obsessively

جمله های نمونه

1. He's rude to her friends and obsessively jealous.
[ترجمه عیسی علوی] او نسبت به دوستانش گستاخ شده و میل شدیدی به حسادت دارد
|
[ترجمه گوگل]او نسبت به دوستانش بی ادب است و به طرز وسواسی حسودی می کند
[ترجمه ترگمان]او نسبت به دوستان و obsessively نسبت به او گستاخ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He works obsessively from 15 am to 9 or 10 at night.
[ترجمه عیسی علوی] او با وسواس از ساعت 3 بامداد تا 9 یا 10 شب کار میکند
|
[ترجمه گوگل]از ساعت 15 صبح تا 9 یا 10 شب با وسواس کار می کند
[ترجمه ترگمان]او از ساعت ۱۵ صبح تا ۹ یا ۱۰ صبح کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He worries obsessively about his appearance.
[ترجمه فرشید صباغ] او به طور وسواسی نگران ظاهرش است.
|
[ترجمه گوگل]او با وسواس در مورد ظاهر خود نگران است
[ترجمه ترگمان]نگران ظاهر او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Peter was obsessively jealous and his behaviour was driving his wife away.
[ترجمه عیسی علوی] پیتر میل شدیدی به حسادت داشت و رفتارش باعث فاصله با همسرش شد
|
[ترجمه گوگل]پیتر به طرز وسواسی حسادت می کرد و رفتار او همسرش را از خود دور می کرد
[ترجمه ترگمان]پیتر حسود بود و رفتارش با همسرش فاصله داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's obsessively tidy, always hoovering and polishing.
[ترجمه عیسی علوی] او بطور وسواس گونه پاکیزه است همیشه جاروبرقی می کشد و صیقل میدهد
|
[ترجمه گوگل]او به طرز وسواسی مرتبی است، همیشه در حال حرکت و صیقل دادن است
[ترجمه ترگمان]همیشه مرتب و مرتب و برق می زد و برق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He couldn't help worrying obsessively about what would happen.
[ترجمه گوگل]او نمی‌توانست با وسواس در مورد اینکه چه اتفاقی می‌افتد نگران نباشد
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست به نگرانی درباره اتفاقی که ممکن بود بیفتد کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Ministry is being obsessively secretive about the issue.
[ترجمه گوگل]وزارتخانه با وسواس در مورد این موضوع پنهان کاری می کند
[ترجمه ترگمان]این وزارتخانه در حال پنهان کاری در مورد این مساله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's obsessively clean - it's almost become a neurosis with her.
[ترجمه گوگل]او به طرز وسواسی تمیز است - تقریباً با او به یک روان رنجوری تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]اون کاملا پاکه - تقریبا داره با اون اعصاب خرد می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I remember, that evening, obsessively re-reading the letter by candlelight.
[ترجمه گوگل]یادم می آید، آن شب، نامه را با وسواس در نور شمع دوباره می خواندم
[ترجمه ترگمان]ان شب، یادم می اید که نامه را با نور شمع خوانده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This usually takes the form of obsessively pursuing the minutiae of experimental phenomena and theories that leave a subsequent generation cold.
[ترجمه گوگل]این معمولاً به شکل پیگیری وسواس گونه ریزه کاری های پدیده ها و نظریه های تجربی است که نسل بعدی را سرد می کند
[ترجمه ترگمان]این کار معمولا شکل of را در نظر می گیرد که اشکال و تیوری های تجربی را دنبال می کند که یک نسل بعد از آن را سرد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Keeling obsessively measured CO2 anywhere he thought the level might vary.
[ترجمه گوگل]کیلینگ به طور وسواس گونه CO2 را در هر جایی که فکر می کرد ممکن است متفاوت باشد اندازه گیری کرد
[ترجمه ترگمان]obsessively در هر جایی که فکر می کرد ممکن است تغییر کند، میزان دی اکسید کربن را اندازه گیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then, obsessively, she went back to blanching her face.
[ترجمه گوگل]سپس با وسواس، دوباره به سفید کردن صورتش برگشت
[ترجمه ترگمان]سپس برگشت تا چهره او را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Stalin was obsessively xenophobic.
[ترجمه گوگل]استالین به طرز وسواسی بیگانه هراسی بود
[ترجمه ترگمان]استالین obsessively xenophobic بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At the public library downtown I return obsessively to the photographs of concentration camps.
[ترجمه گوگل]در کتابخانه عمومی مرکز شهر با وسواس به عکس های اردوگاه های کار اجباری برمی گردم
[ترجمه ترگمان]در کتابخانه عمومی مرکز شهر، obsessively را به عکس های کمپ های متمرکز باز می گردانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I swim obsessively when under stress and that explains a problematic shoulder.
[ترجمه گوگل]من زمانی که تحت استرس هستم با وسواس شنا می کنم و این مسئله شانه مشکل ساز را توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]من زمانی که تحت استرس هستم شنا می کنم و این یک شانه مشکل ساز را توضیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an obsessive manner, compulsively

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : obsess
اسم ( noun ) : obsession / obsessive
صفت ( adjective ) : obsessional / obsessive
قید ( adverb ) : obsessionally / obsessively
افراطی
افراط گونه
به طور افراطی
با میلی شدید
با دل مشغولی
⁦✔️⁩وسواسانه
We document everything ⭕obsessively⭕. And implicit in this compulsion is the suspicion that our lives are best understood at a distance – but what do we lose?
مشتاقانه، پرشور
وسواس گونه، با وسواس

بپرس