neglect

/nəˈɡlekt//nɪˈɡlekt/

معنی: فروگذاری، سرسری، غفلت، اهمال، فروگذار کردن، غفلت کردن، مسامحه کردن
معانی دیگر: نادیده انگاشتنی، مورد توجه قرار ندادن، کم توجهی کردن به، نرسیدن به، قصور کردن، فروگذاشتن، فرویش کردن، انجام ندادن (وظیفه و غیره)، کوتاهی کردن، سهل انگاری، بی توجهی، نادیده انگاری

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: neglects, neglecting, neglected
(1) تعریف: to pay too little or no attention to.
مترادف: disregard, ignore, overlook, pretermit, slight
متضاد: attend, heed, regard
مشابه: avoid, pass up, shun, snub

- She neglected the doctor's advice.
[ترجمه هیچکس] او پیشنهاد دکتر را نادیده گرفت
|
[ترجمه ب گنج جو] توصیه ی دکتر رو پشت گوش انداخت و بهش عمل نکرد.
|
[ترجمه گوگل] او توصیه های دکتر را نادیده گرفت
[ترجمه ترگمان] او توصیه دکتر را نادیده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to fail to take proper care of.
مترادف: forget, shun
متضاد: baby, care, cherish, coddle, foster, look after, maintain, mollycoddle, nurture, pamper, provide, support, tend, watch
مشابه: abandon, desert

- He neglects his health.
[ترجمه آرزو] او به سلامتیِ خودش اهمیت نمی دهد .
|
[ترجمه ب گنج جو] اصلا اهمیتی به سامتی خودش نمیده.
|
[ترجمه شان] او در مورد ( توجه ) به تندرستی خود، اهمال میکند ( به سلامت خویش، کم توجهی می کند ) .
|
[ترجمه گوگل] او از سلامتی خود غافل است
[ترجمه ترگمان] از سلامتی او غافل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to fail to do or perform.
مترادف: avoid, default, evade, omit, pretermit, shirk, slack
متضاد: fulfill, keep, remember
مشابه: forget, forgo, ignore, let slide

- The soldier neglected his duty.
[ترجمه ب گنج جو] سربازه دستورات نظام رو رعایت نکرده.
|
[ترجمه حنا/ʜᴀɴᴀ] سرباز به وظیفه ی خود عمل نکرد و آن را نادیده گرفت.
|
[ترجمه شان] این سرباز، از انجام وظیفه خود، غفلت کرد.
|
[ترجمه گوگل] سرباز وظیفه خود را کوتاهی کرد
[ترجمه ترگمان] سرباز وظیفه خود را نادیده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The tenant neglected to clean the apartment before moving out.
[ترجمه زیتا] مستاجر قبل از اساس کشی اهمیتی به تمیز کردن خانه نداده
|
[ترجمه شان] این مستاجر ، پیش از نقل مکان از آپارتمان، نسبت به تمیز کردن آن، کوتاهی ( مسامحه ) کرد.
|
[ترجمه Alex] مستاجر اهمیتی به تمیز کردن خانه قبل از اثاث کشی نداد
|
[ترجمه گوگل] مستاجر قبل از نقل مکان از تمیز کردن آپارتمان غافل شد
[ترجمه ترگمان] اجاره دارها قبل از بیرون رفتن آپارتمان را تمیز می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I feel bad that I neglected to send a birthday card to my mother.
[ترجمه شان] چون از فرستادن کارت ( تبریک ) برا ی روز تولد مادرم غفلت کردم، دچار حس بدی شده ام.
|
[ترجمه گوگل] از ارسال کارت تولد برای مادرم غافل شدم
[ترجمه ترگمان] احساس بدی دارم که یادم رفت یه کارت تبریک برای مادرم بفرستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He neglected to pay his bills and consequently hurt his credit score.
[ترجمه زیتا] او با بی توجهی به پرداخت قبض هایش باعث شد که اعتبارش خدشه دار شود
|
[ترجمه گوگل] او از پرداخت قبوض خود غفلت کرد و در نتیجه به امتیاز اعتباری خود آسیب رساند
[ترجمه ترگمان] او از پرداخت بدهی های بانکی خود غفلت می ورزید و در نتیجه امتیاز خود را به درد می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: neglectedly (adv.), neglectedness (n.), neglecter (n.)
(1) تعریف: an act, instance, or result of neglecting.
مترادف: carelessness, default, disregard, evasion, inattention, laxity, negligence, omission, oversight, slackness
متضاد: care, nurture, painstaking, support
مشابه: dereliction, indifference, passivity, slight, snub

