occipital

/ɑkˈsɪpətəl//ɒkˈsɪpɪtəl/

(کالبد شناسی)، وابسته به استخوان پس سری، قمحدوی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or located near the back of the head and skull.
اسم ( noun )
مشتقات: occipitally (adv.)
• : تعریف: the bone that forms the back and part of the base of the skull; occipital bone.

جمله های نمونه

1. Dull frontal headache, occipital headache; pain in the jaws go to the head.
[ترجمه گوگل]سردرد مبهم پیشانی، سردرد پس سری؛ درد در فک به سر می رود
[ترجمه ترگمان]سردرد خفیفی، سردرد خوشه ای، سردرد، درد در آرواره هایش به سر می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The occipital bone is well developed, without protruding too much.
[ترجمه گوگل]استخوان اکسیپیتال به خوبی رشد کرده است، بدون اینکه بیش از حد بیرون بزند
[ترجمه ترگمان]استخوان پس سر، بدون اینکه بیش از حد جلو آمده باشد، به خوبی توسعه یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tissue, Cytoplasmic Protein, Human Adult Normal, Brain, Occipital Lobe.
[ترجمه گوگل]بافت، پروتئین سیتوپلاسمی، انسان بالغ طبیعی، مغز، لوب پس سری
[ترجمه ترگمان]بافت، پروتئین Cytoplasmic، مغز انسان بالغ، مغز، بخش پس سر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Diagnosis and Treatment of Giant Greater Occipital Cistern ( Report of 30 Cases ).
[ترجمه گوگل]تشخیص و درمان سیسترن بزرگ اکسیپیتال غول پیکر (گزارش 30 مورد)
[ترجمه ترگمان]تشخیص و درمان of Occipital بزرگ Giant (گزارش ۳۰ مورد)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Almost all the patients had symptoms of occipital nerve entrapment, among which about 7 3%(242 cases) patients had greater and lesser occipital large involved.
[ترجمه گوگل]تقریباً همه بیماران علائم گیرافتادگی عصب پس سری را داشتند که در این میان حدود 3 درصد (242 مورد) 7 بیمار درگیری بزرگ پس سری بیشتر و کمتری داشتند
[ترجمه ترگمان]تقریبا همه بیماران مبتلا به entrapment عصبی پس سر هستند، که در بین آن ها حدود ۷ درصد (۲۴۲ مورد)بیماران بخش پس سر کمتری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Occipital lobe infarction is another important cause.
[ترجمه گوگل]انفارکتوس لوب اکسیپیتال یکی دیگر از علل مهم است
[ترجمه ترگمان]بخش پس سر یک دلیل مهم دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tissue, Total Protein, Monkey (Simian) Adult Normal, Brain, Occipital Lobe.
[ترجمه گوگل]بافت، پروتئین کل، میمون (سیمیان) بالغ، نرمال، مغز، لوب اکسیپیتال
[ترجمه ترگمان]بافت بدن، پروتئین کامل، میمون (simian)بزرگ سال، مغز، بخش پس سر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Subdivide with a horizontal parting below the occipital.
[ترجمه گوگل]با یک جدایی افقی در زیر پس سری تقسیم کنید
[ترجمه ترگمان]که با یه جدایی افقی از قسمت پس سری حرکت میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Occipital screws also associated with the potential for intracranial complications.
[ترجمه گوگل]پیچ های اکسیپیتال نیز با پتانسیل عوارض داخل جمجمه همراه است
[ترجمه ترگمان]پیچ های پس سر همچنین با پتانسیل برای عوارض جانبی مرتبط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The occipital bone is very prominent. The head is surmounted by a topknot of long silky hair.
[ترجمه گوگل]استخوان پس سری بسیار برجسته است روی سر توسط یک گره از موهای بلند ابریشمی پوشانده شده است
[ترجمه ترگمان]استخوان پس سر بسیار مهم است سر بر سر یک تار موی بلند ابریشمی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The angles formed by splenium corporis callosi and occipital forceps were measured in FA maps.
[ترجمه گوگل]زوایای تشکیل شده توسط splenium corporis callosi و فورسپس پس سری در نقشه های FA اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]زاویه های تشکیل شده توسط splenium corporis callosi و forceps occipital در نقشه های FA اندازه گیری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Results Mastoid process, jugular fossa, and occipital condyle were important signs.
[ترجمه گوگل]نتایج روند ماستوئید، حفره ژوگولار و کندیل اکسیپیتال از علائم مهم بودند
[ترجمه ترگمان]نتایج فرآیند mastoid، fossa jugular و condyle condyle نشانه های مهمی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For some poorly understood reason, this most often involves the visual areas of the occipital cortex.
[ترجمه گوگل]به دلایل ناشناخته ای، این اغلب نواحی بینایی قشر اکسیپیتال را درگیر می کند
[ترجمه ترگمان]برای برخی دلایل خوب درک شده، این اغلب شامل نواحی بصری قشر پس سر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Yeremi, in his bubble, likewise cannoned askew into the occipital portion of the head.
[ترجمه گوگل]یرمی، در حباب خود، به همین ترتیب، به سمت اکسیپیتال سر توپ را به صورت کج کرد
[ترجمه ترگمان]Yeremi در حبابی او نیز به سمت بخش پس سری حرکت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Crossing the hind part of the cranium there is in some insects an occipital suture.
[ترجمه گوگل]با عبور از قسمت عقبی جمجمه در برخی حشرات یک بخیه پس سری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]قسمت عقب جمجمه در بعضی از حشرات an پس سر قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• bone of the back of the skull
of the back part of the head; of the bone at the base of the skull

پیشنهاد کاربران

بپرس