occupational


معنی: حرفه ای
معانی دیگر: شغلى، حرفه اى بازرگانى : مربوط به شغل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: occupationally (adv.)
• : تعریف: of or pertaining to one's occupation, profession, or place of employment.
مشابه: working

- occupational hazards
[ترجمه گوگل] خطرات شغلی
[ترجمه ترگمان] خطرات شغلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. For many years, experts in occupational health have puzzled over symptoms reported by office workers, including headache, nausea and fatigue.
[ترجمه گوگل]برای سال‌ها، متخصصان بهداشت حرفه‌ای در مورد علائم گزارش شده توسط کارکنان اداری، از جمله سردرد، حالت تهوع و خستگی متحیر بودند
[ترجمه ترگمان]سال ها است که متخصصان سلامت شغلی از علائم گزارش شده توسط کارکنان اداره، از جمله سردرد، حالت تهوع و خستگی گیج شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Drivers have to take occupational risks.
[ترجمه گوگل]رانندگان باید خطرات شغلی را بپذیرند
[ترجمه ترگمان]رانندگان باید ریسک های شغلی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She will now begin occupational therapy to regain the use of her hands.
[ترجمه گوگل]او اکنون کاردرمانی را آغاز خواهد کرد تا دوباره استفاده از دستانش را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]او اکنون درمان شغلی را برای به دست آوردن استفاده از دست خود آغاز خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Loneliness is one of the occupational hazards of being a writer.
[ترجمه گوگل]تنهایی یکی از خطرات شغلی نویسنده بودن است
[ترجمه ترگمان]تنهایی یکی از خطرات شغلی نویسنده بودن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Catching colds is unfortunately an occupational hazard in this profession.
[ترجمه گوگل]متأسفانه سرماخوردگی یک خطر شغلی در این حرفه است
[ترجمه ترگمان]متاسفانه سرماخوردگی ناشی از سرماخوردگی در این حرفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Women have yet to achieve wage or occupational parity in many fields.
[ترجمه گوگل]زنان هنوز در بسیاری از زمینه ها به دستمزد یا برابری شغلی دست نیافته اند
[ترجمه ترگمان]زنان هنوز به برابری یا برابری شغلی در بسیاری از زمینه ها دست پیدا نکرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Skin disorders are common occupational diseases among factory workers.
[ترجمه گوگل]اختلالات پوستی یکی از بیماری های شایع شغلی در بین کارگران کارخانه است
[ترجمه ترگمان]اختلالات پوستی، بیماری های حرفه ای و حرفه ای در بین کارگران کارخانه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Getting injured is an occupational hazard of the sport.
[ترجمه گوگل]آسیب دیدگی از خطرات شغلی این ورزش است
[ترجمه ترگمان]مجروح شدن یک خطر شغلی برای ورزش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Recent figures show other occupational cancer risks.
[ترجمه گوگل]ارقام اخیر سایر خطرات سرطان شغلی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]ارقام اخیر، خطرات سرطان شغلی دیگری را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some received substantial occupational assistance in the form of low-interest loans.
[ترجمه گوگل]برخی از آنها کمک های شغلی قابل توجهی را در قالب وام های کم بهره دریافت کردند
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها به شکل وام های کم بهره، کمک شغلی قابل توجهی دریافت کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Professionals like doctors, nurses, dieticians, occupational therapists, physiotherapists and clinical psychologists are working together at each centre to look after the various needs of the elderly.
[ترجمه گوگل]متخصصان مانند پزشکان، پرستاران، متخصصان تغذیه، کاردرمانگران، فیزیوتراپیست ها و روانشناسان بالینی با هم در هر مرکز همکاری می کنند تا به نیازهای مختلف سالمندان رسیدگی کنند
[ترجمه ترگمان]متخصصان نظیر پزشکان، پرستاران، dieticians، therapists حرفه ای، فیزیوتراپیست ها و روانشناسان بالینی در هر مرکز برای مراقبت از نیازهای مختلف افراد مسن کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Employees can contract out of their employer's occupational pension scheme.
[ترجمه گوگل]کارمندان می توانند خارج از طرح بازنشستگی شغلی کارفرمای خود قرارداد ببندند
[ترجمه ترگمان]کارمندان می توانند از طرح بازنشستگی شغلی کارفرمای خود کناره گیری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Divorce seems to be an occupational hazard for politicians.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد طلاق برای سیاستمداران یک خطر شغلی است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد طلاق برای سیاستمداران خطر شغلی محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Explosions, though infrequent, are an occupational hazard for coal - miners.
[ترجمه گوگل]انفجارها، اگرچه نادر است، اما خطر شغلی برای معدنچیان زغال سنگ است
[ترجمه ترگمان]این انفجارها هر چند نادر هستند، یک خطر شغلی برای معدنچیان ذغال سنگ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حرفه ای (صفت)
handicraft, professional, occupational

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to an occupation; relating to a profession; of or pertaining to a trade or calling
occupational means relating to a person's job or profession.

پیشنهاد کاربران

شغلی. حرفه ای
مثال:
You tend to define yourself by your occupational role.
شما میل دارید خودتان را با نقش حرفه ای {و شغلی تان} تعریف کنید.
کاری، شغلی، مربوط به حرفه
شغلی
حرفه ای
مربوط به کار و پیشه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : occupy
✅️ اسم ( noun ) : occupation / occupancy / occupant / occupier
✅️ صفت ( adjective ) : occupied / occupational
✅️ قید ( adverb ) : occupationally
کاری، وابسته به کار، وابسته به شغل
سکونتی
زیستی
استقراری

بپرس