next

/ˈnekst//nekst/

معنی: کنار، مجاور، مابعد، اینده، دیگر، بعد، جنبی، زیرین، پهلویی، نزدیک ترین، سپس، جنب
معانی دیگر: بعدا، بار دیگر، آینده، بعدی، سپسین، بعداز، پس از، نزدیک، پهلوی، پس ازان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
عبارات: next door to
(1) تعریف: coming immediately after; following.
مترادف: following, succeeding
متضاد: last, past, previous
مشابه: ensuing, immediate, subsequent, upcoming

- The next question on the test is number five.
[ترجمه گوگل] سوال بعدی در آزمون شماره پنج است
[ترجمه ترگمان] سوال بعدی در مورد آزمون شماره پنج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: closest in position.
مترادف: adjacent, neighboring
مشابه: adjoining, contiguous, nearest, proximate

- the next house
[ترجمه گوگل] خانه بعدی
[ترجمه ترگمان] خانه بعدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
(1) تعریف: in the time, place, or position that is nearest or that follows immediately after.
مشابه: close, near, nearby, subsequently, then

- You won't believe what happened next!
[ترجمه شان] باورت نمیشه که بعدش چی شد ؟
|
[ترجمه گوگل] باور نمی کنید بعدش چه اتفاقی افتاد!
[ترجمه ترگمان] تو باور نمی کنی که بعدش چه اتفاقی افتاد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Put the green chair here and the red chair next.
[ترجمه Hastu] صندلی سبز رو اینجا قرار بده و صندلی قرمز و کنارش
|
[ترجمه گوگل] صندلی سبز را اینجا قرار دهید و صندلی قرمز را بعد
[ترجمه ترگمان] صندلی سبز رو بذار اینجا و صندلی قرمز بعدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Mix the flour and salt. Next, blend the dry mixture with the butter.
[ترجمه گوگل] آرد و نمک را مخلوط کنید سپس مخلوط خشک را با کره مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان] آرد و نمک را مخلوط کنید سپس، مخلوط خشک را با کره ترکیب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: on the occasion that follows immediately after the present one.
مشابه: later

- When next you come to visit, please bring the children.
[ترجمه گوگل] وقتی بعدی برای بازدید آمدید لطفاً بچه ها را بیاورید
[ترجمه ترگمان] ، دفعه بعد که اومدی به دیدنم لطفا بچه ها رو بیار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: adjacent to; nearest.
مترادف: alongside, beside, by
مشابه: near

- a house next the school
[ترجمه گوگل] خانه ای در کنار مدرسه
[ترجمه ترگمان] خانه ای در کنار مدرسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. next time
دفعه ی دیگر

2. next to biology i love history
بعد از زیست شناسی عاشق تاریخ هستم.

3. next week
هفته ی دیگر

4. next week i'll be on a night shift
هفته ی دیگر شب کار خواهم بود.

5. next week she will take her orals
هفته ی دیگر امتحانات شفاهی خود را خواهد داد.

6. next year
سال دیگر

7. next door
در بعدی،خانه ی بعدی،همسایه،دیوار به دیوار

8. next door to
1- مجاور،درب بعدی،چسبیده به،2- تقریبا

9. next in line for the job
نامزد بعدی این شغل

10. next of kin
بستگان درجه اول،خویشاوندان نزدیک (مانند زن و بچه یا پدر و مادر)

11. next to
1- در کنار،پهلوی،نزدیک،مجاور 2- تقریبا

12. next to nothing
تقریبا هیچ

13. her next coup was to bring the two sides to the negotiating table
کار درخشان دیگرش این بود که طرفین را سر میز مذاکره آورد.

14. his next book was not so good
کتاب بعدی او چندان خوب نبود.

15. his next of kin were informed of his death
خویشاوندان نزدیک او را از فوتش مطلع کردند.

16. just next to the school
درست پهلوی مدرسه

17. our next job will be more difficult
کار بعدی ما مشکل تر خواهد بود.

18. our next presentation will be musical
نمایش بعدی ما موزیکال خواهد بود.

19. the next ballot will be in november
انتخابات بعدی در نوامبر خواهد بود.

