on hold

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: waiting to complete a telephone call.

- The person who answered the phone put me on hold.
[ترجمه مصطفی] شخص پاسخ دهنده به تلفن من را در �حالت انتظار� قرار داد.
|
[ترجمه کیمیا] کسی که تلفن را جواب داد، مرا پشت خط نگه داشت.
|
[ترجمه گوگل] کسی که تلفن را جواب داد مرا معطل کرد
[ترجمه ترگمان] کسی که جواب تلفن رو داده بود گوشی رو دستم گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

برزخ
1 - در حال انتظار 2 - در حال انتظار 3 - منتظر
تا اطلاع ثانوی به تعویق افتادن
a state of temporary postponement or delay
به حالت تعلیق
"he has had to put his career on hold"
تغییر کرده است.
کالای سفارش داده شده اما هنوز خریداری نشده
متوقف شده
پشت خط ( حالت بوق انتظار تلفن )
He's on the phone at the moment - can I put you on hold?ایشون الان تلفن صحبت می کنن، میشه پشت خط نگهتون دارم
معلق، به تعلیق در آمده
Everything's on hold again because of the bad weather.

متوقف شده، پشت خط
به تعلیق در آمدن
ممنوع شدن
During coronavirus pandemic, hugs are on hold love is not !
متوقف ماندن.
به تعویق افتادن
تمدید نکردن
put on hold
در حالت انتظار نگه داشتن
on hold
حالت انتظار ( هنگام برقراری تماس تلفنی )
منتظرخط آزاد ( تلفن )

در حال بررسی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس