nephron

/ˈnefran//ˈnefran/

(در کلیه ی مهره داران) گردیزه، گردیک، نفرون

جمله های نمونه

1. In this segment of the nephron, reabsorption is all isotonic, and no contribution to dilution is made.
[ترجمه گوگل]در این بخش از نفرون، بازجذب تماماً ایزوتونیک است و هیچ کمکی به رقیق‌سازی نمی‌شود
[ترجمه ترگمان]در این بخش از the، reabsorption همه isotonic است و هیچ کمکی به رقیق سازی حاصل نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Antidiuretic hormone renders these segments of the nephron freely permeable to water.
[ترجمه گوگل]هورمون آنتی دیورتیک این بخش های نفرون را آزادانه به آب نفوذ می کند
[ترجمه ترگمان]هورمون Antidiuretic این بخش ها را از nephron قابل نفوذ به آب ارایه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nephron included renal corpuscle, proximal convoluted tubule ( PCT ), medullary loop, distal convoluted tubule ( DCI ), and connected tubule. . . .
[ترجمه گوگل]نفرون شامل سلول کلیوی، لوله پیچیده پروگزیمال (PCT)، حلقه مدولاری، لوله پیچیده دیستال (DCI) و لوله متصل بود
[ترجمه ترگمان]Nephron شامل corpuscle کلیه، proximal convoluted tubule (PCT)، حلقه medullary، convoluted دور (DCI)، و connected متصل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Nephron - sparing surgery such as partial nephrectomy may be appropriate in such cases.
[ترجمه گوگل]در چنین مواردی ممکن است جراحی صرفه جویی در نفرون مانند نفرکتومی جزئی مناسب باشد
[ترجمه ترگمان]جراحی Nephron مانند nephrectomy جزیی ممکن است در چنین مواردی مناسب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The number of branching ureteric bud could control nephron developmental decisions.
[ترجمه گوگل]تعداد جوانه های حالب منشعب می تواند تصمیمات رشد نفرون را کنترل کند
[ترجمه ترگمان]تعداد جوانه ها که غنچه کرده اند می توانند تصمیمات توسعه ای nephron را کنترل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nephron included renal corpuscle, proximal convoluted tubule ( PCT ), medullary loop, distal convoluted tubule ( DCI . . .
[ترجمه گوگل]نفرون شامل سلول کلیوی، لوله پیچیده پروگزیمال (PCT)، حلقه مدولاری، لوله پیچیده دیستال (DCI
[ترجمه ترگمان]Nephron شامل corpuscle کلیه، proximal convoluted tubule (PCT)، حلقه medullary، convoluted دور (DCI)بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The nephron is the structural and functional unit of the kidney.
[ترجمه گوگل]نفرون واحد ساختاری و عملکردی کلیه است
[ترجمه ترگمان]nephron واحد ساختاری و کارکردی کلیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Patients with renal failure are, in effect, undergoing an osmotic diuresis since solute load per remaining functioning nephron is increased.
[ترجمه گوگل]بیماران مبتلا به نارسایی کلیه، در واقع، تحت یک دیورز اسمزی قرار می گیرند، زیرا بار املاح به ازای نفرون فعال باقیمانده افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]بیماران مبتلا به نارسایی کلیه به صورت معلول، تحت فشار اسمزی هستند چون بار حل شده در هر کارکرد باقیمانده افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Urine is formed by a process of filtration and reabsorption in the nephron.
[ترجمه گوگل]ادرار با فرآیند فیلتراسیون و بازجذب در نفرون تشکیل می شود
[ترجمه ترگمان]Urine با یک فرآیند تصفیه و reabsorption در the شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective : To investigate the regular pattern of development of nephron thin segment in mice.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی الگوی منظم رشد بخش نازک نفرون در موش
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی الگوی منظم توسعه بخش نازک در موش ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The degree of the renal parenchyma thickness becoming thin showed renal arteriole sclerosis and the decreased number of remnant nephron.
[ترجمه گوگل]درجه نازک شدن ضخامت پارانشیم کلیه نشان دهنده اسکلروز شریان کلیه و کاهش تعداد نفرون باقیمانده است
[ترجمه ترگمان]درجه the parenchyma کلیوی، sclerosis arteriole کلیوی و تعداد decreased of باقی مانده را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• single excretory unit of a kidney (zoology, anatomy)

پیشنهاد کاربران

nephron ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: گُردیزه
تعریف: واحد ساختمانی و کارکردی کلیه در مهره‏داران
نفرون به معنی واحد ساختاری وکارکردی کلیه در مهره داران است ومعادل فارسی آن گردیزه است؛همچنین لازم به ذکر است که هر کلیه از حدود یک میلیون نفرون ( گردیزه ) تشکیل شده است.

بپرس