off base

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: mistaken; inaccurate; wrong.
مشابه: erroneous, in the wrong, mistaken, wrong

- His estimate was way off base.
[ترجمه فاطمه] برآوردش خیلی پرت ( غیر دقیق و کاملا اشتباه ) بود.
|
[ترجمه گوگل] برآورد او بسیار دور از پایه بود
[ترجمه ترگمان] برآورد او از پایه پست خارج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بی پایه
بی اساس
اشتباه
در اشتباه بودن
wrong, mistaken, incorrect, not aligned with reality
Your father in law is a mile off base.
در اشتباه بودن

بپرس