overconfidence

/ˌoʊvəˈkɒnfɪdəns//ˌəʊvəˈkɒnfɪdəns/

معنی: خود رایی، خود سری، اطمینان بیش از حد
معانی دیگر: اطمینان بیش از حد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: combined form of confidence.

جمله های نمونه

1. Over-confidence in the early days has led to a surfeit of caution ever since.
[ترجمه گوگل]اعتماد بیش از حد در روزهای اولیه منجر به احتیاط بیش از حد از آن زمان شده است
[ترجمه ترگمان]اعتماد به نفس در روزه ای اولیه منجر به بیش از حد احتیاط از آن زمان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Therefore, both over-confidence and under-confidence may play a part in creating an environment in which accidents happen more readily.
[ترجمه گوگل]بنابراین، هم اعتماد بیش از حد و هم کم اعتمادی ممکن است در ایجاد محیطی که در آن حوادث با سهولت بیشتری اتفاق می‌افتد، نقش داشته باشند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، هم اعتماد به نفس و هم اعتماد به نفس ممکن است نقشی در ایجاد محیطی بازی کنند که در آن حوادث به آسانی رخ می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Perhaps over-confidence has meant the taking of poor risks or a laziness over home-work.
[ترجمه گوگل]شاید اعتماد بیش از حد به معنای پذیرش ریسک های ضعیف یا تنبلی در انجام کارهای خانه باشد
[ترجمه ترگمان]شاید اعتماد بیش از حد به معنای ریسک پذیری یا تنبلی در شغل خانگی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Confidence is a fine trait. Over-confidence isn't. Laurell K. Hamilton
[ترجمه گوگل]اعتماد به نفس یک ویژگی خوب است اعتماد به نفس بیش از حد نیست لورل کی همیلتون
[ترجمه ترگمان]اعتماد یک ویژگی خوب است اعتماد به نفس نیست Laurell ک همیلتون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This failure must be ascribed, more than anything else, to the arrogant over-confidence engendered by our early victories.
[ترجمه گوگل]این شکست را بیش از هر چیز دیگری باید به اعتماد بیش از حد متکبرانه ناشی از پیروزی های اولیه ما نسبت داد
[ترجمه ترگمان]این شکست باید بیش از هر چیز دیگری نسبت به اعتماد به نفس ناشی از پیروزی های زودرس نسبت داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But we must beware of overconfidence - we have had false dawns before!
[ترجمه گوگل]اما ما باید مراقب اعتماد به نفس بیش از حد باشیم - ما قبلاً سحرهای کاذب داشته ایم!
[ترجمه ترگمان]اما ما باید از اعتماد به نفس نفس خود بر حذر باشیم - ما قبلا اشتباه کرده بودیم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At the banks, overconfidence in "risk management" methods (which were mostly worthless) and ill-considered compensation practices were serious contributing causes.
[ترجمه گوگل]در بانک‌ها، اعتماد بیش از حد به روش‌های «مدیریت ریسک» (که عمدتاً بی‌ارزش بودند) و شیوه‌های جبران نادرست از دلایل کمک‌کننده جدی بودند
[ترجمه ترگمان]در بانک ها، اعتماد کاذب در روش های \"مدیریت ریسک\" (که اغلب بی ارزش بودند)و شیوه های جبران نادرست در نظر گرفته می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Stan didn't like thinking that way, for overconfidence could jinx an operation.
[ترجمه گوگل]استن دوست نداشت اینطور فکر کند، زیرا اعتماد به نفس بیش از حد می تواند باعث ایجاد یک عمل جراحی شود
[ترجمه ترگمان]به هیچ وجه به این فکر نکرده بود، چون به این اعتماد به نفس نفس افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Overconfidence and regret aversion are two basic concepts in behavioral finance.
[ترجمه گوگل]اعتماد بیش از حد و پشیمانی گریزی دو مفهوم اساسی در امور مالی رفتاری هستند
[ترجمه ترگمان]بیزاری و بیزاری دو مفهوم اصلی در امور مالی رفتاری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The overconfidence of economists might even be thought a manifestation of animal spirits.
[ترجمه گوگل]اعتماد بیش از حد اقتصاددانان حتی ممکن است تجلی ارواح حیوانی باشد
[ترجمه ترگمان]اعتماد به نفس کاذب اقتصاددانان ممکن است حتی به عنوان جلوه ای از روحیه حیوانات تلقی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Optimism based on a realization is never overconfidence.
[ترجمه گوگل]خوش بینی مبتنی بر تحقق هرگز اعتماد بیش از حد نیست
[ترجمه ترگمان]خوش بینی براساس درک هرگز اعتماد به نفس کاذب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Overconfidence in oneself is the first step to fail.
[ترجمه گوگل]اعتماد بیش از حد به خود اولین قدم برای شکست است
[ترجمه ترگمان]overconfidence در خود، اولین قدم برای شکست دادن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Overconfidence : Don't overestimate yourself or you may get hurt. Decide carefully.
[ترجمه گوگل]اعتماد به نفس بیش از حد: خودتان را دست بالا نگیرید وگرنه ممکن است آسیب ببینید با دقت تصمیم بگیرید
[ترجمه ترگمان]overconfidence: بیش از حد خود را دست بالا نگیرید و یا ممکن است آسیب ببینند با دقت تصمیم بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That's because overconfidence can lead to overtrading, which studies have shown leads to individual investors drastically underperforming the market.
[ترجمه گوگل]دلیل آن این است که اعتماد بیش از حد می تواند منجر به معامله بیش از حد شود، که مطالعات نشان داده است که منجر به عملکرد شدید سرمایه گذاران فردی در بازار می شود
[ترجمه ترگمان]به این دلیل که اعتماد به نفس کاذب می تواند منجر به overtrading شود، که مطالعات نشان داده اند که منجر به کاهش شدید بازار سرمایه گذاران فردی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Avoid overconfidence —— it could be your greatest enemy.
[ترجمه گوگل]از اعتماد به نفس بیش از حد خودداری کنید - این می تواند بزرگترین دشمن شما باشد
[ترجمه ترگمان]از اعتماد به نفس کاذب اجتناب کنید - - می تواند بزرگ ترین دشمن شما باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود رایی (اسم)
self-sufficiency, despotism, arrogance, assumption, confidence, assurance, contrariness, conceit, self-confidence, bighead, headstrongness, self-assertion, self-assurance, high-handedness, overconfidence, self-will

خود سری (اسم)
self-sufficiency, arrogance, assumption, confidence, assurance, contrariness, disobedience, conceit, self-confidence, bighead, waywardness, fearlessness, headstrongness, barefacedness, hardihood, self-assertion, self-assurance, pertinacity, high-handedness, intrepidity, naughtiness, overconfidence, self-will

اطمینان بیش از حد (اسم)
overconfidence

انگلیسی به انگلیسی

• exaggerated sense of self-worth; arrogance

پیشنهاد کاربران

اعتماد به سقف
اعتماد به نفس کاذب
بیش اطمینانی
اعتماد به نفس بیش از حد

بپرس