oval

/ˈoʊvl̩//ˈəʊvl̩/

معنی: بیضی، تخم مرغی شکل، تخم مرغی، بادامی
معانی دیگر: پناغ، خاگ دیس، خاگی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having the general shape of an egg; ellipsoid.
مترادف: ellipsoid, elliptical, ovate, oviform, ovoid
مشابه: round, rounded

- An oval mirror hangs on the wall.
[ترجمه زهرا تولایی] روی دیوار یک آیینه ی بیضی شکل قرار دارد
|
[ترجمه گوگل] یک آینه بیضی شکل روی دیوار آویزان است
[ترجمه ترگمان] یک آینه بیضی روی دیوار آویزان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There's an oval rug next to the bed.
[ترجمه گوگل] یک فرش بیضی شکل کنار تخت است
[ترجمه ترگمان] یک قالیچه بیضی شکل کنار تخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: ovally (adv.), ovalness (n.)
(1) تعریف: something shaped like an egg or ellipse.
مترادف: ellipse, ellipsoid, ovoid
مشابه: egg, round

- The dining room table is an oval.
[ترجمه گوگل] میز ناهارخوری بیضی شکل است
[ترجمه ترگمان] میز ناهارخوری یک بیضی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an oval course or track for racing.
مشابه: course, field, racetrack, track, turf

جمله های نمونه

1. an oval ball
توپ بیضی

2. The playing field is a large oval.
[ترجمه گوگل]زمین بازی یک بیضی بزرگ است
[ترجمه ترگمان]زمین بازی، بیضی بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There are many oval stones at the bottom of the stream.
[ترجمه امیر] سنگ های بیضی شکل زیادی کف رودخانه وجود دارند.
|
[ترجمه گوگل]سنگ های بیضی شکل زیادی در انتهای نهر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]سنگ های بیضی شکل فراوانی در ته رودخانه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The leaves are long and almost oval.
[ترجمه گوگل]برگها دراز و تقریباً بیضی شکل هستند
[ترجمه ترگمان]برگ ها دراز و تقریبا بیضی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The handle is oval in shape.
[ترجمه گوگل]دسته به شکل بیضی است
[ترجمه ترگمان]دسته بیضی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The shape of the earth is an oval.
[ترجمه گوگل]شکل زمین بیضی است
[ترجمه ترگمان]شکل زمین یک بیضی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The plant has oval green leaves marbled with brownish-purple.
[ترجمه گوگل]این گیاه دارای برگ های سبز بیضی شکل مرمری با بنفش مایل به قهوه ای است
[ترجمه ترگمان]گیاه به رنگ سبز بیضی با بنفش متمایل به قهوه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The President delivered his speech from the Oval Office.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور سخنرانی خود را از دفتر بیضی ایراد کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور سخنرانی خود را از دفتر بیضی شکل ایراد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That must be the oval unroofed amphitheater in Rome. It was basically a stadium with comprehensive functions.
[ترجمه گوگل]این باید آمفی تئاتر بدون سقف بیضی شکل در رم باشد اساساً یک استادیوم با عملکردهای جامع بود
[ترجمه ترگمان]این یک آمفی تئاتر بیضی شکل در رم است این ورزشگاه در واقع یک ورزشگاه با کارکرده ای جامع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The clock stands on an oval marble base, enclosed by a glass dome.
[ترجمه گوگل]ساعت بر روی یک پایه مرمری بیضی شکل قرار دارد که توسط یک گنبد شیشه ای محصور شده است
[ترجمه ترگمان]ساعت بر پایه یک پایه تخت بیضی شکل قرار دارد که توسط یک گنبد شیشه ای محصور شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When Bush came to the Oval Office, the abortion pill had been approved for the market.
[ترجمه گوگل]وقتی بوش به دفتر بیضی آمد، قرص سقط جنین برای بازار تایید شده بود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که بوش به دفتر اووال رسید، قرص سقط جنین برای بازار تایید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Talking as a fan myself I prefer the Oval to Windsor as a venue for atmosphere and pitch quality.
[ترجمه گوگل]من خودم به عنوان یک طرفدار صحبت می کنم، بیضی را به ویندزور به عنوان مکانی برای جو و کیفیت زمین ترجیح می دهم
[ترجمه ترگمان]من با صحبت کردن به عنوان یکی از طرفداران، بیضی را به عنوان محلی برای جو و کیفیت تبلیغ ترجیح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their faces, stylised with oval, almond eyes and red lips, were disconcerting.
[ترجمه گوگل]چهره‌های آن‌ها که با چشم‌های بیضی، بادامی و لب‌های قرمز طراحی شده بود، نگران‌کننده بود
[ترجمه ترگمان]چهره شان، stylised با چشمان بادامی و لب های سرخ، ناراحت کننده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A unique oval aft cockpit is dry and protected when sailing and is an excellent area for dining in port.
[ترجمه گوگل]یک کابین خلبان بیضی شکل منحصر به فرد هنگام قایقرانی خشک و محافظت می شود و یک منطقه عالی برای صرف غذا در بندر است
[ترجمه ترگمان]یک کابین خلبان بیضی منحصر به فرد هنگام حرکت، خشک و محافظت می شود و یک منطقه عالی برای غذا خوردن در بندر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some one hit the down button and the Oval once again began its forty-foot descent into the earth.
[ترجمه گوگل]یکی دکمه پایین را زد و بیضی بار دیگر فرود چهل فوتی خود را در زمین آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها دکمه طبقه پایین را فشار داد و بار دیگر در زمین بیضی شکل با چهل قدم شروع به فرود آمدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیضی (صفت)
ellipsoid, oval, elliptic, ovate

تخم مرغی شکل (صفت)
oval, ovoid

تخم مرغی (صفت)
oval, ovate

بادامی (صفت)
oval

تخصصی

[عمران و معماری] تخم مرغی - بادامی شکل
[زمین شناسی] تخم مرغی، بادامی شکل، دو پهن
[ریاضیات] خاگی، تخم مرغی، بادامی

انگلیسی به انگلیسی

• oval-shaped; egg-shaped; elliptical
elliptical shape
an oval is a round shape which is similar to a circle, but is wider in one direction than the other.

پیشنهاد کاربران

oval ( adj ) ( oʊvl ) =shaped like an egg, e. g. an oval face
oval
بیضی ، بیضوی
بیضوی
بیضی شکل
زمین ورزش، ورزشگاه
An elliptical track, as for racing or athletic events
anything that is oval in shape, such as a sports ground
an elliptical field or a field on which an elliptical track is laid out, as for athletic contests
A shapes like an egg

بپرس