neighboring

/ˈneɪbərɪŋ//ˈneɪbərɪŋ/

معنی: همسایه، اهل محل
معانی دیگر: دیواربه دیوار، مجاور، همجوار، نزدیک به هم، نزدیک one of the neighboring villages یکی از روستاهای مجاور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: situated near or adjacent.
مترادف: adjacent, adjoining, contiguous, nearby, proximate
مشابه: close, next, surrounding

- the neighboring villages
[ترجمه گوگل] روستاهای مجاور
[ترجمه ترگمان] روستاهای مجاور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the neighboring countries wanted to walk in and take over
کشورهای همسایه می خواستند بیایند و صاحب اختیار بشوند.

2. one of the neighboring villages
یکی از روستاهای مجاور

3. a visit to a neighboring town
مسافرت به یک شهر مجاور

4. the earth and its neighboring planets
کره ی زمین و سیارات همجوار آن

5. the sound alliance of these two neighboring countries
اتحاد استوار این دو کشور همجوار

6. to build up good will among neighboring nations
حسن نیت ملل همجوار را تقویت کردن

7. to encroach on the territory of a neighboring country
به سرزمین کشور همسایه تجاوز کردن

8. he repeated his country's desire for friendly relations with all neighboring countries
او تمایل کشور خود را برای برقراری روابط دوستانه با همه ی کشورهای همجوار تکرار کرد.

9. The neighboring kingdoms, in manpower and resources are still overwhelmingly powerful as compared to yourselves.
[ترجمه گوگل]پادشاهی های همسایه از نظر نیروی انسانی و منابع هنوز در مقایسه با خودتان بسیار قدرتمند هستند
[ترجمه ترگمان]در کشور همسایه، در نیروی انسانی و منابع، در مقایسه با خودتان، هنوز به شدت قدرتمند هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Stretching plus folding lead to mixing by distancing neighboring points and bringing distant points into close proximity.
[ترجمه گوگل]کشش به علاوه تا کردن منجر به اختلاط با دور کردن نقاط همسایه و نزدیک کردن نقاط دور به نزدیکی می شود
[ترجمه ترگمان]کشش و کشش بیشتر باعث می شود تا با فاصله گرفتن از نقاط مجاور ترکیب شود و نقاط دور را به هم نزدیک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. BDownstairs, at the neighboring La Colonial Market, an employee barbecues chicken in a black kettle on the sidewalk.
[ترجمه گوگل]B در طبقه پایین، در بازار همسایه La Colonial، یک کارمند مرغ را در یک کتری سیاه در پیاده رو کباب می کند
[ترجمه ترگمان]BDownstairs، در حوالی بازار La، یک مرغ کباب کننده در یک کتری سیاه روی پیاده رو درست می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Zulus conquered all the neighboring tribes.
[ترجمه گوگل]زولوها تمام قبایل همسایه را فتح کردند
[ترجمه ترگمان]Zulus همه قبایل مجاور را فتح کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Neighboring Nelson and Walsh counties also suffered millions of dollars in crop damage from the storms -- and drought.
[ترجمه گوگل]شهرستان‌های همسایه نلسون و والش نیز میلیون‌ها دلار خسارت به محصولات زراعی از طوفان و خشکسالی متحمل شدند
[ترجمه ترگمان]همسایه نلسون و والش این کشور نیز از طوفان ها و خشکسالی میلیونها دلار رنج برده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Already visibility was so restricted that neighboring ships in the formation could scarcely see each other.
[ترجمه گوگل]دید از قبل آنقدر محدود بود که کشتی های همسایه در سازند به سختی می توانستند یکدیگر را ببینند
[ترجمه ترگمان]دیده بود که کشتی های مجاور دیگر به ندرت یکدیگر را می بینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. O Railroad museums, two neighboring institutions on the western side of downtown Baltimore.
[ترجمه گوگل]موزه‌های راه‌آهن، دو مؤسسه همسایه در ضلع غربی مرکز شهر بالتیمور
[ترجمه ترگمان]ای موزه های راه آهن، دو موسسه همسایه در قسمت غربی مرکز بالتیمور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The neighboring Persian Gulf is even more volatile.
[ترجمه گوگل]خلیج فارس همسایه از این هم بی ثبات تر است
[ترجمه ترگمان]خلیج فارس همسایه حتی از این هم more است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. All the neighboring values had been tested but this particular exact set of circumstances had not.
[ترجمه گوگل]همه مقادیر همسایه آزمایش شده بودند، اما این مجموعه دقیق شرایط خاص آزمایش نشده بود
[ترجمه ترگمان]تمام مقادیر مجاور مورد آزمایش قرار گرفته بودند اما این مجموعه دقیق از شرایط موجود نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

همسایه (اسم)
neighbor, neighbouring, neighboring

اهل محل (اسم)
neighbor, neighbouring, vicinage, neighboring

انگلیسی به انگلیسی

• in the area of; close to; in the vicinity of (also neighbouring)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : neighbor
✅️ اسم ( noun ) : neighbor / neighborhood / neighborliness
✅️ صفت ( adjective ) : neighboring / neighborly
✅️ قید ( adverb ) : _
همسایه، مجاور، همجوار
همسایه
اطراف

بپرس