neglectful

/nɪˈɡlektfəl//nɪˈɡlektfəl/

معنی: سر بهوا، مهمل، غافل، مسامحه کار، غفلت کار
معانی دیگر: کوتاهی کننده، غفلت کننده، فروگذار، فروگذارگر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: neglectfully (adv.), neglectfulness (n.)
• : تعریف: tending to neglect; careless or negligent (often fol. by of).
مترادف: careless, derelict, forgetful, inattentive, negligent, remiss, unmindful
متضاد: attentive
مشابه: absent-minded, heedless, improvident, inadvertent, lax, oblivious, reckless, thoughtless, unobservant

- She is neglectful of time.
[ترجمه موسی] او از زمان غافل است.
|
[ترجمه گوگل] او از زمان غافل است
[ترجمه ترگمان] او سر وقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I'm sure my boss thinks I've been neglectful of my duties recently.
[ترجمه گوگل]مطمئنم رئیسم فکر می کند اخیراً از وظایفم غفلت کرده ام
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که رئیسم فکر می کنه من اخیرا در انجام وظیفه بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Have I been neglectful of my friend, taking him for granted?
[ترجمه گوگل]آیا من نسبت به دوستم غفلت کرده ام و او را بدیهی تلقی کرده ام؟
[ترجمه ترگمان]آیا من از دوست خود غافل نشده ام؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was neglectful of her clothing.
[ترجمه گوگل]از لباسش غافل بود
[ترجمه ترگمان]ای نا غافل از لباس او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She became neglectful of her appearance.
[ترجمه Haniye] او نسبت به ظاهرش بی توجه بود / از ظاهرش غافل شد
|
[ترجمه گوگل]او نسبت به ظاهر خود نادیده گرفته شد
[ترجمه ترگمان]سر و کله اش پیدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She became more and more neglectful of her responsibilities.
[ترجمه موسی] او بیش از پیش از مسئولیت های خود غافل شد.
|
[ترجمه گوگل]او بیش از پیش از مسئولیت های خود غفلت می کرد
[ترجمه ترگمان]او بیش از پیش مسئولیت های خود را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Neglectful silence is, of course, the most perfect means of maintaining the powerful integrity of the institutional boundaries against any criticisms.
[ترجمه گوگل]البته سکوت غفلت‌آمیز کامل‌ترین وسیله برای حفظ یکپارچگی قدرتمند مرزهای نهادی در برابر هرگونه انتقاد است
[ترجمه ترگمان]البته سکوت مطلق، کامل ترین روش حفظ تمامیت قوی مرزه ای سازمانی در مقابل هر انتقادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some boys are neglectful of their appearance.
[ترجمه گوگل]برخی از پسرها به ظاهر خود بی توجهی می کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی از بچه ها سر و کله شان پیدا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Boys are usually neglectful of their appearance.
[ترجمه گوگل]پسرها معمولاً از ظاهر خود غافل هستند
[ترجمه ترگمان]پسران معمولا در ظاهر خود neglectful
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is neglectful of his own safety.
[ترجمه گوگل]او از امنیت خود غافل است
[ترجمه ترگمان]ای نا غافل از امنیت خودش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His anger did not make him neglectful of his promise.
[ترجمه گوگل]خشم او باعث نشد که از وعده خود غافل شود
[ترجمه ترگمان]خشم او از قولی که به او داده بود سر نزده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is neglectful of his duties.
[ترجمه گوگل]او نسبت به وظایف خود کوتاهی می کند
[ترجمه ترگمان]او neglectful of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Are you in character somber, melancholy, or neglectful?
[ترجمه گوگل]آیا از نظر شخصیتی غمگین، مالیخولیا یا غفلت هستید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما در خلق و خوی غم انگیز و melancholy یا neglectful هستید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This does not mean that we have been neglectful of China.
[ترجمه گوگل]این بدان معنا نیست که ما نسبت به چین غفلت کرده ایم
[ترجمه ترگمان]این به این معنا نیست که ما از چین جدا شده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Take Millie who was a stone cold neglectful cocaine addict when her child was an infant and who, against all odds, turned her life around and got clean and has been a great mom to her four kids since.
[ترجمه گوگل]میلی را در نظر بگیرید که در دوران کودکی کودکش معتاد کوکائین بی توجه بود و بر خلاف همه احتمالات، زندگی خود را تغییر داد و پاک شد و از آن زمان برای چهار فرزندش مادر بزرگی بوده است
[ترجمه ترگمان]مینی را در نظر بگیرید که زمانی که بچه اش یک نوزاد بود و با تمام احتمالات زندگی اش را عوض کرده بود، زندگی اش را عوض کرده و مادر بزرگ چهار فرزند او بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سر به هوا (صفت)
absentminded, distrait, neglectful, wanton

مهمل (صفت)
bad, neglectful, preposterous, meaningless, nonsensical, unworthy, trashy, otiose

غافل (صفت)
unaware, neglectful, careless, negligent, inattentive, heedless

مسامحه کار (صفت)
neglectful, careless, negligent, nonchalant

غفلت کار (صفت)
neglectful, careless, negligent, remiss, delinquent

انگلیسی به انگلیسی

• negligent; careless, heedless; abandoning, disregarding; not cautious
if someone is neglectful of someone or something, they do not look after them properly or give them the attention they deserve.

پیشنهاد کاربران

neglectful ( adj ) ( nɪˈɡlɛktfl ) =not giving enough care or attention to sth sb, e. g. neglectful parents. She became neglectful of her appearance.
neglectful
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : neglect
✅️ اسم ( noun ) : neglect / negligence
✅️ صفت ( adjective ) : neglected / neglectful / negligent / negligible
✅️ قید ( adverb ) : negligently
مسامحه کارانه ( یکی از سبکهای فرزندپروری )
neglectful ( adj ) = سر به هوا، کوتاهی کننده، فروگذار، غافل، بی توجه، غفلت آمیز، ناشی از غفلت
examples:
1 - I'm sure my boss thinks I've been neglectful of my duties recently.
مطمئنم که رئیس من فکر می کند اخیراً از وظایفم غافل شده ام.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - These two publications are also somewhat neglectful of party politics and the state.
این دو نشریه همچنین تا حدودی از سیاست احزاب و دولت غفلت می کنند.
3 - Growing up in the deprived and sometimes neglectful group setting of orphanages may lead to a dysregulated stress system.
بزرگ شدن در محله محروم و گاه غفلت جمعی وضع ظاهری یتیم خانه ها ممکن است منجر به یک سیستم تنش نامنظم شود.

بی توجه، سهل انگار

بپرس