outwardly

/ˈaʊtwərdli//ˈaʊtwədli/

ظاهرا، در ظاهر، به طور سطحی، وانمودی، نموداری، برون سوی، به طرف خارج، در خارج، (در) بیرون، برحسب ظاهر

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: toward, on, or relating to the outside.
متضاد: inwardly

(2) تعریف: seemingly or apparently.

- The musician was outwardly calm as she walked onstage.
[ترجمه گوگل] نوازنده هنگام راه رفتن روی صحنه ظاهراً آرام بود
[ترجمه ترگمان] وقتی روی صحنه قدم می گذاشت، موسیقی دان در ظاهر آرام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. outwardly happy
ظاهرا خوشحال

2. an outwardly stable country
کشوری که در ظاهر امن و امان است

3. she was outwardly calm but raging within
او ظاهرا آرام بود ولی خشم در درونش زبانه می کشید.

4. They may feel tired and though outwardly calm, can be irritable.
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است احساس خستگی کنند و اگرچه از نظر ظاهری آرام هستند، می توانند تحریک پذیر باشند
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است احساس خستگی کنند و با اینکه در ظاهر آرام هستند، می توانند کج خلق و کج خلق باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Calvin remained outwardly calm, but inside he was very angry.
[ترجمه گوگل]کالوین از نظر ظاهری آرام بود، اما از درون بسیار عصبانی بود
[ترجمه ترگمان]کالون در ظاهر آرام بود، ولی در باطن بسیار خشمگین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Though badly frightened, she appeared outwardly calm.
[ترجمه گوگل]اگرچه به شدت ترسیده بود، اما ظاهراً آرام به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]با اینکه خیلی ترسیده بود به ظاهر آرام ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The brothers were outwardly friendly; inwardly they were far apart.
[ترجمه گوگل]برادران ظاهراً دوستانه بودند در باطن از هم دور بودند
[ترجمه ترگمان]برادرها به ظاهر صمیمی بودند و در نهان از هم دور بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is a wolf in sheep's clothing, outwardly kind but inwardly vicious!
[ترجمه گوگل]او گرگی است در لباس میش، در ظاهر مهربان اما در باطن شرور!
[ترجمه ترگمان]او یک گرگ لباس گوسفند است، از ظاهر مهربان، اما در باطن شرور و شرور است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Though very fierce outwardly, the dog was well - tamed.
[ترجمه گوگل]گرچه از نظر ظاهری بسیار خشن بود، اما سگ به خوبی رام شده بود
[ترجمه ترگمان]با این که در ظاهر بسیار خشمگین بود، سگ به خوبی اهلی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Outwardly this looked like the beginning of a terrific programme but the stage was actually set for a major disaster.
[ترجمه گوگل]ظاهراً این شروع یک برنامه فوق‌العاده به نظر می‌رسید، اما در واقع صحنه برای یک فاجعه بزرگ آماده شده بود
[ترجمه ترگمان]ظاهرش مانند شروع یک برنامه فوق العاده بود اما صحنه واقعا برای یک فاجعه بزرگ تعیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Outwardly she is cool, calm and collected .
[ترجمه گوگل]از نظر ظاهری خونسرد، آرام و جمع است
[ترجمه ترگمان]ظاهرش آرام و آرام و آرام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Outwardly she seemed confident but in reality she felt extremely nervous.
[ترجمه گوگل]از نظر ظاهری او مطمئن به نظر می رسید، اما در واقع او به شدت عصبی بود
[ترجمه ترگمان]به ظاهر مطمئن و مطمئن به نظر می رسید، اما در واقع احساس می کرد خیلی عصبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Outwardly the couple appeared happy.
[ترجمه گوگل]از نظر ظاهری این زوج خوشحال به نظر می رسیدند
[ترجمه ترگمان]آن زوج به ظاهر خوشحال به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Though badly frightened, she remained outwardly composed.
[ترجمه گوگل]اگرچه به شدت ترسیده بود، اما از نظر ظاهری خونسرد باقی ماند
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه خیلی ترسیده بود، ظاهر خود را حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Outwardly, the couple seemed perfectly happy.
[ترجمه گوگل]از نظر ظاهری، این زوج کاملاً خوشحال به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]ظاهرش درست به نظر می رسید، آن زوج کاملا خوشبخت به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• seemingly; apparently; with regards to the outside

پیشنهاد کاربران

بپرس