20. the next batch of trainees
دسته ی دیگر کارآموزان

21. the next day
روز بعد

22. the next flight
پرواز بعدی

23. the next gathering of the delegates will be convoked tomorrow
همایش بعدی نمایندگان فردا تشکیل خواهد شد.

24. the next house to ours is two miles away
خانه ی پس از منزل ما،در دو مایلی قرار دارد.

25. the next hurdle is finding a house
مانع دیگر یافتن خانه است.

26. the next installment is due on the first of the month
سررسید قسط بعدی اول ماه است.

27. the next installment of the story will be published next week
بخش دیگر داستان هفته ی آینده منتشر خواهد شد.

28. the next item to be considered . . .
مطلب دیگری که باید مورد ملاحظه قرار گیرد. . .

29. the next monday
دوشنبه ی دیگر

30. the next morning, a doctor was sent for in haste
بامداد بعد با شتاب دنبال دکتر فرستادند.

31. the next plane arrives in one hour
هواپیمای بعدی یک ساعت دیگر وارد می شود.

32. the next thing you must do is to wash the clothes
کار دیگری که باید بکنی شستن لباس ها است.

33. the next truck we overtook was an 18-wheeler
کامیون بعدی که از آن جلو زدیم شانزده چرخ بود.

34. the next world
جهان باقی

35. when next we meet
هنگامی که بار دیگر ملاقات بکنیم

36. get next to
(خودمانی) خودشیرینی کردن،خود را چسباندن (به کسی)،خود را به کسی نزدیک کردن

37. know next to nothing
تقریبا هیچ ندانستن

38. during the next few months
در طی چند ماه بعد

39. i hope next time he will have enough civility not to barge in before knocking
امیدوارم بار دیگر آنقدر ادب داشته باشد که در نزده داخل نشود.

40. i hope next time you'll do a better job
امیدوارم دفعه ی دیگر کارت بهتر باشد.

41. in the next sequence, the hero marries the girl
در صحنه ی بعدی قهرمان با آن دختر ازدواج می کند.

42. on the next occasion
در فرصت بعدی

43. over the next few days
طی چند روز آینده

44. don't miss the next opportunity!
فرصت بعدی را از دست نده !

45. every night, the next day's weather is forecast on the radio
هرشب رادیو وضع هوای روز بعد را پیش بینی می کند.

46. he explained the next step
مرحله ی بعدی را شرح داد.

47. he sat me next to himself
مرا کنار خودش نشاند.

48. his billet was next to the ship's engine room
جای خواب او مجاور موتورخانه ی کشتی بود.

49. i was seated next to her
من در کنار او نشسته بودم.

50. john's study is next to the dining room
اتاق مطالعه ی جان در کنار اتاق ناهار خوری است.

51. our midterms begin next week
هفته ی دیگر آزمون های میان نیمسالی ما آغاز می شوند.

52. the government submitted next year's budget to the majles
دولت بودجه ی سال آینده را به مجلس تقدیم کرد.

53. the lease expires next month
ماه آینده مدت اجاره سر می آید.

54. the movie premieres next week
هفته ی دیگر آن فیلم افتتاح می شود.

55. the pair living next door have two children
زوجی که در خانه ی مجاور زندگی می کنند دو بچه دارند.

56. the republicans have next year's elections in their pocket
موفقیت جمهوری خواهان در انتخابات سال آینده قطعی است.

57. think what your next step should be
درباره ی اقدام بعدی خود تصمیم بگیر.

58. to forecast the next year's crop yields
میزان محصولات کشاورزی سال دیگر را پیش بینی کردن

59. when is the next meeting?
گردهمایی بعدی کی است ؟

60. everyone wanted to be next and nigh to her
همه می خواستند نزدیک و در کنار او باشند.

61. he lives in the next house
او در خانه ی مجاور زندگی می کند.

62. i tried to be next to my mother during her illness
طی بیماری مادرم،کوشیدم پهلوی او باشم.

63. i'll call you sometime next week
روزی در هفته ی آینده به تو تلفن خواهم زد.

64. may i have the next dance?
آیا می توانم (اجازه می دهید) رقص بعدی را با شما برقصم ؟

65. she sat up front next to the driver
او جلو و کنار راننده نشست.

66. the date of the next launch of the space vehicle
تاریخ پرتاب بعدی سفینه فضایی

67. the date of the next meeting will be determined tomorrow
تاریخ جلسه ی بعدی فردا تعیین خواهد شد.

68. there was a table next to the bed
میزی در کنار تختخواب قرار داشت.

69. turn left at the next intersection
در چهار راه بعدی به طرف چپ بپیچید.

70. billiard balls clicked in the next room
در اتاق مجاور گوی های بیلیارد تق تق بهم می خوردند.

مترادف ها

کنار (صفت)
away, next, apart

مجاور (صفت)
nigh, hand-to-hand, abutting, adjacent, adjoining, next, neighbor, contiguous, vicinal, conterminous, limitrophe

مابعد (صفت)
next, subsequent

اینده (صفت)
toward, next, forthcoming, oncoming, incoming, to-be

دیگر (صفت)
next, further, other, another, alternative

بعد (صفت)
next, subsequent

جنبی (صفت)
next, lateral, circumferential, peripheral

زیرین (صفت)
next, following, under, underneath, downward

پهلویی (صفت)
next, lateral, sideward, siding, immediate

نزدیک ترین (صفت)
next, nearest

سپس (قید)
next, then, afterward, afterwards, thereupon, henceforth, hereafter

جنب (حرف اضافه)
next

تخصصی

[کامپیوتر] بعدی، نکست .
[ریاضیات] در مرحله ی بعد، بعد از، پس از آن، متعاقب، بعد

انگلیسی به انگلیسی

• following; closest
afterwards; at the nearest time in the future
the next period of time, event, person, or thing is the one that comes immediately after the present one or after the one you have just mentioned.
the next place or person is also the one nearest to you or the first one that you come to.
the thing that happens next is the thing that happens immediately after something else.
when you next do something, you do it for the first time since you last did it.
you use next to say that something has more of a quality than all other things except one. for example, the thing that is next best is the one that is best except for one other thing.
if one thing is next to another thing, it is at the side of it.
you use after next in expressions such as `the week after next' to refer to a period of time after the next one. for example, when it is may, the month after next is july.
you can use next to in front of an adjective, especially a negative adjective such as `nothing', to mean almost.

پیشنهاد کاربران

بعدی
مثال: Please complete this task and move on to the next one.
لطفا این کار را تکمیل کنید و به کار بعدی بروید.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
آینده
بعدی
مثال
The next day روز بعد
The next year سال بعد
Do you know what happen next میتونی بعدش چی شد
متضادش lastهست
مثا last night we were together
دیشب باهم بودیم
she came here last night اون دیشب امد
Good luck guys
صفت next به معنای آینده
صفت next در مفهوم آینده و بعد اشاره دارد به چیزی که از لحاظ مکانی، زمانی و ترتیب دقیقا پس از چیزی یا کسی دیگر در آینده می آید. این صفت در این مفهوم همیشه با حرف تعریف the می آید. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

the next chapter ( فصل بعد )
* در همین مفهوم اگر این صفت به بیان هفته، فصل، سال آینده و روز های آن بپردازد، قبل از این صفت حرف تعریف the نمی آید. مثال:
. i'm planning to visit california next year ( من قصد دارم سال آینده به کالیفرنیا بروم. )
?are you doing anything next wednesday ( آیا چهارشنبه بعد کاری داری؟ )
قید next به معنای بعد
قید next در مفهوم بعد اشاره دارد به چیزی که از لحاظ مکانی، زمانی و ترتیب دقیقا پس از چیزی یا کسی دیگر در آینده می آید. مثال:
منبع: سایت بیاموز

NEXT ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: هان
تعریف: ← هم شنوی انتهای نزدیک
بعدی
در مرحله بعد
The next time, I will swear by your death
دفعه بعد سوگند مرگت به دستم رقم خواهد خورد

nextیا همان مخالف گذشته

next یعنی کنار مجاور اینده بعد
کنار ، آینده، مخالف حال

کنار، آینده
بعدی. بعد
? What's next
بعدی چیه؟

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس