nerveless

/ˈnɜːrvləs//ˈnɜːvləs/

معنی: بی غیرت، بی عصب
معانی دیگر: (زیست شناسی) عاری از عصب، بی پی، بی رگ، بی حمیت، بی دل و جرئت، بزدل، بی نا، بی انرژی، بی توان، کم زور، بی تحرک، ناپویا، ضعیف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: nervelessly (adv.), nervelessness (n.)
(1) تعریف: capable of maintaining one's composure in trying or dangerous situations.
متضاد: nervous

(2) تعریف: lacking courage or strength.

جمله های نمونه

1. The key fell from her suddenly nerveless fingers.
[ترجمه گوگل]کلید از انگشتان ناگهان بی اعصابش افتاد
[ترجمه ترگمان]کلید از انگشتان کوچک nerveless به زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The knife fell from her nerveless fingers.
[ترجمه گوگل]چاقو از انگشتان بی اعصابش افتاد
[ترجمه ترگمان]چاقو از انگشتان بی حسش پایین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The arms, suddenly nerveless, dropped me, and the Shetland sweater retreated smartly.
[ترجمه گوگل]بازوها، ناگهان بی اعصاب، مرا رها کردند و ژاکت شتلند هوشمندانه عقب نشینی کرد
[ترجمه ترگمان]بازوهایش ناگهان سست شد و مرا رها کرد و the Shetland به چابکی حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A nerveless downhill rider can take two minutes out of a cautious descender in just 20 kilometres.
[ترجمه گوگل]یک سراشیبی بدون اعصاب می تواند دو دقیقه از یک فرود محتاطانه تنها در 20 کیلومتر فاصله بگیرد
[ترجمه ترگمان]یک دوچرخه سوار در حال افول می تواند دو دقیقه با احتیاط در فاصله ۲۰ کیلومتری از یک descender محتاط عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The knife dropped from Grant's nerveless fingers and he staggered back, throwing up his right arm to shield his face.
[ترجمه گوگل]چاقو از انگشتان بی اعصاب گرانت افتاد و او به عقب برگشت و بازوی راستش را بالا انداخت تا از صورتش محافظت کند
[ترجمه ترگمان]چاقو از انگشتان بی حسش افتاد و او تلوتلو خورد و دست راستش را بالا برد تا صورتش را محافظت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She put nerveless fingertips to her hot cheeks.
[ترجمه گوگل]نوک انگشتان بی اعصاب را روی گونه های داغش گذاشت
[ترجمه ترگمان]دستش را روی گونه های داغم گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tufnell produced two nerveless overs straight after the break to keep Wright fretting one short of a seemingly inevitable hundred.
[ترجمه گوگل]تافنل بلافاصله بعد از استراحت دو اور بدون اعصاب انجام داد تا رایت از یک صد به ظاهر اجتناب ناپذیر نگران باشد
[ترجمه ترگمان]Tufnell بعد از وقفه ای که رایت را حفظ کرد، دو اوور خود را راست کرد تا رایت را از یک صد سال به ظاهر اجتناب ناپذیر، حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Alida Thorne, soft and nerveless and firmly-bounded as a fruit, expected at least one, possibly two, small parcels.
[ترجمه گوگل]آلیدا تورن، نرم و بی اعصاب و مانند یک میوه محکم، انتظار حداقل یک، احتمالاً دو بسته کوچک را داشت
[ترجمه ترگمان]Alida تورن، نرم و نرم و محکم، مثل یک میوه از زمین بلند شده بود و انتظار داشت حداقل یک، دو، بسته های کوچک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She is a nerveless rider.
[ترجمه گوگل]او یک سوار بی اعصاب است
[ترجمه ترگمان]او یک سوار nerveless
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Silently he took the notebook from her nerveless fingers and dropped it on the floor.
[ترجمه گوگل]بی صدا دفترچه را از روی انگشتان بی اعصابش برداشت و روی زمین انداخت
[ترجمه ترگمان]او دفترچه یادداشت را از انگشتان بی حسش بیرون آورد و روی زمین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Why did he choose these pale, nerveless, uninteresting people?
[ترجمه گوگل]چرا این افراد رنگ پریده، بی اعصاب و بی علاقه را انتخاب کرد؟
[ترجمه ترگمان]چرا این افراد رنگ پریده و بی uninteresting را انتخاب کرده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A weak, nerveless fool, devoid of energy and promptitude.
[ترجمه گوگل]یک احمق ضعیف و بی اعصاب، فاقد انرژی و تدبیر
[ترجمه ترگمان]یک احمق ضعیف ضعیف که عاری از انرژی و سریع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Joe's pipe dropped from his nerveless fingers.
[ترجمه گوگل]پیپ جو از انگشتان بی اعصابش افتاد
[ترجمه ترگمان]چپق جو از انگشتان لرزانش پایین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The knife fell from his nerveless hand.
[ترجمه گوگل]چاقو از دست بی اعصابش افتاد
[ترجمه ترگمان]چاقو از دست nerveless افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی غیرت (صفت)
nerveless

بی عصب (صفت)
nerveless

انگلیسی به انگلیسی

• not nervous, cool, composed; lacking strength, feeble, weak; cowardly
nerveless fingers and hands are numb and do not have any strength because of cold, fear, tiredness, etc.
someone who is nerveless is extremely brave and shows no fear at all.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : nerve
✅️ اسم ( noun ) : nerve / nerves / nervousness
✅️ صفت ( adjective ) : nervous / nervy / nerveless
✅️ قید ( adverb ) : nervously
در مورد دست و انگشتان : بی حس { به دلیل سرما ، ترس ، خستگی و . . . }

بپرس