objector

/əbˈdʒektər//əbˈdʒektə/

(noun) اعتراض کننده، معترض، ایراد کننده(یا کننده)

جمله های نمونه

1. I should like to own myself a conscientious objector.
[ترجمه گوگل]من دوست دارم خود را یک مخالف وظیفه شناسی بدانم
[ترجمه ترگمان]دوست دارم خودم را با وجدان و وجدان راحت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As elsewhere, a too zealous objector is hoist by his own petard.
[ترجمه گوگل]مانند جاهای دیگر، یک مخالف بیش از حد غیور توسط خود او بلند می شود
[ترجمه ترگمان]همچنانکه در جای دیگر، نیروی زیادی به فعالیت مشغول است، آن را با انفجار خودش بالا می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An objector will immediately point to the lack of stability of this simple, some will say simple-minded, hierarchy.
[ترجمه گوگل]یک معترض بلافاصله به عدم ثبات این سلسله مراتب ساده و برخی می گویند ساده دل اشاره می کند
[ترجمه ترگمان]یک objector فورا به عدم ثبات این سادگی اشاره خواهد کرد، برخی خواهند گفت که ساده و سلسله مراتب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The objector is forgetting its point; it is both provisional and one to be argued over.
[ترجمه گوگل]معترض نکته خود را فراموش می کند هم موقتی است و هم قابل بحث است
[ترجمه ترگمان]The نکته خود را فراموش کرده است؛ هر دو موقتی هستند و نمی توان آن ها را مورد بحث قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Alternatively, if you are an objector, any amendments may still leave you feeling dissatisfied.
[ترجمه گوگل]از طرف دیگر، اگر شما مخالف هستید، هرگونه اصلاحیه ممکن است همچنان احساس نارضایتی در شما ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]متناوبا، اگر شما یک objector هستید، هر اصلاحی ممکن است هنوز شما را ناراضی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Knowing better than even to apply for conscientious objector, I went about avoiding the draft another way altogether.
[ترجمه گوگل]با دانستن اینکه حتی بهتر از درخواست برای مخالفت وجدان کار می‌دانستم، به‌طور کلی از پیش‌نویس اجتناب کردم
[ترجمه ترگمان]چون می دانستم که بهتر از آن است که به طور کامل از objector استفاده کنم، رفتم تا از پیش نویس یک روش دیگر خودداری کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An extraordinary character, Kellet was a conscientious objector working in the forest on the lower flanks of the mountain.
[ترجمه گوگل]یک شخصیت خارق‌العاده، کلت یک مخالف وظیفه‌شناسی بود که در جنگلی در دامنه‌های پایین کوه کار می‌کرد
[ترجمه ترگمان]یک شخصیت عجیب و غریبی بود که در جنگل در دامنه های پایین کوه کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The would-be objector must be either an owner or an occupier of heritable property.
[ترجمه گوگل]معترض احتمالی باید یا مالک یا متصرف اموال موروثی باشد
[ترجمه ترگمان]The باید یا صاحب ملک و یا اشغالگر اموال ارثی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The claimant Robison was a conscientious objector who had performed alternative service, as required by the draft law.
[ترجمه گوگل]رابیسون مدعی یک معترض وظیفه شناس بود که طبق پیش نویس قانون خدمات جایگزین انجام داده بود
[ترجمه ترگمان]مدعی Robison یک objector با وجدان بود که خدمت دیگری انجام داده بود، همان طور که پیش نویس این قانون مورد نیاز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Holtom, a conscientious objector during world war two, explained that his own anguish had informed his iconic design.
[ترجمه گوگل]هولتوم، یک مخالف وظیفه شناسی در طول جنگ جهانی دوم، توضیح داد که ناراحتی خود او باعث طراحی نمادین او شده است
[ترجمه ترگمان]Holtom، یک objector با وجدان در طول جنگ جهانی دوم، توضیح داد که غم و اندوه خودش طرح نمادین او را به اطلاع رسانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objector To evaluate the value of laminar flow in the treatment of bums.
[ترجمه گوگل]Objector برای ارزیابی ارزش جریان آرام در درمان ناهمواری ها
[ترجمه ترگمان]Objector برای ارزیابی ارزش جریان آرام در رفتار of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Standards, to take positive steps, as a conscientious objector .
[ترجمه گوگل]استانداردها، برای برداشتن گام های مثبت، به عنوان یک مخالف وظیفه شناس
[ترجمه ترگمان]استانداردها، برداشتن گام های مثبت، به عنوان یک objector با وجدان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Abdo applied for conscientious objector status in 2010 after he decided Islamic standards would prohibit his service in the US army in any war, military officials said.
[ترجمه گوگل]مقامات نظامی گفتند که عبدو در سال 2010 پس از اینکه تصمیم گرفت استانداردهای اسلامی خدمت او در ارتش ایالات متحده را در هر جنگی ممنوع می کند، درخواست خود را برای وضعیت سرباز زد
[ترجمه ترگمان]به گفته مسئولان نظامی، عبدو در سال ۲۰۱۰ پس از اینکه او تصمیم گرفت که استانداردهای اسلامی خدمات وی را در ارتش آمریکا در هر جنگی ممنوع کند، برای وضعیت objector به کار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You might say Hammerbacher is a conscientious objector to the ad-based business model and marketing-driven culture that now permeates tech.
[ترجمه گوگل]ممکن است بگویید Hammerbacher یک مخالف وجدانی به مدل کسب و کار مبتنی بر تبلیغات و فرهنگ بازاریابی محور است که اکنون در فناوری نفوذ کرده است
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است بگویید که Hammerbacher یک objector آگاهانه برای مدل کسب وکار مبتنی بر تبلیغات و فرهنگ بازاریابی است که در حال حاضر به تکنولوژی نفوذ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who objects, opposer
an objector is someone who states or shows that they oppose or disapprove of something.

پیشنهاد کاربران

براختگر
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: بَرآختگر

⚫ نگارش به خط لاتین: Barāxtgar

⚫ آمیخته از: برآخت ( object ) و �گر� ( or )

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیب سلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : object / objectify
✅️ اسم ( noun ) : object / objection / objectivity / objectification / objective / objector
✅️ صفت ( adjective ) : objective / objectionable
✅️ قید ( adverb ) : objectively

بپرس