numinous

/ˈnjuːmɪnəs//ˈnjuːmɪnəs/

معنی: اسرار امیز، مقدس، روحی، ماوراءالطبیعه
معانی دیگر: الهی، ربانی، باطنی، مینوی

جمله های نمونه

1. They led me to a numinous place that day.
[ترجمه گوگل]آن روز مرا به یک مکان بسیار مهم بردند
[ترجمه ترگمان]آن روز مرا به یک مکان اسرارآمیز هدایت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The numinous treasure rites are the mainstream of Taoist rites.
[ترجمه گوگل]مناسک گنجینه اصلی جریان اصلی آیین های تائوئیست است
[ترجمه ترگمان]مناسک گنجی numinous، جریان اصلی مناسک Taoist هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is no royal road to science,and only those who do not dread the fatiguing climb of gaining its numinous summits.
[ترجمه گوگل]هیچ جاده سلطنتی به سوی علم وجود ندارد، و تنها کسانی هستند که از صعود طاقت فرسا به دست آوردن قله های عظیم آن هراسی ندارند
[ترجمه ترگمان]هیچ راه سلطنتی برای علم وجود ندارد و فقط کسانی که از بالا رفتن خسته نمی شوند از بلندترین قله های آن عبور می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The account of spiritual struggle that follows has a humbling and numinous power.
[ترجمه گوگل]شرح مبارزه روحانی که در پی می آید، دارای قدرتی فروتنانه و بزرگ است
[ترجمه ترگمان]شرح مبارزه ای معنوی که به دنبال آن می آید، قدرت humbling و numinous دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I find myself constantly asking what experience, what encounter with the numinous, lies behind and beneath this or that theology?
[ترجمه گوگل]من دائماً از خود می‌پرسم که چه تجربه‌ای، چه مواجهه‌ای با ذاتی، پشت و زیر این یا آن الهیات نهفته است؟
[ترجمه ترگمان]من پیوسته از خود می پرسم که در پشت این یا آن الاهیات چه اتفاقی با the می افتد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We are characters in plots, without the compression and numinous sheen.
[ترجمه گوگل]ما شخصیت‌هایی در طرح‌های داستانی هستیم، بدون فشرده‌سازی و درخشش کم‌رنگ
[ترجمه ترگمان]ما شخصیت هایی در زمین هستیم، بدون the و numinous
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There are places in which one can sense the numinous, the presence of spiritual forces more easily than others.
[ترجمه گوگل]جاهایی وجود دارد که آدمی می‌تواند در آن‌ها وجود نیروهای معنوی را راحت‌تر از دیگران حس کند
[ترجمه ترگمان]مکان هایی وجود دارند که در آن ها فرد می تواند the را حس کند، حضور نیروهای معنوی به مراتب راحت تر از دیگران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He had been led to it by his experience of the numinous, and by the exercise of his imagination.
[ترجمه گوگل]او با تجربه‌اش از چیزهای ناچیز و به‌کارگیری تخیل‌اش به آن سوق داده شده بود
[ترجمه ترگمان]با تجربه his، و با استفاده از نیروی تخیل او، به این نتیجه رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Through these social transformations, the centring of the empire was accompanied by a proliferation of numinous centres of local self-organisation through ritual.
[ترجمه گوگل]از طریق این دگرگونی‌های اجتماعی، مرکزیت امپراتوری با ازدیاد مراکز متعدد خود سازمان‌دهی محلی از طریق تشریفات همراه بود
[ترجمه ترگمان]از طریق این تحولات اجتماعی، گسترش امپراتوری با گسترش مراکز numinous از خود - سازمان از طریق مراسم مذهبی همراه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Only those who do not dread fatiguing climb of gaining its numinous summits.
[ترجمه گوگل]فقط کسانی که از صعود خسته کننده هراسی ندارند، از به دست آوردن قله های عظیم آن می روند
[ترجمه ترگمان]تنها کسانی که از بالا رفتن خسته نمی شوند از بلندترین قله های آن عبور می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ms Rowling's magic world has no place for the numinous.
[ترجمه گوگل]دنیای جادویی خانم رولینگ جایی برای آدم‌های بی‌نظیر ندارد
[ترجمه ترگمان]دنیای جادویی خانم رولینگ هیچ جایی برای the ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسرار امیز (صفت)
secret, mysterious, orphic, occult, cloak-and-dagger, gnostic, numinous

مقدس (صفت)
virtuous, holy, saint, innocent, sacred, numinous, pious, venerable, sacrosanct

روحی (صفت)
intrinsic, moral, inner, mental, spiritual, numinous, spectral, psychic, supersensible, supersubstantial

ماوراءالطبیعه (صفت)
numinous

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a numen, of or pertaining to a divine spirit; resembling a deity, spiritual in nature
numinous means holy, awe-inspiring, and mysterious; a literary word.

پیشنهاد کاربران

( صفت و اسم، وامواژه از لاتین )
1. مربوط به یک الهه یا رب النوع، نشانگر حضور یک خداگونه؛ خدایی، روحی، الهی
2. ( در کاربرد گسترده ) برانگیزنده یک حس معنوی متعالی؛ القا کننده یک حس والای عرفانی؛ حیرت انگیز
...
[مشاهده متن کامل]

3. ( در روانشناسی ) مربوط به تجربه معنوی حیرت انگیز یا هولناک؛ مرتبط با آنچه که مسأله را خارج از اراده فرد حاکمیت می کند
تلفظ: نیومِنِس، ( در آمریکا همچنین ) نومِنِس
در سالهای 1800 به صورت numynous هم نوشته می شد.
در حالت قید numinously و در حالت اسم به صورت numinousness یا numinosity هم استفاده می شود.
منبع: Oxford English Dictionary

( دین و عرفان ) امر قدسی

بپرس