neurologist

/nʊˈrɑːlədʒəst//njʊəˈrɒlədʒɪst/

معنی: ویژه گر اعصاب
معانی دیگر: ویژه گر اعصاب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a doctor who specializes in neurology.

جمله های نمونه

1. When the neurologist repeated the test on the right side, the patient saw that hand normally as well.
[ترجمه گوگل]وقتی متخصص مغز و اعصاب آزمایش را در سمت راست تکرار کرد، بیمار آن دست را نیز به طور طبیعی دید
[ترجمه ترگمان]هنگامی که متخصص اعصاب آزمایش را در سمت راست تکرار کرد، بیمار آن دست را به طور معمول دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Now, to a neurologist, that immediately waves a red flag.
[ترجمه گوگل]اکنون، به یک متخصص مغز و اعصاب، که بلافاصله پرچم قرمز را تکان می دهد
[ترجمه ترگمان]حالا، به یک متخصص اعصاب، که بلافاصله یک پرچم قرمز را تکان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The neurologist diagnosed a possible brain haemorrhage, and had Rose admitted to a specialist hospital in London.
[ترجمه گوگل]متخصص مغز و اعصاب احتمال خونریزی مغزی را تشخیص داد و رز را در بیمارستانی تخصصی در لندن بستری کرد
[ترجمه ترگمان]The، خونریزی مغزی احتمالی را تشخیص داد و رز هم در بیمارستان تخصصی لندن بستری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My neurologist told me about a patient of hers who saw a bucolic farm scene before each seizure.
[ترجمه گوگل]متخصص مغز و اعصاب من در مورد یکی از بیماران خود به من گفت که قبل از هر تشنج یک صحنه مزرعه بوکولیک را می دید
[ترجمه ترگمان]اعصاب من در مورد یکی از بیماران hers که قبل از هر تشنج یک منظره روستایی را دیده بود برایم تعریف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He had expressed a similar thought to a neurologist friend of his once, to receive an alarmed look in reply.
[ترجمه گوگل]او یک بار به یکی از دوستان متخصص مغز و اعصاب خود چنین فکری را بیان کرده بود تا در پاسخ نگاهی نگران کننده دریافت کند
[ترجمه ترگمان]او در پاسخ به یک متخصص اعصاب هم چنین فکری کرد و در جواب نگاهی مضطرب به او انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After watching some of Ali's films, a London neurologist said he was convinced Ali had brain damage.
[ترجمه گوگل]پس از تماشای برخی از فیلم های علی، یک متخصص مغز و اعصاب لندنی گفت که او متقاعد شده است که علی آسیب مغزی داشته است
[ترجمه ترگمان]بعد از تماشای برخی از فیلم های علی، متخصص اعصاب لندن گفت که او متقاعد شده است که علی دچار آسیب مغزی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Doctor Freud was trained as a neurologist.
[ترجمه گوگل]دکتر فروید به عنوان یک متخصص مغز و اعصاب آموزش دیده بود
[ترجمه ترگمان]دکتر فروید به عنوان یک متخصص اعصاب آموزش دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her neurologist, Dr. Randall Bjork, said he couldn't explain how or why she awoke.
[ترجمه گوگل]دکتر راندال بیورک، متخصص مغز و اعصاب او، گفت که نمی تواند توضیح دهد که او چگونه و چرا از خواب بیدار شده است
[ترجمه ترگمان]دکتر \"رندال Bjork\"، دکتر \"رندال Bjork\" گفت که نمیتونه توضیح بده که چطور یا چرا بیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A few years later German neurologist Carl Wernicke identified a second language center farther back, in the brain's left temporal lobe.
[ترجمه گوگل]چند سال بعد، کارل ورنیکه، عصب شناس آلمانی، مرکز زبان دوم را در دورتر پشت، در لوب تمپورال چپ مغز شناسایی کرد
[ترجمه ترگمان]چند سال بعد، neurologist آلمانی، کارل Wernicke، مرکز زبان دوم را در لوب تمپورال چپ مغز شناسایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A neurologist and a heart specialist will also be travelling with him.
[ترجمه گوگل]یک متخصص مغز و اعصاب و یک متخصص قلب نیز با او سفر خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]یک متخصص اعصاب و متخصص قلب نیز با او سفر خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Proper treatment for migraines usually a visit a neurologist.
[ترجمه گوگل]درمان مناسب برای میگرن معمولا با مراجعه به متخصص مغز و اعصاب
[ترجمه ترگمان]درمان درست برای میگرن، معمولا یک متخصص اعصاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When David was he visited a neurologist.
[ترجمه گوگل]زمانی که دیوید بود به یک متخصص مغز و اعصاب مراجعه کرد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که دیوید بود، از یک متخصص اعصاب دیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nicholas Schiff, a neurologist from Weill Cornell Medical College in New York, said the findings were a "game changer" that could "have a profound impact across medicine. "
[ترجمه گوگل]نیکلاس شیف، متخصص مغز و اعصاب از کالج پزشکی ویل کورنل در نیویورک، گفت که این یافته‌ها یک «تغییر بازی» است که می‌تواند «تأثیر عمیقی در سراسر پزشکی داشته باشد»
[ترجمه ترگمان]نیکلای شیف، یک متخصص عصب شناسی از کالج پزشکی دانشگاه کورنل در نیویورک، گفت که یافته ها \"تغییر بازی\" بودند که می توانست تاثیر عمیقی بر پزشکی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Orly Avitzur, a neurologist from Tarrytown, New York, and an adviser to Consumer Reports, which recently named back surgery on its top 10 list of "Medical Gotchas. "
[ترجمه گوگل]اورلی آویتزور، متخصص مغز و اعصاب از تاری تاون، نیویورک، و مشاور Consumer Reports، که اخیراً جراحی کمر را در لیست 10 برتر "گوچاهای پزشکی" قرار داده است
[ترجمه ترگمان]\"Orly Avitzur\"، متخصص عصب شناسی از \"Tarrytown\"، نیویورک، و یک مشاور برای گزارش مصرف کنندگان، که به تازگی جراحی را در فهرست ۱۰ بالای \"Gotchas پزشکی\" قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ویژه گر اعصاب (اسم)
neurologist

انگلیسی به انگلیسی

• doctor of neurology, one who specializes in the study of the nervous system

پیشنهاد کاربران

متخصص مغز و اعصاب/ عصب‏ پزشک ( اسم ) : پزشکی که در مطالعه سیستم عصبی و درمان بیماری های آن تخصص دارد
کارشناس مغز و پی
کارشناس پی
پی شناس
ویژه گر پی شناسی
متخصص مغز و اعصاب/ عصب شناس
neurologist ( پزشکی )
واژه مصوب: عصب‏پزشک
تعریف: متخصص در علم عصب‏پزشکی
متخصص مغز و اعصاب
متخصص اعصاب
عصب شناس

بپرس