on board


1- در کشتی، بر عرشه ی کشتی 2- (اتوبوس و هواپیما و ترن و غیره) سوار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: transported, used, or installed upon a ship, aircraft, or other vehicle.

- All onboard luggage must be stowed in the bins or under the seat in front of you.
[ترجمه محمود] کلیه بار و بنه همراه مسافر بایستی زیر صندلی یا محفظه اثاثیه قرار گیرند.
|
[ترجمه گوگل] تمام چمدان‌های داخل هواپیما باید در سطل‌ها یا زیر صندلی جلوی شما قرار گیرند
[ترجمه ترگمان] تمام اسباب و اثاثیه را باید در سطل یا زیر صندلی مقابل شما جا داده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The aircraft's onboard computer malfunctioned.
[ترجمه Jack] کامپیوتر نصب شده بر روی هواپیما دچار نقص فنی شد.
|
[ترجمه Asrar] کامپیوتر داخل هواپیما خراب شد
|
[ترجمه گوگل] کامپیوتر داخل هواپیما خراب شد
[ترجمه ترگمان] این هواپیما در حال پرواز با کامپیوتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: agreeing to take part in or support.

- If everyone is onboard with this plan, we'll get started next week.
[ترجمه كريستين] اگر همه با این برنامه/ نقشه موافق هستن ، هفته دیگه کارمون رو می کنیم
|
[ترجمه گوگل] اگر همه با این طرح موافق باشند، هفته آینده شروع می کنیم
[ترجمه ترگمان] اگر همه با این نقشه به پرواز ادامه بدن، هفته آینده شروع به کار خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• : تعریف: onto a ship, aircraft, or other vehicle.

- The passengers are going onboard now.
[ترجمه shayan] مسافران اکنون سوار می شوند
|
[ترجمه گوگل] مسافران در حال حاضر سوار می شوند
[ترجمه ترگمان] مسافران هم اکنون سوار قایق می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: on or within (a ship, aircraft, or other vehicle).

- Fortunately, one of the passengers onboard the airplane was a doctor.
[ترجمه گوگل] خوشبختانه یکی از مسافران هواپیما پزشک بود
[ترجمه ترگمان] خوشبختانه یکی از مسافران سوار هواپیما یک دکتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. As soon as I was on board, I began to have second thoughts about leaving.
[ترجمه Minoo] به محض اینکه سوار شدم به ذهنم رسید که اونجارو ترک کنم
|
[ترجمه مریم] به محض این که سوار شدم شروع به شک درمورد ترک کردن کردم.
|
[ترجمه گوگل]به محض اینکه سوار کشتی شدم، شروع به فکر کردن در مورد خروج کردم
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه سوار کشتی شدم شروع به رفتن به رفتن کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The hijackers kept the pilot on board the plane as hostage.
[ترجمه گوگل]هواپیماربایان خلبان را در داخل هواپیما به عنوان گروگان نگه داشتند
[ترجمه ترگمان]ربایندگان خلبان هواپیما را به عنوان گروگان نگه داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When all passengers were on board, the train pulled out of the station.
[ترجمه گوگل]وقتی همه مسافران سوار شدند، قطار از ایستگاه خارج شد
[ترجمه ترگمان]وقتی همه مسافران سوار کشتی شدند قطار از ایستگاه خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There are two restaurants on board ship.
[ترجمه پوریا] دو رستوران بر روی کشتی قرار دارد.
|
[ترجمه گوگل]در کشتی دو رستوران وجود دارد
[ترجمه ترگمان]دو رستوران در کشتی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Up to two hundred people were on board the ship.
[ترجمه گوگل]بیش از دویست نفر در کشتی بودند
[ترجمه ترگمان]تا دویست نفر سوار کشتی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There were about 250 people on board, about 100 more than the ferry was licensed to carry.
[ترجمه گوگل]حدود 250 نفر در کشتی بودند که حدود 100 نفر بیشتر از مجوز حمل کشتی بود
[ترجمه ترگمان]حدود ۲۵۰ نفر در کشتی بودند که در حدود ۱۰۰ نفر بیشتر از کشتی مجاز به حمل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A fire broke out on board the vessel.
[ترجمه حسن] آتش سوزی روی قایق اتفاق افتاد
|
[ترجمه گوگل]آتش سوزی در کشتی رخ داد
[ترجمه ترگمان]آتش در قایق خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Have the passengers gone on board yet?
[ترجمه گوگل]آیا مسافران هنوز سوار هواپیما شده اند؟
[ترجمه ترگمان]آیا مسافران هنوز سوار کشتی شده اند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The six astronauts on board will spend ten days in space.
[ترجمه گوگل]شش فضانورد حاضر در این هواپیما ده روز را در فضا سپری خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]شش فضانورد سوار بر کشتی ۱۰ روز را در فضا خواهند گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He tried to jump back on board.
[ترجمه گوگل]سعی کرد دوباره روی کشتی بپرد
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد دوباره سوار کشتی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Let's bring Rob on board for the Saudi deal - he's the expert.
[ترجمه گوگل]بیایید راب را برای معامله عربستان وارد کنیم - او متخصص است
[ترجمه ترگمان]بیایید راب را برای معامله با عربستان ببریم - او متخصص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In her dream, she was on board a ship heading for America.
[ترجمه گوگل]در خواب، او سوار بر کشتی بود که عازم آمریکا بود
[ترجمه ترگمان]در رویایش، او سوار یک کشتی بود که به سمت آمریکای مرکزی می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On board were enough provisions for two weeks.
[ترجمه گوگل]در هواپیما آذوقه کافی برای دو هفته وجود داشت
[ترجمه ترگمان]هیات مدیره برای دو هفته آذوقه کافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I hope that they will take on board some of what you have said.
[ترجمه گوگل]من امیدوارم که آنها بخشی از آنچه شما گفتید را در نظر بگیرند
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که آن ها هم چیزهایی را که گفته بودید بر عهده بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The four-man crew on board the fishing trawler.
[ترجمه گوگل]خدمه چهار نفره در کشتی ماهیگیری
[ترجمه ترگمان]گروه چهار مرد سوار قایق trawler شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. In the future, cars equipped with on-board computers will be able to detect and avoid traffic jams automatically.
[ترجمه گوگل]در آینده، خودروهای مجهز به کامپیوترهای سواری قادر خواهند بود به طور خودکار ترافیک را شناسایی کرده و از آن جلوگیری کنند
[ترجمه ترگمان]در آینده، ماشین هایی که به کامپیوترهای روی صفحه مجهز شده اند قادر به ردیابی و اجتناب از ترافیک به طور خودکار خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This has its own 80188 processor on-board, so the cache relieves the main processor of some of the donkey work.
[ترجمه گوگل]این پردازنده 80188 خود را روی برد دارد، بنابراین حافظه نهان باعث می‌شود تا برخی از کارهای خر از کار پردازنده اصلی خلاص شوند
[ترجمه ترگمان]این حافظه پردازنده ۸۰۱۸۸ را دارد، بنابراین حافظه نهان، پردازنده اصلی برخی از the را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Manufactured by Austin House, these little gizmos are designed to help adjust on-board air pressure to the eardrums.
[ترجمه گوگل]این ابزارهای کوچک که توسط آستین هاوس ساخته شده اند برای کمک به تنظیم فشار هوای داخل هواپیما به پرده گوش طراحی شده اند
