neighbour

/ˈneɪbər//ˈneɪbə/

معنی: همسایه شدن با
معانی دیگر: neighbor همسایه، نزدیک، مجاور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a spelling of

جمله های نمونه

1. Danger is next neighbour to security.
[ترجمه گوگل]خطر همسایه بعدی امنیت است
[ترجمه ترگمان]خطر همسایه بعدی امنیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A good lawyer, an devil neighbour.
[ترجمه گوگل]یک وکیل خوب، یک همسایه شیطان
[ترجمه ترگمان]یک وکیل خوب، یک همسایه شیطان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A good neighbour is better than a bother in the next village.
[ترجمه گوگل]همسایه خوب بهتر از یک مزاحم در روستای بعدی است
[ترجمه ترگمان]یک همسایه خوب بهتر از یک دردسر در دهکده بعدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Love your neighbour, yet pull not down your hedge.
[ترجمه گوگل]همسایه خود را دوست داشته باشید، اما پرچین خود را پایین نکشید
[ترجمه ترگمان]neighbour را دوست بدارید، با این حال از hedge پایین نروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She fled with her children, moving from neighbour to neighbour and ending up in a friend's cellar.
[ترجمه گوگل]او با فرزندانش فرار کرد و از همسایه ای به همسایه دیگر رفت و به سرداب یکی از دوستانش ختم شد
[ترجمه ترگمان]او با بچه هایش فرار کرد و از همسایه به همسایه رفت و در سرداب یک دوست به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Love thy neighbour as thyself.
[ترجمه گوگل]همسایه ات را مثل خودت دوست بدار
[ترجمه ترگمان]همسایه خود را مثل خودت دوست بدار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She had a brush with her neighbour.
[ترجمه گوگل]او با همسایه اش برس داشت
[ترجمه ترگمان]با همسایه خود قلم مو به دست گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is a neighbour of ours.
[ترجمه گوگل]همسایه ماست
[ترجمه ترگمان]همسایه ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I got chatting with my neighbour in the garden.
[ترجمه گوگل]من با همسایه ام در باغ چت کردم
[ترجمه ترگمان]با همسایه خود در باغ صحبت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She's been a very good neighbour to me.
[ترجمه گوگل]او همسایه بسیار خوبی برای من بوده است
[ترجمه ترگمان]همسایه خوبی برای من بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He wished to live in amity with his neighbour.
[ترجمه گوگل]او آرزو داشت با همسایه خود در روابط دوستانه زندگی کند
[ترجمه ترگمان]میل داشت با همسایه اش روابط دوستانه ای داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our next door neighbour is a real nosy parker. He always has to know everything about everybody on our street.
[ترجمه گوگل]همسایه همسایه ما یک پارکر فضول واقعی است او همیشه باید همه چیز را در مورد همه در خیابان ما بداند
[ترجمه ترگمان]همسایه بغلی ما یک پارکر حسابی فضول است او همیشه باید همه چیز را در مورد همه در خیابان ما بداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What an unpleasant woman your neighbour is, always griping about one thing or another, never satisfied.
[ترجمه گوگل]همسایه شما چه زن ناخوشایندی است که همیشه در مورد این یا چیزهای دیگر گریه می کند و هرگز راضی نمی شود
[ترجمه ترگمان]زن همسایه شما چه زن ناخوشایندی است، همیشه در مورد یک چیز یا چیز دیگر، هیچ وقت قانع نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He went to his neighbour to beg for some milk to feed the motherless baby.
[ترجمه گوگل]او نزد همسایه اش رفت تا برای شیر دادن به نوزاد بی مادر التماس کند
[ترجمه ترگمان]به همسایه خود رفت تا از شیر برای شیر دادن به بچه بی مادر تقاضا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Our next door neighbour is a real noesy parker. He always has to know everything about everybody on our street.
[ترجمه گوگل]همسایه همسایه ما یک پارکر پر سر و صدا است او همیشه باید همه چیز را در مورد همه در خیابان ما بداند
[ترجمه ترگمان]همسایه بغلی ما پارکر واقعی است او همیشه باید همه چیز را در مورد همه در خیابان ما بداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

همسایه شدن با (فعل)
neighbor, neighbour

انگلیسی به انگلیسی

• one who lives in a nearby house; fellow human being; someone or something nearby (also spelled neighbor)
your neighbours are the people who live near you, especially the people who live in the house or flat next to you.
your neighbour is also the person who is standing or sitting next to you.
a country's neighbours are the countries that are next to it.
you can refer to something which is near or next to something else of the same kind as its neighbour.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : neighbour
✅️ اسم ( noun ) : neighbour / neighbourhood / neighbourliness
✅️ صفت ( adjective ) : neighbouring / neighbourly
✅️ قید ( adverb ) : _
همسایه
a person who has house or lives next to your house

بپرس