old man

/oʊldˈmæn//əʊldmæn/

معنی: پیر مرد
معانی دیگر: (خودمانی) پدر، ابوی، (با: the - معمولا o و m بزرگ) رئیس، سرور، مدیر، سرپرست، ناخدا، ارباب، کار فرما، شوهر، کار فرما the great old man of persian archeology پیش کسوت عالیقدر باستان شناسی ایران شوهر معشوق، همخواب، فرمانده کل علوم نظامى : مقام فرماندهى

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) one's father.

(2) تعریف: one's husband or boyfriend.

(3) تعریف: a male figure of authority such as a company head or commander of a navy vessel.

جمله های نمونه

1. If you wish good advice, consult an old man.
[ترجمه گوگل]اگر مشاوره خوبی می خواهید، با یک پیرمرد مشورت کنید
[ترجمه ترگمان]اگر نصیحت خوبی بخواهی، با یک پیرمرد مشورت کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Poverty on an old man’s back is a heavy burden.
[ترجمه گوگل]فقر بر پشت یک پیرمرد بار سنگینی است
[ترجمه ترگمان]فقر بر پشت یک پیرمرد بار سنگینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A young man idle, an old man needy.
[ترجمه گوگل]یک جوان بیکار، یک پیرمرد نیازمند
[ترجمه ترگمان]یه مرد جوون تنبل، یه پیرمرد نیازمند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The old man squatted by the fire.
[ترجمه گوگل]پیرمرد کنار آتش چمباتمه زده بود
[ترجمه ترگمان]پیرمرد کنار بخاری چمباتمه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The old man was carrying a load of sticks.
[ترجمه گوگل]پیرمرد باری از چوب حمل می کرد
[ترجمه ترگمان]پیرمرد مقداری چوب در دست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The old man managed to wheeze out a few words.
[ترجمه گوگل]پیرمرد توانست چند کلمه را خس خس کند
[ترجمه ترگمان]پیرمرد توانست چند کلمه ای از دهانش بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Misfortunes have rained heavily upon the old man.
[ترجمه گوگل]بدبختی ها به شدت بر سر پیرمرد باریده است
[ترجمه ترگمان]به علاوه، بدبختی ها بر پیرمرد نازل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The old man cannot walk without a stick.
[ترجمه گوگل]پیرمرد بدون چوب نمی تواند راه برود
[ترجمه ترگمان]پیرمرد بدون عصا نمی تواند راه برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The old man tussled with the big fish.
[ترجمه گوگل]پیرمرد با ماهی بزرگ درگیر شد
[ترجمه ترگمان]پیرمرد با ماهی بزرگ tussled می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He'd known the old man practically all his life.
[ترجمه گوگل]او پیرمرد را عملاً در تمام عمرش می شناخت
[ترجمه ترگمان]او این پیرمرد را تقریبا تمام عمرش می شناخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The old man stood on a pile of bricks almost as high as a house.
[ترجمه گوگل]پیرمرد روی تلی از آجر ایستاده بود که تقریباً به بلندی یک خانه بود
[ترجمه ترگمان]پیرمرد تقریبا به بلندی یک خانه ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The old man is a grumpy elder.
[ترجمه گوگل]پیرمرد یک پیر بدخلق است
[ترجمه ترگمان]پیرمرد پیر grumpy است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The kind old man is accompanied all the time.
[ترجمه گوگل]پیرمرد مهربان همیشه همراه است
[ترجمه ترگمان]پیرمرد همیشه همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I could hear the old man behind me wheezing.
[ترجمه گوگل]صدای خس خس سینه پیرمرد را می شنیدم
[ترجمه ترگمان]می توانستم صدای پیرمرد را که پشت سرم بود بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیر مرد (اسم)
grandsire, grandfather, grandsir, old man, oldster

تخصصی

[] معدن کار
[زمین شناسی] معدن کاران قدیمی یا کارمندان آنها.

انگلیسی به انگلیسی

• elderly gentleman; father, daddy; husband; captain of a ship
someone's old man is their father or their husband; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

slang
someone's father or someone's husband
اصطلاح عامیانه/ پدر یا شوهر کسی
Thought I'd take the old man out for a drink tonight
My old man's taking me on holiday
انسان گنهکار
وقتی ( Old man ) معنی پدر میده بهتره ( آقا ) ترجمه بشه، خودمانی و دقیقا همون معنی رو می رسونه
My old man - آقام
Your old man - آقات
در روش اینفورمال میشه "بابا" مثلا my old man پدر من
مرد سن بالا یا اصطلاحا پیر مرد
زیاد نفهمیدم

بپرس