offhand

/ˈɒfˈhænd//ˌɒfˈhænd/

معنی: بی تامل، بدون مقدمه، بداهه، بدون تهیه، بدون تهیه، بدون مقدمه
معانی دیگر: بلا مقدمه، بدون تدارک قبلی، آنی، بی آمادگی، فی البداهه، بی اعتنا، بی توجه، نامتواضع، بی نزاکت (offhanded هم می گویند)، بی مطالعه، بی اندیشه، بی تهیه

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: without advance planning or thought; casually.
مترادف: casually
مشابه: ad lib, impromptu

- I was shocked when he told me offhand that my job was in danger.
[ترجمه گوگل] وقتی به من گفت که شغلم در خطر است، شوکه شدم
[ترجمه ترگمان] وقتی بهم گفت که کار من در خطره شوکه شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: offhanded (adj.), offhandedly (adv.), offhandedness (n.)
(1) تعریف: done or made without previous thought or preparation.
مترادف: casual, chance, glib, unplanned
مشابه: abrupt, accidental, ad-lib, careless, extemporaneous, impromptu, impulsive, perfunctory, random, spontaneous

- It was an offhand remark that he later regretted.
[ترجمه گوگل] این سخنی غیر منطقی بود که بعداً پشیمان شد
[ترجمه ترگمان] گفت که بعدا پشیمان خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: casual, unceremonious, or brusque.
مترادف: abrupt, casual, informal, perfunctory, unceremonious
مشابه: bluff, brisk, brusque, cavalier, curt, easygoing, flippant, laid-back, nonchalant, snippy

جمله های نمونه

1. he was rather offhand with me
او نسبت به من با بی اعتنایی رفتار کرد.

2. i can't give you its exact price offhand
همین طوری نمی توانم قیمت آن را به شما بگویم.

3. Consumers found the attitude of its staff offhand and generally offensive to the paying customer.
[ترجمه گوگل]مصرف کنندگان نگرش کارکنان آن را غیرقابل قبول و به طور کلی برای مشتری پرداخت کننده توهین آمیز می دانستند
[ترجمه ترگمان]مصرف کنندگان رفتار پرسنل خود را بدون مقدمه و به طور کلی به مشتری پرداخت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was rather offhand with me.
[ترجمه گوگل]او نسبتاً با من بد رفتار بود
[ترجمه ترگمان]او تا اندازه ای با من بی تفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She said you were a bit offhand with her this afternoon.
[ترجمه گوگل]او گفت امروز بعدازظهر کمی با او بدرفتاری کردی
[ترجمه ترگمان]اون گفت که امروز بعد از ظهر یه کمی باه اش مهربون بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I hope I didn't appear offhand with her - it's just that I was in such a hurry.
[ترجمه گوگل]من امیدوارم که من در کنار او ظاهر نشدم - فقط این است که من خیلی عجله داشتم
[ترجمه ترگمان]امیدوارم با او تا به حال حاضر نشده باشم - فقط به خاطر اینکه عجله داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I don't like his offhand manner.
[ترجمه گوگل]من از رفتار ناهنجارش خوشم نمیاد
[ترجمه ترگمان]رفتار offhand را دوست ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was very offhand with me.
[ترجمه گوگل]او با من خیلی بد رفتار کرد
[ترجمه ترگمان]با من خیلی بی تفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I don't know offhand how much we made last year.
[ترجمه گوگل]من نمی دانم سال گذشته چقدر درآمد داشتیم
[ترجمه ترگمان]نمی دونم چه قدر سال پیش دووم اورده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She seemed offhand about the danger involved.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او از خطری که در آن وجود دارد بی اطلاع بود
[ترجمه ترگمان]به نظر دور از خطر در خطر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I can't answer offhand.
[ترجمه گوگل]نمیتونم بیخود جواب بدم
[ترجمه ترگمان]الان نمی توانم جواب بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I can't say offhand how much money I earn.
[ترجمه گوگل]نمی توانم به طور غیرمجاز بگویم چقدر درآمد دارم
[ترجمه ترگمان]نمی دونم چقدر پول در بیارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He's a good salesman, but his offhand manner does tend to put people off.
[ترجمه گوگل]او فروشنده خوبی است، اما رفتار غیرمستقیم او باعث می‌شود مردم را ناامید کند
[ترجمه ترگمان]فروشنده خوبی است، اما رفتار his معمولا باعث می شود آدم ها از هم جدا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His offhand manner put my back up.
[ترجمه گوگل]رفتار نابهنجار او پشتم را بلند کرد
[ترجمه ترگمان]رفتار بی تکلف او مرا از خود بی خود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I can'tthink of any off hand.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم از هیچ دستی فکر کنم
[ترجمه ترگمان]من به هیچ وجه نمی توانم دست از کار بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Can you mention one of the mistakes off hand?
[ترجمه گوگل]می توانید یکی از اشتباهات را ذکر کنید؟
[ترجمه ترگمان]میشه یکی از اشتباه ات رو از دست بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He takes it off, hands it to her, and she places it in one of the bags.
[ترجمه گوگل]آن را برمی دارد، به او می دهد و او آن را در یکی از کیسه ها می گذارد
[ترجمه ترگمان]ان را درمی آورد، آن را به او می دهد، و او آن را در یکی از کیف ها قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. We cannot give you a off hand.
[ترجمه گوگل]ما نمی‌توانیم از شما دست برداریم
[ترجمه ترگمان] ما نمی تونیم کمکت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. I can't give you a reply off hand.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم به شما پاسخی بدم
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم به تو جواب بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. I'm talking off hand, simply speaking my mind.
[ترجمه گوگل]من دارم بیخود صحبت می کنم، به سادگی حرفم را می زنم
[ترجمه ترگمان]دارم حرف می زنم، فقط ذهنم را مشغول می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. We cannot give you a reply off hand.
[ترجمه گوگل]ما نمی‌توانیم به شما پاسخی بدیم
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم به تو جواب بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. I cannot give you a reply off hand.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم به شما پاسخی بدم
[ترجمه ترگمان] نمیتونم بهت جواب بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. I sent many letters today off hand, I should think
[ترجمه گوگل]من امروز نامه های زیادی ارسال کردم، باید فکر کنم
[ترجمه ترگمان]من امروز نامه های زیادی فرستادم، باید فکر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Eddy Off hand, I'd say the Reader's Digests is my favorite.
[ترجمه گوگل]Eddy Off hand، می‌توانم بگویم Reader's Digests مورد علاقه من است
[ترجمه ترگمان]دست ادی، من می گم که the خواننده مورد علاقه منه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. I can't answer your question off hand.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم جواب سوال شما را بیخودی بدهم
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم به سوالت جواب بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The front desk service checking in is just rude, and off hand.
[ترجمه گوگل]خدمات پذیرش میز پذیرش فقط بی‌ادب و بی‌ادب است
[ترجمه ترگمان]سرویس میز پذیرش فقط بی ادبی است و دست از پا خطا نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Being an expert, he was able to pick a hole in our work off hand.
[ترجمه گوگل]او از آنجایی که یک متخصص بود، توانست یک سوراخ در کار ما را از دست بدهد
[ترجمه ترگمان]او یک متخصص بود و توانست سوراخی در کار ما پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی تامل (صفت)
hurried, offhand