[ترجمه ترگمان]این gizmos کوچک توسط Austin هاوس طراحی شده اند تا به تنظیم فشار هوای داخل کشتی به پرده گوش کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Bits to be eliminated from the Quadra are likely to include the on-board 24-bit-colour graphics.
[ترجمه گوگل]بیت هایی که از Quadra حذف می شوند احتمالاً شامل گرافیک 24 بیتی رنگی داخلی می شوند
[ترجمه ترگمان]قسمت هایی که از کوادرا حذف می شوند احتمالا شامل گرافیک ۲۴ بیتی بر روی صفحه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The batteries are charged on-board by a small gas turbine auxiliary propulsion unit.
[ترجمه گوگل]باتری ها توسط یک واحد پیشران کمکی توربین گازی در داخل هواپیما شارژ می شوند
[ترجمه ترگمان]باتری ها توسط یک توربین گاز کوچک و یک واحد نیروی محرکه گاز کوچک شارژ می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Here the Doctor uses the on-board laboratory to make a non-functioning facsimile of the Tarranium Core.
[ترجمه گوگل]در اینجا دکتر از آزمایشگاه موجود برای ساخت یک فکس غیر کارآمد از هسته تارانیم استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]در اینجا دکتر از آزمایشگاه روی بورد استفاده می کند تا یک رونوشت عینی از هسته اصلی Tarranium بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The propellant flow rates were controllable either manually or via the on-board computer system.
[ترجمه گوگل]نرخ جریان پیشرانه به صورت دستی یا از طریق سیستم کامپیوتری روی برد قابل کنترل بود
[ترجمه ترگمان]سرعت جریان سوخت به صورت دستی و یا از طریق سیستم کامپیوتر بر روی صفحه کنترل می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Working on a tight budget, we opted for more on-board memory at the expense of a large capacity harddisk.
[ترجمه گوگل]با کار با بودجه محدود، حافظه داخلی بیشتری را به قیمت یک هارددیسک با ظرفیت زیاد انتخاب کردیم
[ترجمه ترگمان]با کار بر روی یک بودجه تنگ، ما به خاطر ظرفیت زیاد harddisk، به خاطر حافظه بیشتر در عرشه انتخاب کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Our escorts, both dressed in blazers and boaters jumped on-board - and promptly steered us straight for a garden wall.
[ترجمه گوگل]اسکورت‌های ما، هر دو لباس بلیزر و قایق‌ران، سوار هواپیما شدند - و بلافاصله ما را مستقیماً به سمت دیوار باغ هدایت کردند
[ترجمه ترگمان]escorts ما، هر دو با لباس blazers و boaters از روی عرشه پریدند و به سرعت ما را به سمت دیوار باغ هدایت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. An on-board computer would constantly monitor approaching obstacles.
[ترجمه گوگل]یک رایانه روی برد دائماً موانع نزدیک را زیر نظر دارد
[ترجمه ترگمان]یک کامپیوتر روی صفحه به طور مداوم بر موانع نزدیک نظارت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The re-entry path was flown automatically by the on-board computer using the command module's thrusters to steer.
[ترجمه گوگل]مسیر ورود مجدد به طور خودکار توسط رایانه سواری با استفاده از رانشگرهای ماژول فرمان برای هدایت انجام شد
[ترجمه ترگمان]مسیر ورود مجدد به طور خودکار توسط کامپیوتر سوار بر روی صفحه با استفاده از ماژول فرمان هدایت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Seacontrol represents the first time on-board maintenance software has been made commercially available to the shipping industry by a marine coatings supplier.
[ترجمه گوگل]Seacontrol نشان دهنده اولین باری است که نرم افزار تعمیر و نگهداری داخلی به صورت تجاری توسط یک تامین کننده پوشش های دریایی در دسترس صنعت کشتیرانی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]Seacontrol اولین باری است که نرم افزار تعمیر و نگهداری تخته، به صورت تجاری در اختیار صنعت حمل و نقل توسط یک تامین کننده پوشش های دریایی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. It also serves as an on-board computer to monitor a variety of automotive functions.
[ترجمه گوگل]همچنین به عنوان یک رایانه داخلی برای نظارت بر انواع عملکردهای خودرو عمل می کند
[ترجمه ترگمان]این کار همچنین به عنوان یک کامپیوتر روی عرشه برای نظارت بر انواع عملکردهای خودرو عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Automatically, Vologsky completed his pre-flight check, finishing with a pre-programmed check-test on the on-board computer.
[ترجمه گوگل]ولوگسکی به طور خودکار چک قبل از پرواز خود را تکمیل کرد و با یک آزمایش چک از پیش برنامه ریزی شده در رایانه سواری به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]، به طور خودکار چک پیش از پرواز را تکمیل کرد و با یک چک پیش برنامه ریزی شده از پیش برنامه ریزی شده روی صفحه کامپیوتر به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. The chronometer confirmed his flying time since the aerial refuelling over Omsk, tallying with the covered distance on the on-board computer.
[ترجمه گوگل]کرنومتر زمان پرواز او را از زمان سوخت‌گیری هوایی بر فراز اومسک تأیید کرد و با مسافت طی شده در رایانه سواری محاسبه شد
[ترجمه ترگمان]زمان سنج زمان پرواز خود را از زمان سوخت گیری هوایی بر فراز اومسک، تطبیق با فاصله پوشش داده شده روی کامپیوتر روی صفحه، تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] وصل شده، درون قطعه ای از تجهیزات . مثلاً به طور معمول هر کارت صوتی، یک تقویت کننده روی کارت دارد تا بتواند بلندگوی سیستم را راه بیندازد، به طوری که نیازی به تقویت کننده ی خارجی نباشد.

انگلیسی به انگلیسی

• on the boat, on the ship, on the airplane, on the train
on board, on the boat, on the ship, on the airplane, on the train

پیشنهاد کاربران

توی باغ بودن
بر اساس کتاب idioms and phrasal verbs
سوار کشتی ، هواپیما ، بالون یا . . . بودن
توکار
On the board ofدرعلوم سیاسی
idiom. as part of a group or team, especially for a special purpose: Let's bring Rob on board for the Saudi deal - he's the expert.
پایه کار
مسولیت پذیر
همراه
I'm on board = موافقم، پایه ام
پای کار - مسئول
onboard
برعهده گرفتن / سرنشین
روی کار آوردن
وارد کار کردن
موجود در، تعبیه شده در ( هواپیما٫. . . ) ،
موافق، پایه
سوار بر ( دستگاه ) ، متصل، بر روی
سوار بودن
Be on board=Be aboard صفته
تعبیه شده
منقول، سواره
The car comes with an on - board satellite navigation device.
دخالت دادن و عضو کردن کسی
Let's bring Rob on board for the Saudi deal - he's the expert.
سوار
All passengers should be on board at this time.
تخصصی برق: onboard position = موقعیت سرنشین - onboard knowledge = شناسایی سرنشین
to decide to accept or deal with ( something, such as a suggestion or idea )
به چیزی اعتقاد داشتن
هنگامی که کاپیتان در هنگام صحبت با مسافران در هواپیما این جلمه را بیان می کند:
welcome you on board
به معنی "ورود شما را خوش آمد می گویم" می باشد
و در اینجا ( در این جمله و جمله های مشابه ) به معنی "سوار بودن" نمی باشد و اگر جمله به صورت "سوار شدن شما به هواپیما را خوش آمد می گویم" ترجمه شود، جمله معنی درست و جالبی نخواهد داشت.
...
[مشاهده متن کامل]

Withine a vehicleداخل هواپیما قطار و اتوبوس

روی - وسیله
Carried on a ship, plane, car.
فراگیر شدن
سرنشین
فروند
برعهده داشتن
e. g. Ukraine Boeing with 176 onboard comes down near Tehran
بوئینگ اوکراینی با ۱۷۶ سرنشین در نزدیکی تهران سقوط میکند
Agreed with the idea
موافق بودن
در عرصه
داخل هواپیما، اتوبوس و . . .

سواربودن بر
سوار شدن
در برق:روی برد
روی خود وسیله نصب شده.
سوار شدن - سوار بر
توافق کردن
داخل هواپیما، خودرو
سوار شدن - درون وسیله ای بودن
Baby on board
به عهده گرفتن
روی غلطک انداختن ( راه انداختن ) افرادی که جدیدا استخدام میشوند. اشنا کردن انها با فوت و فن و اصول و مقررات و غیره
یکپارچه ، همراه ، سر خود
قرار گرفته بر
رو کار
مثال:
on board equipments
تجهیزات رو کار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٩)

بپرس