outcast

/ˈaʊtˌkæst//ˈaʊtkɑːst/

معنی: دربدر، منفور، مطرود، رانده
معانی دیگر: رانده شده، دور افکنده، واخورده، وازده، شخص یا چیز وازده یا دور انداخته شده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who is cast out or rejected by society or a group.
مترادف: exile, pariah
مشابه: discard, expatriate, leper, nonperson, outlaw, refugee, untouchable, vagabond, vagrant

- At that time, children of mixed-race marriages were society's outcasts.
[ترجمه گوگل] در آن زمان، فرزندان حاصل از ازدواج های مختلط، طردشدگان جامعه بودند
[ترجمه ترگمان] در آن زمان، کودکان ازدواج های گروهی دور هم جمع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He had no friends at school and considered himself an outcast.
[ترجمه گوگل] او در مدرسه هیچ دوستی نداشت و خود را مطرود می دانست
[ترجمه ترگمان] او در مدرسه دوستی نداشت و خود را یک مطرود می دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: cast out or rejected by society or a group.
مترادف: rejected
مشابه: discarded, exiled

- The outcast lepers were forced to live far from the city.
[ترجمه گوگل] جذامیان رانده شده مجبور شدند دور از شهر زندگی کنند
[ترجمه ترگمان] جذامی ها هم مجبور بودند که از شهر دور بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. outcast beliefs
اعتقادات مردود

2. He was treated like an outcast by the other children.
[ترجمه فرزاد زارع] بچه ها با او همانند یک طردشده ( یا فردی منفور ) رفتار کردند.
|
[ترجمه گوگل]بچه های دیگر با او مانند یک طرد شده رفتار می کردند
[ترجمه ترگمان]با بچه های دیگر مثل یک مطرود رفتار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was treated as a social outcast.
[ترجمه محسن پاشنا] با او مانند یک طردشده اجتماعی ( منفور اجتماعی ) رفتار شد
|
[ترجمه گوگل]با او به عنوان یک طرد شده اجتماعی رفتار می شد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک مطرود اجتماعی درمان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She felt like a social outcast.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که یک طرد شده اجتماعی است
[ترجمه ترگمان]مثل یک مطرود اجتماع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was a political outcast after the Party expelled her in 198
[ترجمه گوگل]پس از اینکه حزب او را در سال 198 اخراج کرد، او یک طرد شده سیاسی بود
[ترجمه ترگمان]پس از اینکه حزب او را در سال ۱۹۸ اخراج کرد، یک مطرود سیاسی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her criminal past made her an outcast.
[ترجمه گوگل]گذشته جنایتکارانه او را به یک طرد شده تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]گذشته از این، او را طرد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The traditional outcast or pariah becomes the hero in this new age.
[ترجمه گوگل]در این عصر جدید، رانده یا منحوس سنتی قهرمان می شود
[ترجمه ترگمان]مطرود و مطرود، قهرمان این عصر جدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No forgotten outcast on a remote island ever had to put up with anything like this.
[ترجمه گوگل]هیچ فرد فراموش شده ای در جزیره ای دورافتاده مجبور به تحمل چنین چیزی نشد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس فراموش نکرده بود که در یک جزیره دورافتاده هرگز کسی را ندیده است که چنین چیزی را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ovid the Augustan outcast opened up a silvery perspective of pagan myth for succeeding generations to enjoy.
[ترجمه گوگل]اووید رانده شده آگوستایی چشم انداز نقره ای اسطوره بت پرستی را برای نسل های بعدی باز کرد تا از آن لذت ببرند
[ترجمه ترگمان]اووید، مطرود دوران آوگوستوس، دورنمایی نقره ای از افسانه شرک را برای نسل های بعدی باز کرد تا از آن لذت ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After her divorce she was treated as an outcast by her family.
[ترجمه گوگل]پس از طلاق با او به عنوان یک طرد شده توسط خانواده اش رفتار می شد
[ترجمه ترگمان]بعد از طلاق او با خانواده اش مثل یک مطرود رفتار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Or was a separated woman still an outcast in Veronica's circle?
[ترجمه sara] یا اینکه در محدوده ورونیکا هنوز هم یک زن مطلقه منفور است؟
|
[ترجمه گوگل]یا زنی جدا شده هنوز در حلقه ورونیکا رانده شده بود؟
[ترجمه ترگمان]یا یک زن جدا از هم جدا در دایره ورونیکا؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is viewed as an outcast because of his obscure origin and mixed blood.
[ترجمه گوگل]به دلیل منشأ مبهم و خون مختلطش، او را مطرود می دانند
[ترجمه ترگمان]او به دلیل خاستگاه مبهم و خون ترکیبی او به عنوان یک مطرود شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The social outcast doesn't represent all introverts, any more than the dumb jock represents all extraverts.
[ترجمه گوگل]طرد شده اجتماعی نماینده همه درونگراها نیست، بیشتر از این که جوک گنگ همه افراد برونگرا را نمایندگی می کند
[ترجمه ترگمان]مطرود اجتماعی نماینده همه درون گرا نیست، هر چیزی بیش از یک کمدین خاموش، همه برون گرایان را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An outcast, the Gungan spent his time in the Naboo swampland, surviving on raw shellfish or just about anything else that the murky ecosystem had to offer.
[ترجمه گوگل]گونگان که طرد شده بود، وقت خود را در باتلاق نابو گذراند و با صدف های خام یا تقریباً هر چیز دیگری که اکوسیستم تیره ارائه می کرد زنده ماند
[ترجمه ترگمان]یک مطرود، the زمان خود را در the swampland گذراند، که بر صدف خام و یا فقط در مورد هر چیز دیگری که اکو سیستم تیره پیشنهاد می کرد، جان سالم به در برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دربدر (اسم)
outcast, mendicant, vagabond, vagrant

منفور (صفت)
abominable, hated, unpopular, loathed, obnoxious, outcast, cussed, loathsome, ungracious, scurvy

مطرود (صفت)
despicable, outcast, banished, rejected, expelled, thrown, cast, expeled, outcaste

رانده (صفت)
outcast, castaway

انگلیسی به انگلیسی

• ostracized person; one who has been rejected
homeless; wandering; ostracized, rejected
an outcast is someone who is rejected by a group of people.

پیشنهاد کاربران

رانده شده، طرد شده
آدم سربار، به در نخور و طرد شده
noun
[count] :
🔴someone who is not accepted by other people
◀️She felt like a social outcast
طرد شده - مطرود یا منفور - کسیکه بقیه دوست ندارن گردن بگیرنش
تبعیدی، تبعید شده
اخراجی
تافته ی جدا بافته
گاهی آنقدر مفهوم منفی ندارد که شخص را مطرود یا منفور دانست، مثلا وقتی کسی خود را بالاتر از دیگران یا قشر و گروه خاصی بداند.
Noun:فرد طرد شده/فرد منفور
Adjective: منفور/طردشده
طردشده
rejected - despicable
مطرود

بپرس