over one's head

/ˈoʊvər wʌnz hɛd//ˈəʊvə wʌnz hɛd/

1- مشکل، خارج از فهم کسی 2- بدون رعایت سلسله مراتب (به مقامات بالاتر مراجعه کردن)

پیشنهاد کاربران

مثل خر تو گل گیر کردن
1 - سخت بودن درک چیزی ( بخصوص در درس های سخت )
به مثال زیر توجه کنید :
My chemistry class is totally over my head
2 - قبول کردن مسئولیتی که پیشتر از توان ما باشه ( لقمه بزرگ تر از دهن خودت برداشتن )
...
[مشاهده متن کامل]

به مثال زیر توجه کنید :
My aunt is in over her head with this dinner party
Soheil is in over his head with this

فراتر از فهم کسی
پارا بیشتر از گلیم خود دراز کردن، ورود به کاری با وجود نداشتن مهارت در آن
سخت بودن فهمیدن چیزی برای کسی

بپرس