orchestrate

/ˈɔːrkəˌstret//ˈɔːkɪstreɪt/

معنی: هماهنگ و موزون کردن، ارکست تهیه کردن، بصورت ارکست دراوردن
معانی دیگر: (برای اپرا یا نمایش و غیره) آهنگ ارکستری تهیه کردن، دارای آهنگ ارکستری کردن، سامان دادن، سازماندهی کردن، هماهنگ کردن، (برای ارکستر) موسیقی نوشتن، آهنگ تصنیف یا تنظیم کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: orchestrates, orchestrating, orchestrated
مشتقات: orchestration (n.), orchestrator (n.)
(1) تعریف: to write or arrange (music) to be played by an orchestra.
مشابه: arrange, score

(2) تعریف: to arrange, manage, or coordinate (several events, actions, or the like) to produce a desired result.

- The president orchestrated several diversions so that he could leave town unnoticed.
[ترجمه گوگل] رئیس جمهور چندین انحراف را ترتیب داد تا بتواند بدون توجه شهر را ترک کند
[ترجمه ترگمان] رئیس جمهور چندین بار بازی را ترتیب داده بود تا بدون جلب توجه مردم شهر را ترک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The colonel was able to orchestrate a rebellion from inside an army jail.
[ترجمه گوگل]سرهنگ توانست شورش را از داخل یک زندان ارتش سازماندهی کند
[ترجمه ترگمان]سرهنگ توانست یک عصیان را از داخل یک زندان نظامی رهبری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Corinne, always in charge, would orchestrate midday tennis games and afternoon bridge games.
[ترجمه گوگل]کورین که همیشه مسئول بود، بازی‌های تنیس ظهر و بازی‌های بریج بعدازظهر را هماهنگ می‌کرد
[ترجمه ترگمان]کورین، که همیشه مسئول بود، بازی های نیمروز و بازی های بریج را ترتیب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Treasury officials are trying to orchestrate a sharp decline in the dollar.
[ترجمه گوگل]مقامات خزانه داری در تلاش هستند تا کاهش شدید دلار را تنظیم کنند
[ترجمه ترگمان]مقامات خزانه داری در تلاشند تا کاهش شدید دلار را ترتیب دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You don't orchestrate your own music.
[ترجمه گوگل]شما موسیقی خود را تنظیم نمی کنید
[ترجمه ترگمان]تو موزیک خودت را هدایت نمی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Because of their qualifications, they liked to orchestrate worlds just as conductors love to conduct.
[ترجمه گوگل]به دلیل شایستگی‌هایشان، آن‌ها دوست داشتند جهان‌ها را سازماندهی کنند، همانطور که رهبران ارکستر دوست دارند رهبری کنند
[ترجمه ترگمان]به دلیل صلاحیت آن ها، آن ها دوست داشتند که جهان را درست به همان اندازه که conductors دوست دارند هدایت کنند، هماهنگ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some suggest that it has even helped to orchestrate some of the anger at Mr Zardari.
[ترجمه گوگل]برخی معتقدند که حتی به تنظیم بخشی از خشم آقای زرداری کمک کرده است
[ترجمه ترگمان]برخی پیشنهاد می کنند که حتی به هماهنگ کردن برخی از خشم آقای زرداری کمک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If photographers from outside Reuters orchestrate or set up scenes, it is still a set - up.
[ترجمه گوگل]اگر عکاسان خارج از رویترز صحنه‌هایی را تنظیم یا تنظیم می‌کنند، باز هم یک تنظیم است
[ترجمه ترگمان]اگر عکاسان خارج از (رویترز)صحنه را هماهنگ کرده و یا صحنه را تنظیم کنند، هنوز هم یک سری تنظیمات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We use multidisciplinary approaches to understand mechanisms that orchestrate synaptic remodeling in the early postnatal period.
[ترجمه گوگل]ما از رویکردهای چند رشته‌ای برای درک مکانیسم‌هایی استفاده می‌کنیم که بازسازی سیناپسی را در اوایل دوره پس از زایمان هماهنگ می‌کنند
[ترجمه ترگمان]ما از رویکردهای چند رشته ای برای درک مکانیسم هایی استفاده می کنیم که در دوران پس از زایمان پس از دوران پس از زایمان مشخص شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Before her death in 197 Alice Paul helped orchestrate enormous changes in the rights and status of American women, exemplifying a strong and determined leader.
[ترجمه گوگل]آلیس پل قبل از مرگش در سال 197 به سازماندهی تغییرات عظیم در حقوق و موقعیت زنان آمریکایی کمک کرد، که نمونه ای از یک رهبر قوی و مصمم بود
[ترجمه ترگمان]قبل از مرگش در ۱۹۷ آلیس پل به هماهنگ کردن تغییرات عظیم در حقوق و وضعیت زنان آمریکایی کمک کرد و یک رهبر قوی و مصمم را به تصویر کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Researchers are seeking treatments that more gently orchestrate activity of platelets, disk-shaped particles in the blood that form clots.
[ترجمه گوگل]محققان به دنبال درمان هایی هستند که به آرامی فعالیت پلاکت ها، ذرات دیسکی شکل در خون را که لخته ها را تشکیل می دهند، هماهنگ کند
[ترجمه ترگمان]محققان به دنبال درمان هستند که به نرمی فعالیت پلاکت ها را هماهنگ می کند، ذرات شکل را در خون تشکیل می دهند که لخته های خون تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When you orchestrate, coordinate and otherwise mess with fate, it's best to fly under the radar.
[ترجمه گوگل]وقتی هماهنگ می‌کنید، هماهنگ می‌شوید و سرنوشت را به هم می‌ریزید، بهترین کار این است که زیر رادار پرواز کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که این کار را هماهنگ می کنید، هماهنگی داشته باشید و در غیر این صورت به سرنوشت دچار شوید، بهتر است که زیر رادار پرواز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If so, you have an opportunity to wrap them up into new composite services that orchestrate or choreograph the lower level services.
[ترجمه گوگل]اگر چنین است، فرصتی دارید که آنها را در خدمات ترکیبی جدیدی که خدمات سطح پایین‌تر را هماهنگ یا طراحی می‌کنند، جمع کنید
[ترجمه ترگمان]اگر اینطور است، شما یک فرصت دارید تا آن ها را به خدمات کامپوزیت جدیدی که خدمات سطح پایین تر را هماهنگ و هماهنگ می کنند، تبدیل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If a number of capacitor segments are employed, AVR would also orchestrate their switching as required.
[ترجمه گوگل]اگر تعدادی از بخش های خازن به کار گرفته شوند، AVR همچنین سوئیچینگ آنها را در صورت لزوم هماهنگ می کند
[ترجمه ترگمان]اگر تعدادی از بخش های خازن مورد استفاده قرار گیرند، AVR، سوئیچ شان را به صورت نیاز هماهنگ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He and hiscolleagues are now looking for other proteins used in regeneration andworking to understand how proteins such as Prod 1 work to orchestrate aregenerative response.
[ترجمه گوگل]او و همکارانش اکنون به دنبال پروتئین های دیگری هستند که در بازسازی مورد استفاده قرار می گیرند و در حال کار برای درک چگونگی عملکرد پروتئین هایی مانند Prod 1 برای هماهنگ کردن پاسخ مولد هستند
[ترجمه ترگمان]او و hiscolleagues در حال حاضر به دنبال پروتئین های دیگری هستند که در بازسازی andworking مورد استفاده قرار می گیرند تا درک کنند که چگونه پروتئین ها مانند Prod ۱ برای هماهنگ کردن واکنش aregenerative کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هماهنگ و موزون کردن (فعل)
orchestrate

ارکست تهیه کردن (فعل)
orchestrate

بصورت ارکست دراوردن (فعل)
orchestrate

انگلیسی به انگلیسی

• compose orchestra music; organize, manage
if you orchestrate something, you organize it very carefully in order to produce a particular result or situation.
if you orchestrate a piece of music, you rewrite it so that it can be played by an orchestra.

پیشنهاد کاربران

در مباحث توسعه و رهبری به معنی همراستا سازی و هماهنگ کردن آرای متضاد و دیدگاه های مختلف است.
ترتیب دادن، سازماندهی یا ساختن برای اثر خاص یا حداکثر
ترتیب دادن
هم نوایی کردن
هدایت کردن/شدن
رهبری کردن ( به عنوان مثال کمک های مالی ارگان های مختلف به نهادی را رهبری کردن )

بپرس