nomenclature

/ˈnomənˌklet͡ʃər//nəˈmenklət͡ʃə/

معنی: نام، نام گذاری، فهرست اصطلاحات، مجموعه لغات، فرست علائم و اختصارات
معانی دیگر: (به ویژه در علوم) فهرست نام ها، نامگان، اسامی، فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن، فهرست علائم و اختصارات

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: nomenclatural (adj.)
• : تعریف: a specialized system or set of names and terms used in a particular science, art, or other field of study or training.
مشابه: lexicon

- It takes a good deal of study to become familiar with the nomenclature of geology.
[ترجمه گوگل] برای آشنایی با نامگذاری زمین شناسی به مطالعه زیادی نیاز است
[ترجمه ترگمان] برای آشنا شدن با اصطلاحات زمین شناسی، مطالعه زیادی لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. This nomenclature is revealing, as is the meaning ascribed to such review in a leading decision.
[ترجمه گوگل]این نامگذاری آشکار است، همانطور که معنایی که به چنین بررسی در یک تصمیم پیشرو نسبت داده شده است
[ترجمه ترگمان]این نام گذاری نشان داده می شود، همان طور که معنا به چنین مرور در یک تصمیم پیشرو نسبت داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. the nomenclature of mineralogy.
[ترجمه Pr.jafar] فرهنگ لغت کانی شناسی
|
[ترجمه گوگل]نامگذاری کانی شناسی
[ترجمه ترگمان]مجموعه لغات mineralogy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His nomenclature has a very respectable literary history.
[ترجمه گوگل]نامگذاری او سابقه ادبی بسیار قابل احترامی دارد
[ترجمه ترگمان]مجموعه او یک تاریخچه ادبی بسیار محترم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Having proposed suitable nomenclature for gas chromatography and ion exchange, the commission then developed a unified nomenclature for chromatography.
[ترجمه گوگل]پس از پیشنهاد نامگذاری مناسب برای کروماتوگرافی گازی و تبادل یونی، کمیسیون سپس یک نامگذاری واحد برای کروماتوگرافی ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]پس از پیشنهاد نامگذاری مناسب برای کروماتوگرافی گازی و تبادل یونی، این کمیسیون یک نامگذاری یکپارچه برای کروماتوگرافی ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The naming or nomenclature of chemical substances falls broadly into two categories: inorganic nomenclature and organic nomenclature.
[ترجمه گوگل]نامگذاری یا نامگذاری مواد شیمیایی به طور کلی به دو دسته تقسیم می شود: نامگذاری معدنی و نامگذاری آلی
[ترجمه ترگمان]نامگذاری یا نامگذاری مواد شیمیایی به طور گسترده به دو دسته تقسیم می شود: نامگذاری inorganic و نامگذاری ارگانیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The preservationists had been careful about nomenclature.
[ترجمه گوگل]حافظان در مورد نامگذاری دقت کرده بودند
[ترجمه ترگمان]The در حدود nomenclature محتاط بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nevertheless, modern nomenclature loses more than it gains.
[ترجمه گوگل]با این وجود، نامگذاری مدرن بیش از آنکه به دست آورد ضرر می کند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، نامگذاری مدرن بیشتر از منافع خود را از دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The nomenclature of science does not refer to definitive concepts: It is ceaselessly adjusted, completed, varied.
[ترجمه گوگل]نامگذاری علم به مفاهیم قطعی اشاره نمی کند: بی وقفه تنظیم می شود، تکمیل می شود، متنوع می شود
[ترجمه ترگمان]نامگذاری علم به مفاهیم قطعی و قطعی اشاره ندارد: مداوم، کامل، کامل و متنوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This nomenclature tends to confuse the terminology.
[ترجمه گوگل]این نامگذاری تمایل دارد که اصطلاحات را اشتباه بگیرد
[ترجمه ترگمان]این نام گذاری معمولا اصطلاحات را گیج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nomenclature differs among species, but generally gene names should be described in italics and protein names in normal font.
[ترجمه گوگل]نامگذاری بین گونه ها متفاوت است، اما به طور کلی نام ژن ها باید با حروف کج و نام پروتئین ها با فونت معمولی توصیف شود
[ترجمه ترگمان]نام گذاری در میان گونه ها متفاوت است، اما عموما نام ژن باید به صورت ایتالیک و نام پروتیین در فونت عادی توصیف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A craze for classification and nomenclature superceded the ingenious or fanciful systems.
[ترجمه گوگل]شوق طبقه‌بندی و نام‌گذاری بر سیستم‌های مبتکرانه یا خیال‌انگیز چیره شد
[ترجمه ترگمان]یک روش برای طبقه بندی و نامگذاری سیستم های خیالی یا خیالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If appropriate, the minimum change within the nomenclature that meets this criterion.
[ترجمه گوگل]در صورت لزوم، حداقل تغییر در نامگذاری که این معیار را برآورده می کند
[ترجمه ترگمان]اگر مناسب باشد، حداقل تغییر در nomenclature که این معیار را برآورده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It developed variations in nomenclature and in substance.
[ترجمه گوگل]این تغییرات در نامگذاری و در ماده ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]آن تغییرات در نامگذاری و در ماده را گسترش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the definitive nomenclature, the suffix "ose" is appended to prefixes denoting the number of carbon atoms in the nomosaccaride; e. g.
[ترجمه گوگل]در نامگذاری قطعی، پسوند "ose" به پیشوندهایی اضافه می شود که تعداد اتم های کربن در نوموسکارید را نشان می دهد ه g
[ترجمه ترگمان]در نامگذاری نهایی، پسوند \"ose\" به پیشوندها و اشاره به تعداد اتم های کربن در the اضافه می شود گرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نام (اسم)
title, appellation, fame, name, noun, appellative, first name, nomenclature, renown, compellation, nomen

نام گذاری (اسم)
nomination, nomenclature, denomination

فهرست اصطلاحات (اسم)
nomenclature

مجموعه لغات (اسم)
nomenclature

فرست علائم و اختصارات (اسم)
nomenclature

تخصصی

[شیمی] نامگذاری

انگلیسی به انگلیسی

• terminology; system of name classification in a specified field
the nomenclature of a particular set of things is the system of naming those things; a formal word.

پیشنهاد کاربران

فهرست واژگان تخصصی
nomenclature ( عمومی )
واژه مصوب: نامگان
تعریف: مجموعۀ نام ها و اصطلاحات یک رشته از علوم یا هنر
نامگذاری
بدن نام
FORMAL
the term or terms applied to someone or something
نام/اسم/کلمه یا عبارتی که برای کسی یا چیزی به کار رفته

فرهنگ لغات - فرهنگ اصطلاحات

بپرس