on and off


متناوب، غیر مداوم، خاموش و روشن، شل کن و سفت کن، بگیر و ول کن

جمله های نمونه

1. The rugby tour was a disaster both on and off the pitch.
[ترجمه گوگل]تور راگبی هم در داخل و هم خارج از زمین یک فاجعه بود
[ترجمه ترگمان]تور راگبی هم روی زمین و هم از راه دور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A neon sign flashed on and off above the door.
[ترجمه گوگل]تابلوی نئونی بالای در روشن و خاموش شد
[ترجمه ترگمان]تابلوی نئون از در بالا و پایین می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It rained on and off all day.
[ترجمه Omid] کل روز باران بصورت متناوب می بارید
|
[ترجمه گوگل]تمام روز باران می بارید و خاموش می شد
[ترجمه ترگمان]تمام روز باران می بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The heating automatically switches on and off at pre-set temperatures.
[ترجمه گوگل]گرمایش به طور خودکار در دمای از پیش تنظیم شده روشن و خاموش می شود
[ترجمه ترگمان]سیستم گرمایش به طور خودکار در دماهای بالاتر خاموش و خاموش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I've had toothache on and off for a couple of months.
[ترجمه امین جان] دو ماهی میشُد که مدام دندان درد داشتم.
|
[ترجمه BlUe GiRl] چند ماهی به صورت ناپیوسته دندان درد داشتم
|
[ترجمه گوگل]من چند ماه است که دندان درد کم و زیاد شده است
[ترجمه ترگمان]چند ماه است که درد دندان داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was flamboyant and temperamental on and off the stage.
[ترجمه گوگل]او در صحنه و خارج از صحنه پر زرق و برق و خوش خلق بود
[ترجمه ترگمان]او پر زرق و برق و temperamental بود و روی صحنه سخنرانی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Coloured bulbs flashed on and off around the sign.
[ترجمه گوگل]لامپ های رنگی در اطراف تابلو روشن و خاموش می شدند
[ترجمه ترگمان]چراغ های رنگارنگ روشن و خاموش در اطراف تابلو برق می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The lights flickered on and off.
[ترجمه گوگل]چراغ ها روشن و خاموش می شدند
[ترجمه ترگمان]چراغ ها خاموش و خاموش بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She fascinated him, both on and off stage.
[ترجمه گوگل]او را مجذوب خود کرد، چه روی صحنه و چه بیرون صحنه
[ترجمه ترگمان]او را مجذوب کرده بود، هر دو روی صحنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Players need discipline both on and off the field .
[ترجمه گوگل]بازیکنان هم در داخل و هم در خارج از زمین به نظم و انضباط نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]بازیکنان به نظم و انضباط در هر دو طرف میدان نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The team have had a bad year, both on and off the field.
[ترجمه گوگل]تیم چه در داخل و چه خارج از زمین سال بدی را پشت سر گذاشته است
[ترجمه ترگمان]این تیم یک سال بد هم در زمین و هم در خارج از زمین بازی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He's been smoking for 10 years now, on and off.
[ترجمه گوگل]او اکنون 10 سال است که سیگار می کشد، خاموش و روشن
[ترجمه ترگمان]الان ۱۰ ساله که داره سیگار میکشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sam was flicking a flashlight on and off.
[ترجمه گوگل]سام چراغ قوه را روشن و خاموش می کرد
[ترجمه ترگمان]سام چراغ قوه را روشن کرد و خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With the Explorer pass, you can get on and off the bus as you please .
[ترجمه گوگل]با کارت اکسپلورر، می توانید هر طور که بخواهید از اتوبوس سوار و پیاده شوید
[ترجمه ترگمان]با سطح عملکرد ماشین شما می توانید هر طور میل دارید از اتوبوس پیاده شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Their conduct both on and off the pitch was excellent.
[ترجمه گوگل]رفتار آنها در داخل و خارج از زمین عالی بود
[ترجمه ترگمان]رفتار آن ها در راه و خارج از زمین عالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] متناوب، نوبتی، قطع و وصل

انگلیسی به انگلیسی

• now and then, occasionally, intermittently

پیشنهاد کاربران

اگه اشتباه نکنم
now and again
هم میگن.
گهگداری ( یعنی امتداد پیدا کرده و تا این لحظه اومده، ولی یکنواخت نبوده، یسری موقع ها قطع شده برای مدتی و دوباره شروع کرده به ادامه دادن )
How long have you guys been datin?
On and off for like a year
جسته و گریخته
یه وقتایی ، کم و بیش
هر از گاه
گه گاهی
It means sometimes
گاهی اوقات
گاه و بیگاه
هرازچند گاهی
گاه گاهی
With so much worry, I only slept on and off last night
با کلی نگرانی من فقط تونستم یه چرت بزنم/خواب و بیدار بخوابم دیشب . یا اینکه ( با نگرانی زیادی من خوابیدم اما مدام بیدار میشدم )

گهگاهی
Occasionally
Every once in a while
Every now and again
یعنی روشن و خاموش
- گهگاه، بعضی اوقات
مثال: I've had toothache on and off for a couple of months
- به طور متناوب، به تناوب، به نوبت
مثال: It rained on and off most of the afternoon
شل و سفت , جدی و غیرجدی
با وقفه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس