nihilism

/ˈnaɪəˌlɪzəm//ˈnaɪɪlɪzəm/

معنی: پوچ گرایی، انکار همه چیز، عقاید نهیلیستی
معانی دیگر: (فلسفه - سیاست) هیچ گرایی، لاگرایی، نیست گرایی، آیین نفی مطلق، اعتقاد به تباهی و فساد دستگاههای اداری و لزوم از بین رفتن انها

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: nihilist (adj.), nihilistic (adj.), nihilist (n.)
(1) تعریف: a philosophy that holds that there is no objective basis for moral truths and therefore traditional values are meaningless.

(2) تعریف: the belief that existence has no meaning or purpose.

- Whereas earlier rock musicians had proclaimed that love could make the world a better place, punk rockers embraced nihilism and voiced an extreme cynicism.
[ترجمه گوگل] در حالی که موسیقی‌دانان راک قبلی اعلام کرده بودند که عشق می‌تواند جهان را به مکانی بهتر تبدیل کند، پانک راک‌ها نیهیلیسم را پذیرفتند و بدبینی شدیدی را ابراز کردند
[ترجمه ترگمان] در حالی که نوازندگان راک زودتر اعلام کرده بودند که عشق می تواند دنیا را به مکان بهتری تبدیل کند، راک نوازان punk nihilism را در آغوش کشیدند و یک بدبینی شدید را ابراز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the doctrine that all present governments and institutions are useless and should be dismantled.

جمله های نمونه

1. If we are to go beyond nihilism we shall have to devise a strategy to examine this.
[ترجمه گوگل]اگر بخواهیم از نیهیلیسم فراتر برویم، باید راهبردی برای بررسی این موضوع طراحی کنیم
[ترجمه ترگمان]اگر قرار باشد از چیزی فراتر برویم، باید یک استراتژی برای بررسی این مساله تدوین کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The implicit nihilism and aggression are global.
[ترجمه گوگل]نیهیلیسم و ​​تهاجم ضمنی جهانی است
[ترجمه ترگمان]نیهیلیسم و پرخاشگری ضمنی جهانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fitzgerald understood Khayyam's nihilism and his rage.
[ترجمه گوگل]فیتزجرالد پوچ گرایی خیام و خشم او را درک کرد
[ترجمه ترگمان]فیتزجرالد \"چیزی رو که بهش گفته بود درک می کرد و خشمش رو کنترل می کرد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Nihilism rejects any objective basis for society and its morality.
[ترجمه گوگل]نیهیلیسم هرگونه مبنای عینی جامعه و اخلاق آن را رد می کند
[ترجمه ترگمان]Nihilism هرگونه اساس عینی برای جامعه و اخلاق آن را رد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is at quiet living artist at nihilism of in the desert, because it pretty much fits together with his art thought.
[ترجمه گوگل]هنرمندی آرام در نیهیلیسم در بیابان زندگی می کند، زیرا تا حد زیادی با اندیشه هنری او همخوانی دارد
[ترجمه ترگمان]یک هنرمند آرام و آرام در گوشه ای از صحرا وجود دارد، زیرا با این اندیشه هنر به اندازه کافی با هم جور در می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. With nihilism, no discussion is possible; for the nihilist logic doubts the existence of its interlocutor, and is not quite sure that it exists itself.
[ترجمه گوگل]با نیهیلیسم هیچ بحثی ممکن نیست زیرا منطق نیهیلیستی در وجود مخاطب خود تردید دارد و کاملاً مطمئن نیست که خودش وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با نیهیلیسم جر و بحث امکان پذیر نیست؛ زیرا منطق nihilist وجود interlocutor آن را تردید دارد و کاملا مطمئن نیست که خودش وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is neither absolutism nor mysticism, nor nihilism, but full of logics and dialectics.
[ترجمه گوگل]نه مطلق گرایی است و نه عرفان و نه نیهیلیسم، بلکه سرشار از منطق و دیالکتیک است
[ترجمه ترگمان]این نه استبداد است، نه عرفان، و نه nihilism، بلکه پر از منطق های و دیالکتیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Meshing the angry nihilism of punk and heavy metal with the synthetic sheen of techno.
[ترجمه گوگل]آمیختن نیهیلیسم خشمگین پانک و هوی متال با درخشش مصنوعی تکنو
[ترجمه ترگمان]meshing the خشمگین پانک و فلز سنگین با درخشش ترکیبی از تکنو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. By contrast, the chilly Californian nihilism of Robinson Jeffers was a refreshing tonic.
[ترجمه گوگل]در مقابل، نیهیلیسم سرد کالیفرنیایی رابینسون جفرز یک تونیک با طراوت بود
[ترجمه ترگمان]در مقابل، چیزی که به این کالیفرنیایی آرام نشان داده بود، یک داروی نیروبخش نیروبخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You think his nihilism Got the best of him? He tried to kill himself?
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنید نیهیلیسم او بهترین‌ها را از او گرفت؟ او سعی کرد خود را بکشد؟
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی مستی اون بهترین دوستش رو داشت؟ اون سعی کرد خودش رو بکشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Master of Shuwa: That is nihilism ! Nothingness!
[ترجمه گوگل]استاد شوع: این نهیلیسم است! هیچی!
[ترجمه ترگمان]این پوچی است! نیستی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Prophetically, he predicted that if European nihilism were to run unchecked, the following century would see wars of a kind this earth had never before experienced.
[ترجمه گوگل]به طور نبوی، او پیش‌بینی کرد که اگر نیهیلیسم اروپایی کنترل نشده باشد، قرن بعد شاهد جنگ‌هایی از نوع زمین خواهد بود که قبلاً هرگز تجربه نکرده بود
[ترجمه ترگمان]او پیش بینی کرد که اگر پوچی اروپا بدون کنترل ادامه یابد، قرن بعدی شاهد جنگ های نوعی بود که این زمین قبلا هرگز تجربه نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This finale is correlative with his viewpoint of nihilism an d humanitarianism.
[ترجمه گوگل]این پایان با دیدگاه او از نیهیلیسم و ​​انسان دوستی همبستگی دارد
[ترجمه ترگمان]این قسمت پایانی با دیدگاه او از نیهیلیسم همبستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The philosophy of those long - hairs leans towards nihilism.
[ترجمه گوگل]فلسفه آن موهای بلند به سمت نیهیلیسم متمایل است
[ترجمه ترگمان]فلسفه آن موهای بلند به سوی نیهیلیسم خم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Unfortunately this diagnosis is often used non-specifically; it also tends to promote a sense of therapeutic nihilism.
[ترجمه گوگل]متأسفانه این تشخیص اغلب به صورت غیر اختصاصی استفاده می شود همچنین تمایل به ترویج حس نیهیلیسم درمانی دارد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه این تشخیص اغلب به طور خاص مورد استفاده قرار می گیرد؛ همچنین تمایل به ترویج یک حس of درمانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوچ گرایی (اسم)
nihilism

انکار همه چیز (اسم)
nihilism

عقاید نهیلیستی (اسم)
nihilism

انگلیسی به انگلیسی

• general rejection of customary beliefs (in religion, morality, etc.); skepticism; nothingness
nihilism is a belief which rejects all political and religious authorities or institutions.

