ocular

/ˈɒkjʊlər//ˈɒkjʊlə/

معنی: چشمی، بصری، باصرهای، وابسته به دید چشم
معانی دیگر: از راه چشم، عینی، دیداری، نظری، وابسته به یا همانند چشم، برای چشم ها، چشم مانند، چشم سان، فطری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, pertaining to, or like the eye or eyes.

(2) تعریف: of or pertaining to vision or the visible.

- ocular evidence
[ترجمه گوگل] شواهد چشمی
[ترجمه ترگمان] مدارک چشمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: ocularly (adv.)
• : تعریف: an eyepiece, as in an optical instrument.

جمله های نمونه

1. ocular proof
اثبات بصری

2. Other ocular signs include involuntary rhythmic movement of the eyeball.
[ترجمه گوگل]سایر علائم چشمی شامل حرکات ریتمیک غیرارادی کره چشم است
[ترجمه ترگمان]دیگر علایم چشمی شامل حرکت موزون غیر ارادی کره چشم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Another approach to ocular drug delivery is to insert a solid polymer device beneath the lid.
[ترجمه گوگل]روش دیگر برای انتقال داروی چشمی، قرار دادن یک دستگاه پلیمری جامد در زیر درب است
[ترجمه ترگمان]یک روش دیگر برای انتقال به دارو، وارد کردن یک دستگاه پلیمر جامد در زیر در است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This figure may suggest colour by ocular diffraction.
[ترجمه گوگل]این شکل ممکن است رنگ را با پراش چشمی نشان دهد
[ترجمه ترگمان]این شکل ممکن است رنگ را با شکست پوستی به شما نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Conclusion In the plastic surgery of moderate ocular atrophy or microphthalmus, heart Dacron graft is safe and effective.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری در جراحی پلاستیک آتروفی چشمی متوسط ​​یا میکروفتالموس، پیوند داکرون قلب ایمن و موثر است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری در عمل جراحی پلاستیک متوسط یا لاغر به طور متوسط، پیوند قلب به صورت ایمن و موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After the pate and the ocular region are the solarization suffers injury, are easiest dry and present the wrinkle the spot.
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه پته و ناحیه چشمی به نور خورشید آسیب می زند، راحت تر خشک می شود و چروک را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]بعد از آن که هوش و حواس خود را به دست آوردند، solarization آسیب می بینند، راحت ترین قسمت خشک و خشک و خشک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective To analyse the harm of ocular bum caused chromate salt.
[ترجمه گوگل]هدف: تجزیه و تحلیل مضرات بام چشمی ناشی از نمک کرومات
[ترجمه ترگمان]هدف تجزیه و تحلیل آسیب of چشمی باعث ایجاد نمک کرومات می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. AIM : To determine ocular motor nerve palsy in patients with head trauma.
[ترجمه گوگل]هدف: تعیین فلج عصب حرکتی چشم در بیماران مبتلا به ضربه سر
[ترجمه ترگمان](AIM): برای تعیین فلج مغزی در بیماران مبتلا به آسیب های سر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Our results showed that ocular muscle paralysis was one of the most common complications among the elderly diabetics and micrangium pathologic changes were the pathogenetic basis.
[ترجمه گوگل]نتایج ما نشان داد که فلج عضله چشمی یکی از شایع ترین عارضه ها در بین سالمندان دیابتی بوده و تغییرات پاتولوژیک میکرانژیوم مبنای بیماری زایی بوده است
[ترجمه ترگمان]نتایج ما نشان داد که این حالت فلج مغزی یکی از شایع ترین مشکلات بین افراد مبتلا به دیابت و micrangium micrangium بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Enucleate of ocular component plus silicon sponge filling can increase ocular prosthesis movement avoid "or bit syndrom", implant show stable, low weight, easy to model good aesthetic effect.
[ترجمه گوگل]هسته از اجزای چشمی به اضافه پر کردن اسفنج سیلیکونی می تواند حرکت پروتز چشم را افزایش دهد تا از "سندرم بیت" جلوگیری کند، ایمپلنت پایدار، وزن کم، مدل سازی آسان اثر زیبایی شناختی خوب را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]جداسازی اجزا چشمی به علاوه اسفنج سیلیکون پر کننده می تواند باعث افزایش حرکت پروتز چشمی شود، که از \"یا بیت syndrom\" اجتناب می کند، و ثابت می کند که ثابت، وزن کم، و به راحتی می تواند اثر زیبایی زیبا را مدل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ocular hypertension induced by Iridocyclitis after ocular injuries often appears shorter duration and lighter degree, usually without serious sequel.
[ترجمه گوگل]فشار خون بالا ناشی از ایریدوسیکلیت پس از صدمات چشمی اغلب مدت کوتاه‌تر و درجات سبک‌تر به نظر می‌رسد، معمولاً بدون عواقب جدی
[ترجمه ترگمان]فشار خون ناشی از سرطان پوست پس از آسیب های پوستی به مدت کوتاه و درجه روشن تر و معمولا بدون دنباله جدی به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Improved cleanliness of young children can reduce the nasal and ocular discharges that constitute a major reservoir of infectious material.
[ترجمه گوگل]بهبود پاکیزگی کودکان خردسال می تواند ترشحات بینی و چشمی را که مخزن اصلی مواد عفونی هستند کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]بهبود تمیز کردن کودکان خردسال می تواند باعث کاهش فشار بینی و چشمی شود که مخزن اصلی مواد عفونی را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This material shows the potential advantages of hydrogel IOLs, which are now used extensively in ocular applications.
[ترجمه گوگل]این ماده مزایای بالقوه IOL های هیدروژل را نشان می دهد که اکنون به طور گسترده در کاربردهای چشمی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این ماده مزایای بالقوه of hydrogel را نشان می دهد که در حال حاضر به طور گسترده در کاربردهای چشمی استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ocular drug delivery Another area of interest is that of using synthetic polymers for sustained ocular drug delivery.
[ترجمه گوگل]تحویل داروی چشمی یکی دیگر از زمینه های مورد علاقه استفاده از پلیمرهای مصنوعی برای تحویل داروی چشمی پایدار است
[ترجمه ترگمان]تحویل داروی ocular به حوزه دیگر مورد علاقه، استفاده از پلیمرهای مصنوعی برای تحویل به دارو پوستی پایدار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چشمی (صفت)
optic, ocular, optical

بصری (صفت)
visual, optic, ocular, optical

باصرهای (صفت)
ocular

وابسته به دید چشم (صفت)
ocular

تخصصی

[عمران و معماری] چشمی - دیدگر

انگلیسی به انگلیسی

• eyepiece of an optical device; lens of the eye
of or pertaining to the eyes or eyesight; visual

پیشنهاد کاربران

چشم پزشک، معاینه کننده چشم
دیداری
میکروسکوپ
Ocular lens
لنز یا عدسی چشمی میکروسکوپ را گویند

بپرس