on the line

جمله های نمونه

1. I'd be laying my career/life on the line by giving you that information.
[ترجمه Figure] من با دادن این اطلاعات به تو کار/زندگی ام را به خطر می اندازم
|
[ترجمه گوگل]من با دادن این اطلاعات به شما شغل/زندگی را به خطر می اندازم
[ترجمه ترگمان]من با دادن اطلاعات به شما زندگی \/ زندگی ام را در این مسیر قرار خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Would you like to stay on the line?
[ترجمه گوگل]آیا دوست دارید در خط بمانید؟
[ترجمه ترگمان]دوست داری توی صف بمونی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There was an echo on the line and I couldn't hear clearly.
[ترجمه گوگل]پژواک در خط بود و من نمی توانستم به وضوح بشنوم
[ترجمه ترگمان]صدای پژواک آن به گوش رسید و من نمی توانستم به وضوح بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The sheets were aired on the line.
[ترجمه گوگل]برگه ها روی خط پخش می شد
[ترجمه ترگمان]برگه ها روی خط پخش شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Your party is on the line.
[ترجمه بهناز] جشن در راهه
|
[ترجمه گوگل]مهمانی شما در خط است
[ترجمه ترگمان] مهمونی تو روی خطه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr. Miller of ABC is on the line.
[ترجمه گوگل]آقای میلر از ABC در خط است
[ترجمه ترگمان]آقای میلر از سی بی سی در صف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She put the wet clothes on the line to dry.
[ترجمه گوگل]لباس خیس را روی خط گذاشت تا خشک شود
[ترجمه ترگمان]لباس های خیس را روی طناب گذاشت تا خشک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He wrung the clothes before putting them on the line to dry.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه لباس ها را روی خط بگذارد تا خشک شوند، آن ها را فشار داد
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه آن ها را روی خط خشک کند، لباس ها را به هم فشرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Work hard; your job is on the line.
[ترجمه من] بیشتر تلاش کن. شغلت در خطره.
|
[ترجمه گوگل]سخت کار کن؛ کار شما در خط است
[ترجمه ترگمان]سخت کار کنید، کار شما روی خط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hang the clothes on the line.
[ترجمه گوگل]لباس ها را روی خط آویزان کنید
[ترجمه ترگمان] لباسات رو بذار روی خط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All their wet clothes were pegged out on the line.
[ترجمه گوگل]تمام لباس های خیس آنها روی خط چسبانده شده بود
[ترجمه ترگمان]تمام لباس های خیسش روی خط افتاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was hanging her washing on the line.
[ترجمه Saeid.T] اون خانمه داشت لباساشا ( منظور لباس هایی که شسته و هنوز خیسه ) را روی بند دار می کرد ( آویزون میکرد )
|
[ترجمه گوگل]لباسشویی خود را روی خط آویزان کرده بود
[ترجمه ترگمان]او داشت خودش را روی خط می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Firefighters put their lives on the line every working day.
[ترجمه گوگل]آتش نشانان هر روز کاری جان خود را به خطر می اندازند
[ترجمه ترگمان]آتش نشانان هر روز در صف می ایستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Henry is on the line from New York.
[ترجمه گوگل]هنری از نیویورک در خط است
[ترجمه ترگمان]هنری در خط مقدم نیویورک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• talking on the telephone

پیشنهاد کاربران

SYN: at risk - in danger - endangered
در معرض خطر جدی
💠 US to begin aid airdrops into Gaza but critics dismiss effort as inadequate
. . . In addition to expanding deliveries by land, as I said, we’re going to insist that Israel facilitate more trucks and more routes to get more and more people the help they need, Biden said. “No excuses, because the truth is [that] aid flowing to Gaza is nowhere nearly enough now. Innocent lives are on the line and children’s lives are on the line.
...
[مشاهده متن کامل]

1. در معرض خطر بزرگ
2. در یک مقطع حساس، مانند بین موفقیت و شکست یا زندگی و مرگ
4. بلافاصله؛ به راحتی
to be on the line
در خطر بودن
پای کسی یا چیزی وسط بودن
در معرض خطر at risk
در معرض خطر قرار دادن to put sth on the line
• With the game on the line, the libero makes a diving dig to keep the play alive
people are afraid of putting their careers on the
line by refusing the covid jab
( اعتبار، آبرو، شهرت و . . . ) در خطر بودن
A big thank you to all our essential workers putting their lives on the line
یه تشکر بزرگ به تمام کارکنان ضروری که زندگیشونو در راه شغلشون به خطر میندازن
پشت خط ( تلفن )
If something such as your job, career, or reputation is on the line, you may lose or harm it as a result of what you are doing or of the situation you are in
در خطر
در معرض خطر
در معرض تهدید
در خطر
به خطر افتادن

بپرس