old age

/oʊldˈeɪdʒ//əʊldeɪdʒ/

معنی: پیری
معانی دیگر: کهنسالی، سالمندی، سالخوردگی، دوران پیری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the final stage of life, considered in humans to begin at about age sixty-five, characterized by a decline in health and vigor.
متضاد: childhood, youth
مشابه: age

جمله های نمونه

1. Youth is a blunder; manhood a struggle, old age a regret.
[ترجمه گوگل]جوانی اشتباه است مردانگی یک مبارزه، پیری یک حسرت
[ترجمه ترگمان]جوانی اشتباه است، مردانگی است، پیری است، پیری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We hope to grow old, yet we fear old age; that is, we are willing to live, and afraid to die.
[ترجمه گوگل]امیدواریم پیر شویم، اما از پیری می ترسیم یعنی ما حاضریم زندگی کنیم و می ترسیم بمیریم
[ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که پیر شویم، با این همه ما از پیری هراس داریم؛ یعنی ما می خواهیم زندگی کنیم و از مردن می ترسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Rear sons for help in old age; and store up grains against famine.
[ترجمه گوگل]پسران پشتی برای کمک در دوران پیری؛ و غلات را در برابر قحطی ذخیره کنید
[ترجمه ترگمان]پسران عقب عقب برای کمک به پیری، و غلات خود را در برابر قحطی انبار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Economy is the easy chair of old age.
[ترجمه گوگل]اقتصاد صندلی آسان سالمندی است
[ترجمه ترگمان]اقتصاد، صندلی راحتی دوران پیری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's getting deafer in his old age.
[ترجمه گوگل]او در سنین پیری ناشنواتر می شود
[ترجمه ترگمان]داره تو سن اون پیر میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He attained a good old age and died content.
[ترجمه گوگل]او به پیری خوبی رسید و راضی از دنیا رفت
[ترجمه ترگمان]او به سنین پیری رسیده و راضی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You're getting quite romantic in your old age!
[ترجمه گوگل]شما در سنین پیری کاملاً رمانتیک می شوید!
[ترجمه ترگمان]تو در این سن و سال خیلی شاعرانه میشی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Planning for their old age gives people an aim in life.
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی برای دوران پیری به افراد هدفی در زندگی می دهد
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی برای پیری آن ها هدف زندگی را به مردم می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Death, old age, are words without a meaning, that pass by us like the idle air which we regard not. Others may have undergone, or may still be liable to them--we "bear a charmed life", which laughs to scorn all such sickly fancies. As in setting out on delightful journey, we strain our eager gaze forward.
[ترجمه گوگل]مرگ، پیری، واژه‌هایی بی‌معنی هستند که مانند هوای بیکاری که به آن توجه نمی‌کنیم از کنار ما می‌گذرند دیگران ممکن است تحت تأثیر قرار گرفته باشند، یا ممکن است هنوز هم در برابر آنها مسئول باشند - ما "زندگی جذابی را تحمل می کنیم"، که برای تحقیر چنین خیالات بیمارگونه می خندد همانطور که در راه رفتن به یک سفر لذت بخش، نگاه مشتاق خود را به جلو خم می کنیم
[ترجمه ترگمان]مرگ، پیری، کلمات هستند، بی آن که معنی داشته باشد، که ما را مانند هوای عاطل و باطل که ما نمی دانیم از ما می گذرد برخی دیگر ممکن است تحمل داشته باشند، یا شاید هنوز بر آن ها امکان داشته باشد - - ما یک زندگی عالی خواهیم داشت که به همه تخیلات بیمارگونه می خندد همچنان که در سفر خوشی بودیم، نگاه مشتاق مان را به جلو کشیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. How well off you are in old age is largely determined by race, sex, and marital status.
[ترجمه گوگل]میزان رفاه شما در دوران پیری تا حد زیادی با نژاد، جنس و وضعیت تأهل تعیین می شود
[ترجمه ترگمان]این که شما در سنین پیری چقدر خوب هستید، تا حد زیادی براساس نژاد، جنس، و وضعیت زناشویی مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ben's getting a little testy in his old age.
[ترجمه گوگل]بن در سن پیری کمی آزمایش می کند
[ترجمه ترگمان]بن در سن و سال خودش کمی زودرنج شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The fear of death obsessed her throughout her old age.
[ترجمه گوگل]ترس از مرگ در تمام دوران پیری او را تحت فشار قرار داده بود
[ترجمه ترگمان]ترس از مرگ او را در دوران گذشته آزار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Old age disabled him for hard work.
[ترجمه گوگل]کهولت سن او را از کار سخت ناتوان کرد
[ترجمه ترگمان]پیری او را برای کار سخت ناتوان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Loss of memory is a natural concomitant of old age.
[ترجمه گوگل]از دست دادن حافظه یک همراه طبیعی پیری است
[ترجمه ترگمان]فقدان حافظه، یک نمونه طبیعی از سن و سال گذشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیری (اسم)
age, old age, senescence, senility

تخصصی

[زمین شناسی] کهن سنی در توپوگرافی، مرحله نهایی در چرخه فرسایشی یک عارضه یا یک ناحیه که طی آن سطح ناحیه فرسایش یافته و تقریباً به سطح مبنا رسیده و عوارض نیز فرمی ساده داشته و به صورت تقریباً مسطح درآمده اند. مشخصه چنین مرحله ای، جاری بودن چند جریان یا آبراهه پرپیچ و خم بزرگ و آرام، در عرض دشتهای سیلابی وسیع موجود در منطقه، که توسط تپه هایی نیمه هموار از یکدیگر جدا شده و دارای انشعابات شاخه شاخه ای می باشند، و نیز فرآیند مسطح شدن ساختارها، می باشد. مقایسه شود با: senescence, senility. مترادف: topographic old age. در ساحل، یک مرحله فرضی در شکل گیری و تکامل یک ساحل یا خط ساحلی، که مشخصه آن سطحی مضرس و عریض، صخره ای کم و بیش مسطح که به طرف خشکی هدایت شده و نیز منطقه ای جزر و مدی است. از آنجا که احتمالاً سطح آب دریا در بازه زمانی لازم برای فرسایشی بدین نحو، پایدار و با ثبات نمی باشد. این مرحله، یک مرحله نظری بسیار فشرده شده است. در رودخانه ها، مرحله ای از شکل گیری و تکامل یک جریان یا آبراهه که طی آن قدرت و کارایی فرسایش افزایش یافته و باکاهش قابل توجه گرادیان (شیب مسیر)، فرآیند نهشته گذاری و تشکیل آبرفت، سرعت قابل ملاحظه ای پیدا می کند. مشخصات چنین مرحله ای بدین فرایند باری که جریان قادر به حمل آن نبوده و از این رو به راحتی ته نشین می شود؛ یک دره بسیار وسیع، کم عمق، با جوانب کم شیب و بستری تقریباً مسطح (دشت سیلابی) که عرض آن می تواند معادل با 15 برابر کمربند مئاندری باشد، وجود تعداد زیادی شکاف های پرپیچ و خم، خاکریز، یازو، بایو، ساختارهای هلالی شکل و مرداب در بستر دره مزبور، یک جریان کند و آهسته، انشعابات آرام و بالغ (با تعداد کم) و نهایتاً فرسایش کند و کم اثر است.

انگلیسی به انگلیسی

• adult age, elderly period of life

پیشنهاد کاربران

بپرس