پیشنهاد کاربران

( به طور عام ) : بی اعتقادی
( به طور خاص ) : پوچ باوری
: a viewpoint that traditional values and beliefs are unfounded and that existence is senseless and useless.
b : a doctrine that denies any objective ground of truth and especially of moral truths.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - a : a doctrine or belief that conditions in the social organization are so bad as to make destruction desirable for its own sake independent of any constructive program or possibility.
b. capitalized : the program of a 19th century Russian party advocating revolutionary reform and using terrorism and assassination.
الف ) دیدگاهی مبنی بر بی اساس بودن ارزش ها و باورهای سنتی و بی معنا بودن و بیهوده بودن وجود.
ب : آموزه ای که هر گونه زمینه عینی حقیقت و به ویژه حقایق اخلاقی را انکار می کند.
2 - الف ) آموزه یا باوری مبنی بر اینکه شرایط در سازمان اجتماعی به قدری بد است که تخریب را، فی نفسه، مستقل از هر برنامه یا امکان سازنده ای مطلوب می کند. ( اعتقاد به تباهی و فساد نهادهای اداری و لزوم از بین رفتن آنها )
ب ) با حروف بزرگ: برنامه یک حزب روسی قرن 19 که از اصلاحات انقلابی و استفاده از تروریسم و ​​قتل حمایت می کند.

نیست گرایی ( هذیان نیستی ) | nihilism ( nihilistic delusion )
در هذیان نفی وجود یا نیست گرایی، بیمار منکر وجود خود، جسم خود و روان خود است. بیمار عقیده دارد زمین از بین رفته و زمان از حرکت ایستاده است. در بعضی از موارد بیمار احساس می کند که قسمت هایی از بدن خود را از دست داده است. مثلاً به تصور اینکه معده و روده ندارد از خوردن خودداری می کند این هذیان در افسردگی های عمیق مشاهده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

هیچ انگاری
نوعی دیدگاه فلسفی
در فلسفه، هیچ اِنگاری به معنای انکار معنی و ارزش برای هستی جهان است. پوچ انگاری، پوچ گرایی، نیست انگاری یا نیهیلیسم ( برگرفته از nihil لاتین به معنای پوچ ) ، نام های دیگر هیچ انگاری است.
...
[مشاهده متن کامل]

