outdated

/ˈaʊtˌdetəd//aʊtˈdeɪtɪd/

معنی: منسوخ، قدیمی
معانی دیگر: از مد افتاده، دیروزین

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: unfashionable or obsolete; out of date.
متضاد: chic, current, fashionable, hot, modern, new
مشابه: antediluvian, archaic, dated, musty, obsolete, old-fashioned, out of date, outmoded

جمله های نمونه

1. an outdated telephone directory
کتاب راهنمای (شماره های) تلفن که قدیمی شده است

2. his style is outdated
سبک او باب روز نیست.

3. Many of us conform to the outdated customs laid down by our forebears.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ما با آداب و رسوم منسوخ شده توسط نیاکانمان مطابقت داریم
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ما با آداب و رسوم قدیمی ارائه شده توسط پیشینیان خود همخوانی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His writing style is now boring and outdated.
[ترجمه گوگل]سبک نوشتن او اکنون خسته کننده و قدیمی است
[ترجمه ترگمان]سبک نویسندگی او اکنون کسل کننده و منسوخ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This estimate was made on the basis of outdated figures.
[ترجمه گوگل]این برآورد بر اساس ارقام قدیمی انجام شده است
[ترجمه ترگمان]این برآورد براساس آمار و ارقام قدیمی صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. How far do those old, outdated laws affect today's legislation?
[ترجمه گوگل]آن قوانین قدیمی و منسوخ تا چه حد بر قوانین امروزی تأثیر می گذارد؟
[ترجمه ترگمان]این قوانین قدیمی چقدر می توانند قانون امروز را تحت تاثیر قرار دهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her ideas on education are rather outdated now.
[ترجمه گوگل]ایده های او در مورد آموزش در حال حاضر منسوخ شده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر ایده های او در زمینه آموزش و پرورش تا حدودی منسوخ شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The car has been criticized for its outdated body styling.
[ترجمه گوگل]این خودرو به دلیل استایل بدنه قدیمی اش مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]خودرو به خاطر سبک لباس قدیمی اش مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sweden needs to cast aside outdated policies and thinking.
[ترجمه گوگل]سوئد باید سیاست ها و تفکرات قدیمی را کنار بگذارد
[ترجمه ترگمان]سوئد باید سیاست های کهنه و تفکر منسوخ را کنار بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is an outdated and inefficient system.
[ترجمه گوگل]این یک سیستم قدیمی و ناکارآمد است
[ترجمه ترگمان]این سیستم یک سیستم منسوخ و ناکارآمد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Caryl Churchill's play about Romania is already outdated.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه کاریل چرچیل درباره رومانی قبلاً منسوخ شده است
[ترجمه ترگمان]بازی Caryl چرچیل در مورد رومانی در حال حاضر منسوخ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nowadays this technique is rather outdated.
[ترجمه گوگل]امروزه این تکنیک نسبتاً منسوخ شده است
[ترجمه ترگمان]امروزه این روش کمی منسوخ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their outdated attitudes are a remnant from colonial days.
[ترجمه گوگل]نگرش های منسوخ شده آنها بازمانده ای از دوران استعمار است
[ترجمه ترگمان]نگرش های کهنه آن ها بازمانده از روزه ای استعمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That list of addresses is outdated, many have changed.
[ترجمه گوگل]لیست آدرس ها قدیمی است، بسیاری از آنها تغییر کرده اند
[ترجمه ترگمان]این فهرست نشانی های اینترنتی قدیمی است، و بسیاری تغییر کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Outdated ideas should be rooted out.
[ترجمه گوگل]ایده های منسوخ شده باید ریشه کن شوند
[ترجمه ترگمان]ایده های Outdated باید ریشه داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منسوخ (صفت)
obsolete, abolished, outdated, abrogated, antiquated, disused, annulled, rococo

قدیمی (صفت)
olden, outdated, antiquated, senior, past, old, ancient, age-old, archaic, bygone, time-worn, out-of-date, old-time

انگلیسی به انگلیسی

• old, no longer widely used
something that is outdated is old-fashioned and no longer useful.

پیشنهاد کاربران

Outdated joke
How can you say such an outdated joke
این حرف ها دیگه قدیمی شده
دموده شده
outdated ( adj ) = obsolete ( adj )
به معناهای : از کار افتاده، منسوخ، قدیمی، بلااستفاده، از زده خارج
Don't be so outdated، به معنی اینقدر قدیمی فکر نکن
کهنه، ناکارا، بی کاربرد، قدیمی، منسوخ
منسوخ
منسوخ، قدیمی
A person read abaut past
دمده / تکراری

بپرس