old woman


پیر زن، مرد ترسو، شخصداد و بیداد کن

جمله های نمونه

1. She's a foolish interfering old woman!
[ترجمه گوگل]او یک پیرزن مزاحم احمق است!
[ترجمه ترگمان]او یک پیرزن احمق است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The old woman doddered from the bed to the table.
[ترجمه گوگل]پیرزن از روی تخت به سمت میز دوید
[ترجمه ترگمان]پیرزن از تخت به سوی میز رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Rusty nodded as though she understood the old woman.
[ترجمه گوگل]رستی سرش را تکان داد انگار که پیرزن را فهمیده است
[ترجمه ترگمان]به بیت سرش را تکان داد، انگار که پیرزن را درک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The old woman was weaving on her loom.
[ترجمه گوگل]پیرزن روی ماشین بافندگی خود می بافت
[ترجمه ترگمان]پیرزن سرگرم بافتن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The old woman was drawling on and on.
[ترجمه گوگل]پیرزن در حال کشیدن و کشیدن بود
[ترجمه ترگمان]پیرزن کش و قوسی به خود داد و ادامه داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's a pity for me to see an old woman hobble away.
[ترجمه گوگل]برای من حیف است که ببینم پیرزنی در حال دور شدن است
[ترجمه ترگمان]حیف است که یک پیرزن لنگ لنگان از آنجا دور می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The old woman had some difficulty straightening herself up.
[ترجمه گوگل]پیرزن به سختی خودش را صاف کرد
[ترجمه ترگمان]پیرزن به زحمت خود را راست می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The old woman looked directly at the boy and he tried to avoid her searching glance.
[ترجمه گوگل]پیرزن مستقیماً به پسر نگاه کرد و او سعی کرد از نگاه جستجوگر او دوری کند
[ترجمه ترگمان]پیرزن مستقیما به پسر نگاه کرد و سعی کرد نگاهش را از نگاه او دور نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The old woman has a careworn look on her face.
[ترجمه گوگل]پیرزن قیافه ای فرسوده در چهره دارد
[ترجمه ترگمان]پیرزن قیافه careworn به خود گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The old woman dressed even more splendidly.
[ترجمه گوگل]پیرزن حتی زیباتر لباس می پوشید
[ترجمه ترگمان]پیرزن حتی بسیار خوش پوش هم لباس پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The old woman glared at him.
[ترجمه گوگل]پیرزن به او خیره شد
[ترجمه ترگمان]پیرزن به او چشم غره رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The wicked old woman charmed the princess with magic words.
[ترجمه گوگل]پیرزن شرور شاهزاده خانم را با کلمات جادویی مجذوب کرد
[ترجمه ترگمان]پیرزن بدجنس، شاهزاده خانم را با کلمات جادویی مفتون کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They cheated the old woman of her money.
[ترجمه گوگل]پیرزن پولش را فریب دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها پیرزن را فریب داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The old woman repined at her misfortune.
[ترجمه گوگل]پیرزن از بدبختی خود عقب نشینی کرد
[ترجمه ترگمان]پیرزن به خاطر بدبختی او، احساس ناراحتی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The old woman gave a cackle of laughter.
[ترجمه گوگل]پیرزن قهقهه ای از خنده زد
[ترجمه ترگمان]پیرزن خنده ای سر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• elderly woman; mother, mom; wife
if you call someone, especially a man, an old woman, you mean that they are very fussy; an old-fashioned expression.

پیشنهاد کاربران

گنده پیر. [ گ َ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) زن پیر سالخورده را گویند. ( برهان ) . پیرزنی که به غایت سالخورده باشد و بدبوی گردد، چه گویند که چون زنان بسیار پیر گردند گنده و بدبوی شوند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) : جَحَم ، رِش ، جِحمَش ، جُحموش ؛ زن گنده پیر کلانسال. جِلِّقة، جِلِقة، حَیزَبون ؛ زن گنده پیر. دَردَبیس ؛ گنده پیر کلانسال. دِردِح ، دلِقِم ، عجروفة، شَلمَق ، شَنَهبَر، شَنَهبَره ، شَهمَلة، صِلقِم ؛ گنده پیر کلانسال و سطبر. عُث ، عُثَّة، عَثواء، عُجروف ، عُجروفة، عَجوز؛ زن گنده پیر کلانسال. عَزوم ، عَشَبة، عُفّة. عُلفوف ، عَوزَب ، عَیضَمور، عَیهَلة، قَشعَة، قَلعَم. ( منتهی الارب ) . قَندَفیر، معرب گنده پیر است. ( قاموس ) . کِردِح ، کَلدَح ، کَلشَمَة، کَهَّة، هِردِبَة، هِرشَبَّة، هِرشَفَّة، هِزرَفَة، هِزروفة، هَمَّرِش ، هِمَّة، هَیعَرون ؛ گنده پیر کلانسال. ( منتهی الارب ) :
...
[مشاهده متن کامل]

اندرآمد مرد با زن چرب چرب
گنده پیر از خانه بیرون شد به ترب.
رودکی.
طعام بیرون آوردند لختی بخوردند و آنچه مانده بود مر آن گنده پیر را داد. ( ترجمه طبری بلعمی ) . بهرام گنده پیر را گفت قدح داری که ما در آن شراب خوریم ؟ ( ترجمه طبری بلعمی ) . مرد گفت به محلت ما یکی گنده پیر است و او را یکی گاو بود پس آن گاو بمرد گنده پیر از غم گاوبگریست. ( ترجمه طبری بلعمی ) .
یکی گنده پیری شد اندر کمند
پر آژنگ و نیرنگ و بند و گزند.
فردوسی.
مادرتان پیر گشت و پشت به خم کرد
موی سر او سپید گشت و رخش زرد
تا کی از این گنده پیر، شیر توان خورد. . .
منوچهری ( دیوان چ 2 دبیرسیاقی ص 165 ) .
بیارید این پلید بدکنش را
بلایه گنده پیر بدمنش را.
( ویس و رامین ) .
سپید است این سزای گنده پیران
دورنگ است این سزاوار دبیران.
( ویس و رامین ) .
سبک پخت کدبانوی گنده پیر
به هم نان و خرما و کشکین و شیر.
اسدی.
تا تو بدین فسونْش به بر گیری
این گنده پیر جادوی رعنا را.
ناصرخسرو.
وین کهن گشته گنده پیر گران
دل ما می چگونه برباید.
ناصرخسرو ( دیوان چ مینوی و محقق ص 224 ) .
چه گویی که پوشیده این جامه ها را
همان گنده پیری چو کفتار دارد.
ناصرخسرو.
تا روزی بر شبه گنده پیری بیامد و خویشتن را به دیوانگی زد. ( قصص الانبیاء ) .
بر آن بودم که از لمغان به غزنین
به تیغ تیز جوی خون برانم
ولیکن گنده پیرانند و طفلان
شفاعت می کند بخت جوانم.
علاءالدین غوری ملک الجبال.
از خواهر مشفق تر است و از گنده پیر زال بر شوی جوان باجمال عاشق تر. ( مقامات حمیدی ) .
مسکین ضعیفه والده گنده پیر من
بر خود بپیچد ازین غم چو خیزران ( ؟ ) .
رشید وطواط.
گنده پیر جهان جنب نکند
همتی را که در جناب من است.
انوری.
گنده پیر چون شرح حال جوان بشنید گفت : نومید مشو اگرچه اومید نماند. ( سندبادنامه ص 190 ) . پس گنده پیری که جوانان بی سامان در تحت تصرف و فرمان او بودند طلب کرد. ( سندبادنامه ص 157 ) . پس نزدیک گنده پیر آمدند و گفتند یار ما کجا رفت ، پیرزن گفت کیسه زر بستد و برفت. ( سندبادنامه ص 295 ) .
گنده پیران شوی را قمّا دهند
چونکه از پیری و زشتی آگهند.
مولوی.
|| مرد پیر :
حور با تو چگونه پردازد
حور باگنده پیر کی سازد؟
سنائی.
|| کنایه از دنیا :
از فرازش نبرده سوی نشیب
مگر این گنده پیر غرچه فریب.
سنایی.

پیرزن👵

بپرس