outdoor

/ˈaʊtˌdɔːr//ˈaʊtdɔː/

معنی: صحرایی، بیرون، خارج از منزل، در هوای ازاد، بیرونی
معانی دیگر: در هوای آزاد، در بیرون، بیرون از ساختمان، بیرون، بیرونی، صحرایی، در هوای آزاد انجام شده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: characteristic of or happening in the open air.
متضاد: indoor
مشابه: exterior

- outdoor sports
[ترجمه amir] ورزش های هوازی
|
[ترجمه محمد اسماعیل خسروی] محیط باز
|
[ترجمه هستی فلاح حق شناس راد] بیرون از خونه
|
[ترجمه ..........] ورزش در فضای ازاد یا بیرون از خونه
|
[ترجمه Zahra] ورزش های فضای باز
|
[ترجمه گوگل] ورزش های فضای باز
[ترجمه ترگمان] ورزش های خارج از خانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. outdoor sports
ورزش های هوای باز،ورزش های هوای آزاد

2. an outdoor concert
کنسرت در هوای آزاد

3. Football and cricket are outdoor games.
[ترجمه گوگل]فوتبال و کریکت بازی هایی در فضای باز هستند
[ترجمه ترگمان]فوتبال و کریکت بازی های خارج از خانه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He loves the rugged outdoor life .
[ترجمه امیر] او زندگی خشن در هوای آزاد دوست دارد .
|
[ترجمه گوگل]او عاشق زندگی ناهموار در فضای باز است
[ترجمه ترگمان]او عاشق زندگی خشن در فضای باز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tableware for outdoor use should ideally be unbreakable.
[ترجمه Melika Alimadad] ظروف غذاخوری برای استفاده در خارج از محیط بسته ترجیحا باید غیرقابل شکستنی باشند.
|
[ترجمه گوگل]ظروف غذاخوری برای استفاده در فضای باز در حالت ایده آل باید نشکن باشند
[ترجمه ترگمان]tableware برای استفاده در فضای باز باید غیرقابل شکستن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All that outdoor work has made him very strong.
[ترجمه گوگل]همه آن کارهای بیرونی او را بسیار قوی کرده است
[ترجمه ترگمان]تمام فعالیت های خارج از خانه او را بسیار قوی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If you enjoy outdoor activities, this is the trip for you.
[ترجمه گوگل]اگر از فعالیت در فضای باز لذت می برید، این سفر برای شما مناسب است
[ترجمه ترگمان]اگر از فعالیت های خارج از فضای باز لذت می برید، این سفر برای شما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There were outdoor cafes on almost every block.
[ترجمه گوگل]تقریباً در هر بلوک کافه‌های فضای باز وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در هر بلوک کافه های روباز وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's not really an outdoor type.
[ترجمه گوگل]او واقعاً یک نوع فضای باز نیست
[ترجمه ترگمان]او واقعا یک نوع فضای باز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I enjoy outdoor pursuits, like hiking and riding.
[ترجمه گوگل]من از فعالیت های خارج از منزل مانند پیاده روی و سواری لذت می برم
[ترجمه ترگمان]من مثل پیاده روی و اسب سواری لذت می برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is a first for New York. An outdoor exhibition of Fernando Botero's sculpture on Park Avenue.
[ترجمه گوگل]این اولین بار برای نیویورک است نمایشگاهی در فضای باز از مجسمه فرناندو بوترو در خیابان پارک
[ترجمه ترگمان]این اولین بار برای نیویورک است یک نمایشگاه سرپوشیده از مجسمه فرناندو Botero در خیابان پارک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The outdoor game is now played on AstroTurf.
[ترجمه گوگل]بازی در فضای باز اکنون در AstroTurf انجام می شود
[ترجمه ترگمان]بازی در فضای باز هم اکنون در astroturf انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He will attend an outdoor concert in his honour in the centre of Paris.
[ترجمه گوگل]او در یک کنسرت در فضای باز به افتخار او در مرکز پاریس شرکت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او در یک کنسرت در فضای باز به افتخار خود در مرکز پاریس شرکت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He used to lead an outdoor life.
[ترجمه گوگل]او یک زندگی در فضای باز داشت
[ترجمه ترگمان]او سابقا زندگی در فضای باز را رهبری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My son does most of the heavy outdoor work .
[ترجمه گوگل]پسر من بیشتر کارهای سنگین در فضای باز را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]پسرم بیشتر کاره ای سنگین در فضای باز را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صحرایی (اسم)
outdoor, cross-country

بیرون (صفت)
outdoor, external

خارج از منزل (صفت)
alfresco, outdoor, out-of-door

در هوای ازاد (صفت)
alfresco, outdoor, out-of-door, open air

بیرونی (صفت)
over, o'er, out, outdoor, foreign, external, outer, outward, exterior, cortical, extrinsic, extern, extrinsical

تخصصی

[سینما] محوطه بیرونی - نمای دور خارجی
[زمین شناسی] برونی (تجهیزاتی که در بیرون فضای سرپوشیده نصب میگردند)

انگلیسی به انگلیسی

• of outside, of nature; appreciating activities that are done outside
outdoor activities or clothes take place or are used in the open air, rather than in a building.

پیشنهاد کاربران

برای توصیف سبک زندگی هم به کار میره
to lead an outdoor lifestyle
∆ Don't smoke indoors : در فضای بسته ی ( داخل ساختمان ) سیگار نکشید
∆ You can smoke outdoors : می توانید در فضای باز ( خارج از فضای ساختمان ) سیگار بکشید
∆ an indoor swimming pool : استخر شنای سرپوشیده
...
[مشاهده متن کامل]

∆ an indoor dress : لباس توی خانه
∆ an indoor sport : یک ورزش سالنی
∆ outdoor sports/activities ورزش های/فعالیت ها در فضای آزاد ( برون ساختمانی که سرپوشیده نیست )
∆ outdoor clothing : لباس بیرونی/رسمی/فرنگی

در شهرسازی به معنای حومه شهری است
خارجی، بیرونی
( in door\outdoor ) =adj
Indoors/outdoors=adv
بیرون جا
دشت و دمن
کوه و صحرا
ورزش هوازی
⁦✔️⁩در هوای آزاد، در فضای باز
If it continues to rain, we may have to cancel the outdoor concert

فضای باز. هوای باز . سر باز.
[جا، فضا، مکان]
باز ، سر باز
outdoor company یعنی شرکت هایی که کارمندانشون در فضای بیرون یعنی ساختمان اداری مشغول به کار و بیزنس هستند. مثل عوامل شرکت های فروش و . . .
In outdoor 🎉 we cooked 🍲 over fire
فضای ول
بیرون ، هوای آزاد
در فضای آزاد، در فضای باز
بدون سقف، سر باز ( متضاد سرپوشیده )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس