of their foes, in fact, that may save the First Couple from themselves.
[ترجمه گوگل]در واقع، این بیش از حد سیاسی آشکار دشمنان آنهاست که ممکن است زوج اول را از دست خودشان نجات دهد
[ترجمه ترگمان]این overkill سیاسی آشکار دشمنانشان است، در واقع این است که ممکن است اولین زوج از خود را نجات دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Animators now face a dilemma of technology overkill.
[ترجمه گوگل]انیماتورها اکنون با معضل بیش از حد فناوری روبرو هستند
[ترجمه ترگمان]Animators اکنون با معضل of فن آوری مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That's overkill; she dressed up like a princess for the party.
[ترجمه گوگل]این بیش از حد است او مانند یک شاهزاده خانم برای مهمانی لباس پوشید
[ترجمه ترگمان]این زیادی است، مثل یک پرنسس برای مهمانی لباس پوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is probably overkill for such a small example, but it will prove a point.
[ترجمه گوگل]این احتمالاً برای چنین مثال کوچکی بیش از حد است، اما یک نکته را ثابت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این احتمالا برای این مثال کوچک ضروری است، اما یک نکته را ثابت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The feature is certainly overkill for normal users, but there are those who appreciate such flexibility.
[ترجمه گوگل]این ویژگی مطمئناً برای کاربران عادی بیش از حد است، اما کسانی هستند که از چنین انعطاف پذیری قدردانی می کنند
[ترجمه ترگمان]این ویژگی قطعا برای کاربران عادی مناسب است، اما کسانی هستند که از چنین انعطاف پذیری قدردانی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This may seem tedious and a bit of overkill for such a small function, but the value of the comments to a novice shell scripter or someone just looking at the function can be invaluable.
[ترجمه گوگل]این ممکن است برای چنین عملکرد کوچکی خسته کننده و کمی بیش از حد به نظر برسد، اما ارزش نظرات برای یک اسکریپت نویس پوسته تازه کار یا کسی که فقط به این تابع نگاه می کند می تواند بسیار ارزشمند باشد
[ترجمه ترگمان]این ممکن است خسته کننده و کمی برای این کار کوچک خسته کننده به نظر برسد، اما مقدار نظرات به یک پوسته جدید یا فردی که فقط به آن نگاه می کند می تواند ارزشمند باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is overkill to politicize the issue and link it to China-US relations or even to China's international image.
[ترجمه گوگل]سیاسی کردن این موضوع و پیوند دادن آن به روابط چین و ایالات متحده یا حتی به وجهه بین المللی چین بسیار زیاد است
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که این مساله مطرح شود و آن را به روابط چین و آمریکا و یا حتی به تصویر بین المللی چین مرتبط سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Overkill - why is it the pre - req to mutilate?
[ترجمه گوگل]Overkill - چرا لازمه مثله کردن است؟
[ترجمه ترگمان]overkill - چرا باید قبل از آن که خود را از دست بدهید، این کار را بکنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• nuclear capacity that is in excess of what would be needed to defeat an enemy; effort that exceeds a desired goal (especially a military operation involving needless killing); more than necessary, excess (slang)
you say that there is overkill when something is spoiled by being done to a much greater extent than is necessary.

پیشنهاد کاربران

کشتار بی رویه ( به انگلیسی: Overkill ) به استفاده از نیروی بیش از اندازه یا اقدامی گفته می شود که فراتر از آن چیزی است که برای رسیدن به هدف لازم است. این ممکن است یک اصطلاح تحت اللفظی باشد که به آسیب فیزیکی
...
[مشاهده متن کامل]
اشاره دارد، اگرچه در مکالمات محاوره ای به عنوان یک استعاره نیز استفاده می شود. نمونه آن کشتن مورچه با پتک است.

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Overkill_(term)
شور چیزی رو درآوردن
To go overboard
زیاده رویکردن / افراط در کاری

تا سر حد مرگ
به نقل از فرهنگ پویا:
1 - افراط، زیاده روی، مبالغه
2 - افراطی
به نقل از هزاره:
1 - ( نظامی ) توانایی کشتار بیش از حد
کشتار بیش از حد
قتل عام
2 - ( مجازی ) زیاده روی
تندروی
افراط
More of sth than is necessary or desirable
the amount by which destruction or the capacity for destruction exceeds what is necessary.

اضافه کاری، انجام کاری که نیازی به انجام آن نیست

بپرس