originality

/əˌrɪdʒəˈnæləti//əˌrɪdʒəˈnælɪti/

معنی: ابتکار، غرابت، اصالت
معانی دیگر: نوآوری، خلاقیت، تازه یابی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: originalities
(1) تعریف: the capacity to think or act as an individual or in an original way.
مترادف: creativity, imagination
مشابه: independence, ingenuity, initiative

(2) تعریف: the quality or condition of being original.
مترادف: freshness, novelty
مشابه: singularity, uniqueness

(3) تعریف: a thing that is original or unique; novelty.
مترادف: innovation, novelty
مشابه: contrivance, creation, invention

جمله های نمونه

1. originality is one of his highest merits
ابتکار یکی از ارزشمندترین نیکویی های اوست.

2. the originality of her scientific ideas
ابتکارآمیز بودن اندیشه های علمی او

3. his poems are devoid of originality
اشعار او عاری از نوآوری است.

4. I was impressed by the originality of the plan.
[ترجمه گوگل]من تحت تاثیر اصالت طرح قرار گرفتم
[ترجمه ترگمان]ابتکار و ابتکار این نقشه را تحت تاثیر قرار داده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His originality as a painter lies in his representation of light.
[ترجمه گوگل]اصالت او به عنوان یک نقاش در بازنمایی او از نور نهفته است
[ترجمه ترگمان]اصالت او به عنوان یک نقاش در نمایش او از نور نهفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This latest collection lacks style and originality.
[ترجمه گوگل]این مجموعه اخیر فاقد سبک و اصالت است
[ترجمه ترگمان]این مجموعه اخیر فاقد سبک و ابتکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A lot of his designs lack originality.
[ترجمه گوگل]بسیاری از طرح های او فاقد اصالت هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از طراحی های او فاقد اصالت اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The government has shown great originality in its foreign policy.
[ترجمه گوگل]دولت در سیاست خارجی خود اصالت زیادی نشان داده است
[ترجمه ترگمان]دولت اصالت فوق العاده ای در سیاست خارجی خود نشان داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He displayed an originality amounting almost to genius.
[ترجمه گوگل]او اصالتی را به نمایش گذاشت که تقریباً در حد نبوغ بود
[ترجمه ترگمان]او اصالت و اصالت خود را تقریبا به نبوغ نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was capable of writing things of startling originality.
[ترجمه گوگل]او قادر به نوشتن چیزهایی با اصالت شگفت انگیز بود
[ترجمه ترگمان]می توانست چیزهای عجیب و غریب بنویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Creativity and originality are more important than technical skill.
[ترجمه گوگل]خلاقیت و اصالت مهمتر از مهارت فنی است
[ترجمه ترگمان]خلاقیت و اصالت مهم تر از مهارت فنی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The book is completely lacking in originality.
[ترجمه گوگل]کتاب کاملاً فاقد اصالت است
[ترجمه ترگمان]این کتاب به طور کامل فاقد اصالت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The book is altogether lacking in originality.
[ترجمه گوگل]کتاب اصلاً فاقد اصالت است
[ترجمه ترگمان]روی هم رفته کتاب فاقد اصالت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her earlier work shows a lot of originality .
[ترجمه گوگل]کارهای قبلی او اصالت زیادی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]کار قبلی او خیلی از اصالت را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Your slogan will be judged on its originality and style.
[ترجمه گوگل]شعار شما بر اساس اصالت و سبک آن مورد قضاوت قرار خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]شعار شما براساس اصالت و سبک آن قضاوت خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابتکار (اسم)
shift, imagination, invention, contraption, improvisation, shebang, lash-up, industry, authorship, novation, initiative, originality, knack, gumption, resource

غرابت (اسم)
eccentricity, singularity, originality, curiosity, strangeness, weirdness, quirkiness, peculiarity, queerness, freakery, kink

اصالت (اسم)
originality, gentility, gentry, gentrice

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being original, state of not being a derivative of anything else

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : originate
✅️ اسم ( noun ) : origin / original / originality
✅️ صفت ( adjective ) : original
✅️ قید ( adverb ) : originally
نوآوری گرایی
اصالت
نوآفرینی
مشخصه ی اصیل
منبع اولیه، مکان اول، منشاء
خلاقیت

بپرس