objectivity

/ˌɑːbdʒekˈtɪvəti//ˌɒbdʒekˈtɪvɪti/

معنی: واقعیت، هستی، مادیت، عینی بودن، بیطرفی و بی نظری
معانی دیگر: بی غرضی، بی نظری، نا سوی داری، بی طرفی، انصاف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the quality of being unbiased or without prejudice.
متضاد: prejudice
مشابه: equity

- I trust this news show because it reports the news with more objectivity than the others.
[ترجمه گوگل] من به این برنامه خبری اعتماد دارم زیرا اخبار را با عینیت بیشتری نسبت به بقیه گزارش می کند
[ترجمه ترگمان] من به این برنامه خبر اعتماد دارم، چون اخبار را با عینیت بیشتر نسبت به دیگران گزارش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: external or tangible reality.

(3) تعریف: the direction of one's interest and attention toward realities that exist outside the mind.

جمله های نمونه

1. There was a lack of objectivity in the way the candidates were judged.
[ترجمه گوگل]عدم عینیت در نحوه قضاوت نامزدها وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در شیوه ای که نامزدها مورد قضاوت قرار گرفتند، بی طرفی کافی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The poll, whose objectivity is open to question, gave the party a 39% share of the vote.
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی که عینیت آن جای سوال دارد، به حزب 39 درصد آرا داد
[ترجمه ترگمان]این نظرسنجی که عینیت آن برای سوال باز است، ۳۹ درصد آرا را به این حزب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Surely true objectivity in a critic is impossible?
[ترجمه گوگل]آیا عینیت واقعی در یک منتقد غیرممکن است؟
[ترجمه ترگمان]مسلما بی طرفی واقعی در یک منتقد غیر ممکن است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The judge had a reputation for complete objectivity.
[ترجمه گوگل]قاضی به عینیت کامل شهرت داشت
[ترجمه ترگمان]قاضی به خاطر بی طرفی کامل شهرتی به سزا داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The purer forms of objectivity do not always aid an investigation to the degree that is often assumed.
[ترجمه گوگل]اشکال ناب‌تر عینیت همیشه به بررسی در حدی که اغلب فرض می‌شود کمک نمی‌کند
[ترجمه ترگمان]اشکال purer عینیت همیشه به بررسی درجه ای که اغلب فرض می شود، کمک نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's built round itself an aura of godlike objectivity.
[ترجمه گوگل]در اطراف خود هاله ای از عینیت خداگونه ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]این خود پیرامون خود هاله ای از objectivity خداگونه به وجود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Comparison is the only true litmus test of objectivity.
[ترجمه گوگل]مقایسه تنها آزمون تورنسل واقعی برای عینیت است
[ترجمه ترگمان]مقایسه تنها نمونه ای واقعی از بی طرفی واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objectivity of the scientific and economic ilk has progressively driven out the Utopianism which had previously permeated science and technology.
[ترجمه گوگل]عینیت امثال علمی و اقتصادی به تدریج آرمان‌شهری را که قبلاً در علم و فناوری نفوذ کرده بود، بیرون رانده است
[ترجمه ترگمان]عینیت گرایی علمی و اقتصادی به طور فزاینده ای the را که قبلا در علوم و فن آوری نفوذ کرده بودند، بیرون رانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was an attempt to preserve her objectivity, but it could not suppress a rising panic.
[ترجمه گوگل]این تلاشی برای حفظ عینیت او بود، اما نتوانست وحشت فزاینده را سرکوب کند
[ترجمه ترگمان]این تلاش بود که objectivity را از خود حفظ کند، اما نمی توانست اضطراب خود را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The success of Reuter's agency lay in its objectivity, speed, and even-handed treatment of clients.
[ترجمه گوگل]موفقیت آژانس رویتر در عینیت، سرعت و رفتار یکنواخت با مشتریان بود
[ترجمه ترگمان]موفقیت آژانس رویتر در بی طرفی، سرعت و حتی رفتار تحویل داده شده مشتریان نهفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In practice, objectivity is the main constraint on achieving more relevant financial statements.
[ترجمه گوگل]در عمل، عینیت محدودیت اصلی برای دستیابی به صورت های مالی مرتبط تر است
[ترجمه ترگمان]در عمل، عینیت، محدودیت اصلی در دستیابی به اظهارات مالی بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Showing for feedback and objectivity letting the pie cool.
[ترجمه گوگل]نمایش برای بازخورد و عینیت که اجازه می دهد پای خنک شود
[ترجمه ترگمان]نشان دادن بازخورد و عینیت دادن به خنک کردن کیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Gummer makes no pretence of objectivity in his text.
[ترجمه گوگل]گامر در متن خود تظاهر به عینیت نمی کند
[ترجمه ترگمان]Gummer از objectivity در اس اس ای نشون نمیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. CenterLine's software can now define object classes with Objectivity/DB and interactively access Objectivity/DB objects.
[ترجمه گوگل]نرم افزار CenterLine اکنون می تواند کلاس های شی را با Objectivity/DB تعریف کند و به صورت تعاملی به اشیاء Objectivity/DB دسترسی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]اکنون نرم افزار centerline می تواند کلاس های شییی را با عینیت گرایی \/ DB تعریف کند و به طور تعاملی به اشیا DB \/ DB دسترسی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But Peckinpah is unable to create any objectivity towards the sadistic spectacle, in the manner of, say, Akira Kurosawa.
[ترجمه گوگل]اما پکینپا قادر به ایجاد عینیت نسبت به منظره سادیستی نیست، مثلاً آکیرا کوروساوا
[ترجمه ترگمان]اما Peckinpah قادر به ایجاد هیچ گونه عینیت در مورد نمایش sadistic، به شیوه، آکیرا کوروساوا (، Kurosawa)نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واقعیت (اسم)
fact, reality, verity, actuality, objectivity

هستی (اسم)
being, reality, objectivity, essence, existence

مادیت (اسم)
objectivity, materialism, secularism, secularization, worldliness

عینی بودن (اسم)
objectivity

بیطرفی و بی نظری (اسم)
objectivity

تخصصی

[حسابداری] عینیت
[حقوق] عینیت، وجود خارجی، موضوعیت، عدم تعصب، بی طرفی

انگلیسی به انگلیسی

• absence of bias, lack of emotional involvement; physical reality (philosophy)

پیشنهاد کاربران

براختیگی
☑️ بَراختیگی، اُبژه ایگی
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: برآختیگی

⚫ نگارش به خط لاتین: Barāxtigy

⚫ آمیخته از: برآختی ( objective ) و �‍یگی� ( ity )

...
[مشاهده متن کامل]

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیب سلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

بی طرفی ( بی غرضی، عدم تعصب )
عینیت ( واقعیت )
واقع بینی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : object / objectify
✅️ اسم ( noun ) : object / objection / objectivity / objectification / objective / objector
✅️ صفت ( adjective ) : objective / objectionable
✅️ قید ( adverb ) : objectively
عینی گرایی
عینیت
بی طرفی
( به فرانسوی: Objectivit� )
بی طرفی محقق در فرایند تحقیق و دوری از ارزش ها و گرایش های فردی در بازگویی و واکاوی رویدادها است. ناظر عینیت گرا کوشش می کند تا جهان را مستقل از ذهن خود مشاهده کند و بر این باور است که، فقط و فقط یک حقیقت جدای از نحوهٔ برداشت و تفکر انسان وجود دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

واقع گرایی
عینیت گرایی
the fact of being based on facts and not influenced by personal beliefs or feelings
عدم تعصب
عدالت
ماده گرایی
بی طرفی
عینیت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس