noncompliance

/ˌnɑːnkəmˈplaɪəns//ˌnɑːnkəmˈplaɪəns/

عدم انجام، سرپیچی (به ویژه از دستور دادگاه یا مافوق و غیره)، عدم تسلیم یا توافق، عدم تمکین، عدم قبول یا انجام، عدم رعایت، عدم موافقت، نا همراهی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: noncompliant (adj.), noncompliant (n.)
• : تعریف: failure or refusal to comply, as with a regulation.

جمله های نمونه

1. Companies can be prosecuted for non-compliance with the law.
[ترجمه گوگل]شرکت ها به دلیل عدم رعایت قانون قابل پیگرد قانونی هستند
[ترجمه ترگمان]شرکت ها را می توان برای عدم رعایت قانون تحت پی گرد قانونی قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There are penalties for non-compliance with the fire regulations.
[ترجمه گوگل]برای عدم رعایت مقررات آتش نشانی جریمه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]جرایمی برای عدم انطباق با مقررات آتش وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Non-compliance is punishable by way of a fine.
[ترجمه گوگل]عدم رعایت جریمه نقدی است
[ترجمه ترگمان]عدم انطباق با روش جریمه قابل مجازات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Second, non-compliance with regulatory rules may be a ground upon which the court will refuse to enforce a stipulation of confidence.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، عدم انطباق با قوانین نظارتی ممکن است دلیلی باشد که دادگاه بر اساس آن از اجرای شرط اطمینان امتناع کند
[ترجمه ترگمان]دوم، عدم انطباق با قوانین تنظیمی می تواند زمینی باشد که دادگاه از اجرای شرط اعتماد به نفس امتناع خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cases which had been settled or withdrawn were removed from it and sanctions for non-compliance were announced.
[ترجمه گوگل]پرونده هایی که حل و فصل شده یا منصرف شده بودند از آن حذف و برای عدم رعایت تحریم ها اعلام شد
[ترجمه ترگمان]مواردی که تسویه شده یا خارج شده بودند از آن حذف شدند و مجازات ها برای عدم انطباق اعلام شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Likewise the bishops stood prepared in 1688 to accept the penalties for their non-compliance.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، اسقف ها در سال 1688 آماده پذیرش مجازات های عدم رعایت آنها بودند
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، اسقفان در سال ۱۶۸۸ آماده شدند تا مجازات ها برای عدم انطباق خود را بپذیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is apparent that the proposed code faces detailed criticism, and the effect of non-compliance on company results is unquantifiable.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که کد پیشنهادی با انتقاد دقیق مواجه است و تأثیر عدم انطباق بر نتایج شرکت غیرقابل سنجش است
[ترجمه ترگمان]واضح است که کد پیشنهادی با انتقاد دقیق مواجه است و تاثیر عدم انطباق بر نتایج شرکت unquantifiable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However, the reasons for non-compliance reported by Mangla are ambiguous.
[ترجمه گوگل]با این حال، دلایل عدم انطباق گزارش شده توسط Mangla مبهم است
[ترجمه ترگمان]با این حال، دلایل عدم انطباق گزارش شده توسط Mangla مبهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These are usually substantially negotiated before the seller produces the disclosure letter which contains items of non-compliance with the warranties.
[ترجمه گوگل]اینها معمولاً قبل از ارائه نامه افشایی که حاوی موارد عدم انطباق با ضمانت‌نامه‌ها است، به طور اساسی مورد مذاکره قرار می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]معمولا قبل از اینکه فروشنده نامه افشا را که حاوی اقلامی از عدم انطباق با the است، تهیه کند، به طور قابل توجهی مذاکره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The problem of the uneven playing-field goes much deeper than those arising from non-compliance.
[ترجمه گوگل]مشکل زمین بازی ناهموار بسیار عمیق تر از مشکلات ناشی از عدم انطباق است
[ترجمه ترگمان]مشکل میدان بازی ناهموار بسیار عمیق تر از آن چیزی است که ناشی از عدم انطباق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The effect of non-compliance with such procedural requirements depends on their importance.
[ترجمه گوگل]تأثیر عدم انطباق با چنین الزامات رویه ای به اهمیت آنها بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]تاثیر عدم انطباق با چنین الزامات رویه ای به اهمیت آن ها بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Regrettably, but all too familiarly these days, there is a penalty for non-compliance.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، اما این روزها بسیار آشناست، برای عدم رعایت مجازات وجود دارد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، اما همه این روزها، یک مجازات برای عدم قبول وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Its decisions are enforced by police and by trading standards officers, and heavy fines are imposed for non-compliance with its directives.
[ترجمه گوگل]تصمیمات آن توسط پلیس و افسران استاندارد تجارت اجرا می شود و جریمه های سنگینی برای عدم رعایت دستورالعمل های آن اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]تصمیمات آن توسط پلیس و توسط افسران استانداردهای تجاری اعمال می شوند و جریمه های سنگینی برای عدم انطباق با دستورها آن اعمال می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. SG 2: Noncompliance issues are objectively tracked and communicated, and resolution is ensured.
[ترجمه گوگل]SG 2: مسائل عدم انطباق به طور عینی پیگیری و اطلاع رسانی می شود و حل و فصل تضمین می شود
[ترجمه ترگمان]SG ۲: مسایل Noncompliance به طور عینی پی گیری و ابلاغ می شوند و تفکیک تضمین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] عدم رعایت، عدم اطاعت، عدم موافقت، عدم قبول، عدم انجام

انگلیسی به انگلیسی

• lack of compliance, disobedience; lack of consent

پیشنهاد کاربران

عدم پیروی، تخطی
عدم حرف شنوی
عدم انطباق
غیر قابل قبول

بپرس