oldest

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: superlative of old.

(2) تعریف: born or come into being before all others in a particular group.
متضاد: youngest

- his oldest daughter
[ترجمه ...] دختر بزرگ تر اش
|
[ترجمه گوگل] دختر بزرگش
[ترجمه ترگمان] دختر بزرگش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the oldest kitten
[ترجمه bh] سالخورده ترین گربه
|
[ترجمه 🇮🇷M.B🇮🇷] بزرگترین بچه گربه
|
[ترجمه گوگل] مسن ترین بچه گربه
[ترجمه ترگمان] پیرترین بچه گربه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

I think Iran is a good country and also the oldest civilisation?
بزگترین. بیشترین.
ترین ، به مثال پیرترین.
پیر ترین_بزرگترین
بزرگترین
کهن سال ترین
قدیمی ترین
بزرگترین، مسن ترین
پیرترین

بپرس