outset

/ˈaʊtˌset//ˈaʊtset/

معنی: اغاز، ابتدا
معانی دیگر: آغاز، شروع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the first stage; beginning.
مترادف: beginning, commencement, first, inception, onset, start
متضاد: close
مشابه: birth, conception, dawn, debut, embarkation, genesis, head, initiation, kickoff, morning, origin, threshold, top

- Everyone was happy and excited at the outset of the trip.
[ترجمه گوگل] در ابتدای سفر همه خوشحال و هیجان زده بودند
[ترجمه ترگمان] در آغاز سفر همه خوشحال و هیجان زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We could never have predicted at the outset of our project the obstacles that we were about to face.
[ترجمه گوگل] ما هرگز نمی توانستیم در ابتدای پروژه خود موانعی را که قرار بود با آن روبرو شویم پیش بینی کنیم
[ترجمه ترگمان] ما هرگز نمی توانیم در ابتدای پروژه پیش بینی کنیم که موانعی که در سر داریم مواجه هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's been unhappy at that school from the very outset.
[ترجمه گوگل] او از همان ابتدا در آن مدرسه ناراضی بوده است
[ترجمه ترگمان] از همان ابتدا در آن مدرسه بدبخت بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. at the outset
در آغاز

2. Certain problems were apparent from the outset.
[ترجمه گوگل]مشکلات خاصی از همان ابتدا مشخص بود
[ترجمه ترگمان]برخی مشکلات از ابتدا آشکار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I warned you at the outset not to trust him, and you wouldn't listen to me.
[ترجمه گوگل]من از همان ابتدا به شما هشدار دادم که به او اعتماد نکنید و به حرف من گوش نمی دهید
[ترجمه ترگمان]من در آغاز به تو اخطار کرده بودم که به او اعتماد نکنم و تو به حرفم گوش نمی کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You made a mistake at the outset.
[ترجمه گوگل]تو همون اول اشتباه کردی
[ترجمه ترگمان]تو در آغاز اشتباه کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Decide at the outset what kind of learning programme you want to follow.
[ترجمه گوگل]در ابتدا تصمیم بگیرید که چه نوع برنامه آموزشی را می خواهید دنبال کنید
[ترجمه ترگمان]در ابتدا تصمیم بگیرید چه نوع برنامه ای را می خواهید دنبال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At the outset of her career she was full of optimism but not now.
[ترجمه گوگل]در ابتدای کارش پر از خوش بینی بود اما نه اکنون
[ترجمه ترگمان]در آغاز کارش پر از خوش بینی شده بود، اما نه حالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was clear from the outset that there were going to be problems.
[ترجمه گوگل]از همان ابتدا مشخص بود که مشکلاتی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]از ابتدا مشخص بود که مشکلاتی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If at the outset I brave, ending is different.
[ترجمه گوگل]اگر در ابتدا شجاع باشم، پایان متفاوت است
[ترجمه ترگمان]اگر در ابتدا من شجاع بودم، پایانی متفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. From the outset it was clear that he was guilty.
[ترجمه گوگل]از همان ابتدا مشخص بود که او مقصر است
[ترجمه ترگمان]از آغاز امر واضح بود که او گناهکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A little forward planning at the outset can save you a lot of expense.
[ترجمه گوگل]کمی برنامه ریزی رو به جلو در ابتدا می تواند هزینه های زیادی را برای شما صرفه جویی کند
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی کمی پیش رو در آغاز می تواند شما را به هزینه زیادی پس انداز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I told him at/from the outset I wasn't interested.
[ترجمه گوگل]من از همان ابتدا به او گفتم که علاقه ای ندارم
[ترجمه ترگمان]از همان ابتدا به او گفتم که علاقه ای ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The novel fascinates the reader from the outset.
[ترجمه گوگل]رمان از همان ابتدا خواننده را مجذوب خود می کند
[ترجمه ترگمان]این رمان خواننده را از ابتدا جذب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. From the outset he had put his trust in me, the son of his old friend.
[ترجمه گوگل]او از همان ابتدا به من، پسر دوست قدیمی اش اعتماد کرده بود
[ترجمه ترگمان]از آغاز آغاز اعتماد او به من، پسر دوست قدیمیش، اعتماد او را به من جلب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Technical problems dogged our trip from the outset.
[ترجمه گوگل]مشکلات فنی از همان ابتدا سفر ما را متوقف کرد
[ترجمه ترگمان]مشکلات فنی از ابتدا در سفر ما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Almost from the outset, the extravaganza was beset with difficulties.
[ترجمه گوگل]تقریباً از همان ابتدا، ولخرجی با مشکلاتی همراه بود
[ترجمه ترگمان]تقریبا از همان آغاز، نمایش پر زرق و برق به ستوه آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اغاز (اسم)
prime, inception, beginning, dawn, getaway, alpha, start, commencement, birth, aurora, authorship, outset, exordium, preface, instep, jump-off, lead-off, venue

ابتدا (اسم)
beginning, start, outset

انگلیسی به انگلیسی

• start, beginning; opening; inception
if something happens at the outset of an event, process, or period of time, it happens at the very beginning of it.

پیشنهاد کاربران

Cambridge
We use the phrase at / from the outset to .
mean from the start of something
Example
He made it clear from the outset that he wouldn't be staying long
از همون اول روشن کرد که خیلی منتظر نمی مونه
...
[مشاهده متن کامل]

می تونیم از عبارات زیر هم به جای اوت سِت استفاده کنیم که هم معنی این کلمه هستن :
From the word go
Or
From the off
The whole project had been a disaster from
. the word go
کل پروژه از همون اول یه فاجعه شده بود.
@لَنگویچ

سرآغاز
نقطه شروع، آغاز، روز اول
( از ) اولش

بپرس