به گفتار نیچه، نیهیلیسم یا پوچ نگری به معنای بی ارزشی ارزش ها نیست؛ بلکه به معنای بی ارزش شدن ارزش ها است.
پوچ انگاری، به هر نوع دیدگاه فلسفی گفته می شود که وجود یک بنیان عینی ( ابژکتیو ) برای نظام ارزشی بشر را رد می کند. این اندیشه معمولاً در ارتباط نزدیک با بدبینی عمیق و شک گرایی رادیکال است.
شاید بتوان گرگیاس، حکیم یونانی قرن پنجمِ پیش از میلاد را نخستین اندیشمند نیهیلیست دانست؛ اما فریدریش ویلهلم نیچه، فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم، بیش از هر کس دیگر، به نقد باورهای پوچ گرایانه پرداخت. وی نیهیلیسم را به عنوان یک پدیده شایع در فرهنگ غربی، شناسایی کرد، و معتقد بود که پیامدهای نابودگر آن، در نهایت تمامی احکام اخلاقی، مذهبی و متافیزیکی را به تباهی خواهد کشاند و بزرگترین بحران تاریخ بشر را رقم خواهد زد. از دیدگاه نیچه، نیهیلیسم عبارت است از انکار زندگی و جهان گذران به نام حقایق جاویدان و ثابت. در قرن بیستم بسیاری از هنرمندان، منتقدان و فیلسوفان تم های نیهیلیستی همچون ناتوانی معرفت شناسی، تخریب ارزش ها و بی معنایی دنیا را در آثار خود مطرح کرده اند. در میانه های قرن بیستم جنبش اگزیستانسیالیسم تلاش کرد انگاره های نهیلیستی را به گونه ای ترویج کند که جنبهٔ مخرب آن از میان برود.
تاریخچه
بی معنی انگاری در میانه های قرن نوزدهم در روسیه، به عنوان مکتبی مطرح شد که با تمام اشکال زیبایی شناسی، مخالف است و فقط از کاربردگرایی و خردگرایی علمی دفاع می کند. ایوان تورگینف در رمان مشهور پدران و پسران در سال ۱۸۶۲ این واژه را در توصیف شخصیت بازاروف به کار برد و کلمه نیهیلیسم را به شهرت عمومی رساند.
نیهیلیست ها یک جنبش سیاسی با سازماندهی کم بودند که از سال ۱۸۶۰ در دوران حکومت الکساندر دوم تا انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در صحنهٔ سیاست روسیه فعالیت داشتند. آن ها اقتدار دولت، کلیسا و خانواده را به چالش کشیده و هوادار نظمی اجتماعی بودند که بر پایه خردگرایی و ماتریالیسم به عنوان تنها منبع شناخت، سامان یافته و آزادی های فردی مهم ترین هدف آن باشد. نیهیلیست ها رفته رفته به سوی خرابکاری و آشوب کشیده شده و در اواخر دهه ۱۸۷۰، تمام گروه های سیاسی که از ترور و ارعاب بهره می بردند نیهیلیست نامیده می شدند.
این تفکّر در نتیجهٔ ویرانی های حاصل از دو جنگ جهانی اروپا رشد گسترده ای کرد. امروزه یکی از مهم ترین جریان های نیهیلیسم، نیست انگاری اگزیستانسیال است. نیست انگاری اگزیستانسیال یک دکترین فلسفی است که زندگی را بدون معنا و هدف خارجی یا ارزش های اخلاقی درونی می داند. هرچند بسیاری از اگزیستانسیالیست ها خود را خارج از محدوده نیست انگاری قرار می دهند.
نیهیلیسم بیانگر فرم خامی از پوزیتیویسم و ماتریالیسم است، انقلابی علیه نظم برپای اجتماعی و مخالفت با تمامی منابع قدرت ناشی از حکومت، کلیسا یا خانواده. پایه این تفکر هیچ چیز جز حقایق علمی نیست. از آنجا که آن ها ماهیت دوگانه شامل جسم و روح برای انسان قائل نبودند مورد یورش های خشنی از سوی قدرت کلیسا قرار می گرفتند. از سویی به علت مورد پرسش قرار دادن حق الهی پادشاهان وارد دعوای مشابهی با قدرتهای سکولار شدند.
Philosophy antithetical to concepts of meaningfulness
Nihilism ( /ˈnaɪ ( h ) ɪlɪzəm, ˈniː - /; from Latin nihil 'nothing' ) is a philosophy, or family of views within philosophy, that rejects general or fundamental aspects of human existence, such as objective truth, knowledge, morality, values or meaning. Different nihilist positions hold variously that human values are baseless, that life is meaningless, that knowledge is impossible, or that some set of entities do not exist or are meaningless or pointless.
Scholars of nihilism may regard it as merely a label that has been applied to various separate philosophies, or as a distinct historical concept arising out of nominalism, skepticism, and philosophical pessimism, as well as possibly out of Christianity itself. Contemporary understanding of the idea stems largely from the Nietzschean 'crisis of nihilism', from which derive the two central concepts: the destruction of higher values and the opposition to the affirmation of life. Earlier forms of nihilism, however, may be more selective in negating specific hegemonies of social, moral, political and aesthetic thought.
The term is sometimes used in association with anomie to explain the general mood of despair at a perceived pointlessness of existence or arbitrariness of human principles and social institutions. Nihilism has also been described as conspicuous in or constitutive of certain historical periods. For example, Jean Baudrillard and others have characterized postmodernity as a nihilistic epoch or mode of thought. Likewise, some theologians and religious figures have stated that postmodernity and many aspects of modernity represent nihilism by a negation of religious principles. Nihilism has, however, been widely ascribed to both religious and irreligious viewpoints.
In popular use, the term commonly refers to forms of existential nihilism, according to which life is without intrinsic value, meaning, or purpose. Other prominent positions within nihilism include the rejection of all normative and ethical views ( � Moral nihilism ) , the rejection of all social and political institutions ( � Political nihilism ) , the stance that no knowledge can or does exist ( � Epistemological nihilism ) , and a number of metaphysical positions, which assert that non - abstract objects do not exist ( � Metaphysical nihilism ) , that composite objects do not exist ( � Mereological nihilism ) , or even that life itself does not exist

نیست گرایی

بپرس