بدون مقدمه (صفت)
offhand

بداهه (صفت)
offhand

بدون تهیه (صفت)
offhand

بدون تهیه (قید)
offhand

بدون مقدمه (قید)
offhand

انگلیسی به انگلیسی

• improvised; without previous thought or preparation; casual, informal; without thought; carelessly; not seriously
without thought; cavalierly; careless; not serious; without previous preparation, improvised
in a sloppy manner, carelessly, casually; without preparation
if someone behaves in an off-hand way, they are not friendly or polite, and show little interest.
off-hand means without needing to think very hard.

پیشنهاد کاربران

بدون فکر و تامل
رفتار سرد
بی درنگ
دم دست
تو آستین
Without checking
بی‎تامل، بی‎تفاوت
فی البداهه، سر ضرب
۱ - همینطوری
- بدون برنامه یا تفکر قبلی
- بدون آمادگی قبلی
- یهویی
• We decided offhand to go on a road trip
۲ - بی ملاحظه, بی ادبانه, بی تاملانه و بی فکرانه
Inconsiderate and thoughtless
...
[مشاهده متن کامل]


• Offhand and careless comments can hurt people's feelings
• She was reading too much into Jason’s expressions, his moods, his offhand comments.

مترادف ( همچَم ) : curt, informal, casual, brusque
معنی ( چَم ) : بدون فکر حرف زدن، رک و بدون رودربایستی
تو ترجمه ی بعضی جمله ها به فارسی معنی خاصی نمیدهد و در نتیجه ترجمه نمیشود.
( this is imposible to say off hand.
گفتنش غیر ممکن است. )

دم دستی
فی البداهه
I can't think of a better answer offhand
برای مواقعی که کسی سوالی میپرسه و شما چون هیچگونه اطلاعاتی نداری راجع بهش، میای اینو میگی
بی مقدمه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس