notifiable

/ˈnoʊtɪfaɪəbl̩//ˈnəʊtɪfaɪəbl̩/

(بیماریی که باید به مراجع مربوطه گزارش داده شود) گزارش دادنی

جمله های نمونه

1. If the animals have died from a notifiable disease, their bodies must be burnt.
[ترجمه گوگل]اگر حیوانات به دلیل بیماری قابل اطلاع مرده باشند، بدن آنها باید سوزانده شود
[ترجمه ترگمان]اگر حیوانات از بیماری notifiable مرده اند، بدن آن ها باید سوزانده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Typhoid is an example of a notifiable disease.
[ترجمه گوگل]تیفوئید نمونه ای از یک بیماری قابل اطلاع است
[ترجمه ترگمان]حصبه یک نمونه از یک بیماری notifiable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Is meningitis a notifiable disease?
[ترجمه گوگل]آیا مننژیت یک بیماری قابل اطلاع است؟
[ترجمه ترگمان]آیا meningitis بیماری notifiable است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. National notifiable disease surveillance is organized around state by state reporting systems for which states have ample legal authority.
[ترجمه گوگل]نظارت ملی بر بیماری های قابل اطلاع در سراسر سیستم های گزارش دهی ایالت توسط ایالت سازماندهی می شود که ایالت ها دارای اختیارات قانونی کافی هستند
[ترجمه ترگمان]نظارت بر بیماری notifiable ملی در سراسر ایالت توسط سیستم های گزارش دولتی سازماندهی شده است که ایالات دارای اختیارات قانونی فراوانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. National health authorities may also require specified notifiable communicable diseases to be reported at once.
[ترجمه گوگل]مقامات بهداشت ملی همچنین ممکن است بخواهند بیماری های واگیر قابل اطلاع مشخص شده را به یکباره گزارش کنند
[ترجمه ترگمان]مقامات بهداشتی ملی نیز ممکن است به بیماری های communicable مشخصی نیاز داشته باشند که بلافاصله گزارش شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Illegal abortion if a notifiable offence.
[ترجمه گوگل]سقط جنین غیرقانونی در صورتی که جرم قابل اطلاع باشد
[ترجمه ترگمان]، سقط جنین غیر قانونی اگه توهین به غیر قانونی باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If the first control unit is notifiable to the second control unit, the first control unit notifies the information of the RF tag reader-writer to the second control unit.
[ترجمه گوگل]اگر واحد کنترل اول قابل اطلاع به واحد کنترل دوم باشد، واحد کنترل اول اطلاعات برچسب خوان-نویسنده RF را به واحد کنترل دوم اطلاع می دهد
[ترجمه ترگمان]اگر واحد کنترل اولیه notifiable واحد کنترل ثانویه باشد، واحد کنترل اولیه اطلاعات مربوط به خواننده برچسب RF را به واحد کنترل دوم ارسال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Streptococcus suis infection has been made notifiable since 2 August 200
[ترجمه گوگل]عفونت استرپتوکوک سوئیس از 2 اوت 200 قابل اطلاع رسانی شده است
[ترجمه ترگمان]عفونت استرپتوکوک suis از ۲ اوت ۲۰۰ به تعویق افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Notifiable offence of changing or destroy or hiding record for money.
[ترجمه گوگل]جرم قابل اطلاع تغییر یا تخریب یا مخفی کردن سابقه برای پول
[ترجمه ترگمان]جرم در حال تغییر یا نابود کردن یا پنهان کردن سابقه برای پول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many doctors fail to report cases, even though food poisoning is a notifiable disease.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پزشکان موارد را گزارش نمی کنند، حتی اگر مسمومیت غذایی یک بیماری قابل اطلاع است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پزشکان از گزارش دادن موارد خودداری می کنند، اگرچه مسمومیت غذایی یک بیماری notifiable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. No federal resources are provided to state and local health departments to support the national notifiable disease system.
[ترجمه گوگل]هیچ منبع فدرالی به ادارات بهداشت ایالتی و محلی برای حمایت از سیستم ملی بیماری های قابل اطلاع رسانی ارائه نشده است
[ترجمه ترگمان]هیچ منابع فدرال برای حمایت از سیستم ملی notifiable ملی و محلی برای ادارات بهداشت محلی و محلی ارائه نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bosley and colleagues' suggestion that there is a need for the condition to become notifiable should be supported.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد Bosley و همکارانش مبنی بر اینکه نیاز به اطلاع رسانی شدن شرایط وجود دارد باید مورد حمایت قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]Bosley و همکارانش پیشنهاد می دهند که نیاز به شرایط لازم برای تبدیل شدن به notifiable وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Abandon a child under two years old is a notifiable offence.
[ترجمه گوگل]رها کردن کودک زیر دو سال جرم قابل ابلاغ است
[ترجمه ترگمان]کتک زدن یک کودک زیر دو سال یک جرم بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The applicant should contact with the Gas Authority on classification of the notifiable gas installation.
[ترجمه گوگل]متقاضی باید در مورد طبقه بندی تاسیسات گاز قابل اطلاع با سازمان گاز تماس بگیرد
[ترجمه ترگمان]متقاضی باید با مرجع گاز در مورد طبقه بندی نصب گاز notifiable تماس بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• should be informed about, should be given notice about
a notifiable disease is one that must be reported to the authorities whenever it occurs, because it is extremely dangerous.

پیشنهاد کاربران

قابل گزارش ( صفت ) : مربوط به یک بیماری عفونی است که در صورت بروز باید به مقامات مربوطه اطلاع داده شود تا بتوانند شیوع آن را کنترل کنند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : notify
✅️ اسم ( noun ) : notification
✅️ صفت ( adjective ) : notifiable
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس