out of context


بدون در نظر گرفتن همبافت یا متن، تحریف شده

پیشنهاد کاربران

Without the surrounding words or circumstances and so not fully understandable.
مبهم، گنگ، ناشناخته.
" تقطیع شده" رو معمولا در معمولا در ادبیات سیاسی عرفی استفاده می کنند.
The reporter took my remarks completely out of context
خبرنگار حرف های مرا تقطیع کرده.
سعید امدادی
عاشق کلمه
۰۹۱۲۷۷۷۲۲۲۵
فی البداهه
to see sth or someone out of context
در برخی از جمله ها بَرابَرِ دقیقی در فارسی ندارد ولی این سه تا معنی رایج تر هستند:
" بی ربط"
"غیر معمول"
"سوءِ برداشت"
" یه چشمه از. . . "
یه قسمت کوچکی از. . .
قسمتی از یک چیز کلی ( برای مثال یک نوشته ) بدون اینکه به صورت کامل آورده شده باشد، منقطع شده، گاها تحریف شده

بپرس