- The house was in terrible condition after years of neglect.
[ترجمه شان] پس از سال ها بی توجهی ، خانه در وضعیت وحشتناکی قرار داشت.
|
[ترجمه گوگل] خانه پس از سال ها بی توجهی در وضعیت وحشتناکی قرار داشت
[ترجمه ترگمان] این خانه پس از سال ها بی توجهی، وضع وحشتناکی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the condition of being neglected.
مترادف: abandonment, disuse
مشابه: failure, omission

- The tools lay in neglect.
[ترجمه گوگل] ابزار در غفلت بود
[ترجمه ترگمان] این ابزارها به فراموشی سپرده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his neglect of his duties is inexcusable
قصور او در انجام وظایفش بخشودنی نیست.

2. to neglect one's family
به خانواده ی خود نرسیدن

3. to neglect the advice of others
پند دیگران را نادیده گرفتن

4. the damage caused by neglect
خسارت حاصله در نتیجه ی بی توجهی

5. a product of several years of neglect
ثمره ی چندین سال غفلت

6. A little neglect may breed great mischief.
[ترجمه گوگل]یک غفلت کوچک ممکن است باعث ایجاد شرارت بزرگ شود
[ترجمه ترگمان]غفلت کوچکی می تواند شرارت بزرگی از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Never neglect an opportunity for improvement.
[ترجمه گوگل]هرگز از فرصتی برای پیشرفت غافل نشوید
[ترجمه ترگمان]هرگز یک فرصت برای بهبود را نادیده نگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Neglect of health is doctor's wealth.
[ترجمه گوگل]بی توجهی به سلامتی ثروت پزشک است
[ترجمه ترگمان]غفلت از سلامت، ثروت پزشک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If you neglect this property, it will depreciate.
[ترجمه گوگل]در صورت بی توجهی به این ملک مستهلک می شود
[ترجمه ترگمان]اگر این ملک را نادیده بگیرید، ارزش آن کم خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The building had been dilapidated by neglect.
[ترجمه گوگل]ساختمان بر اثر بی توجهی ویران شده بود
[ترجمه ترگمان]ساختمان از بی توجهی خراب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She is always harping on the family's neglect of her. In fact we go to see her every week.
[ترجمه گوگل]او همیشه از بی توجهی خانواده نسبت به او انتقاد می کند در واقع ما هر هفته به دیدن او می رویم
[ترجمه ترگمان]او همیشه اصرار دارد که خانواده اش از او غافل نشوند در واقع ما هر هفته میریم دیدنش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The official was dismissed for neglect of his duty.
[ترجمه گوگل]این مقام به دلیل کوتاهی در انجام وظیفه از کار برکنار شد
[ترجمه ترگمان]این مقام مسئول نادیده گرفتن وظیفه اش از کار برکنار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The children had suffered cruelty and neglect.
[ترجمه گوگل]بچه ها دچار ظلم و بی توجهی شده بودند
[ترجمه ترگمان]کودکان از آزار و اذیت رنج می بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The law imposed penalties for the neglect of children.
[ترجمه گوگل]این قانون مجازات هایی را برای بی توجهی به کودکان در نظر گرفته است
[ترجمه ترگمان]این قانون مجازات کودکان را اعمال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The artist was embittered by public neglect.
[ترجمه گوگل]این هنرمند از غفلت عمومی تلخ شد
[ترجمه ترگمان]هنرمند از غفلت عمومی سرخورده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. After years of neglect the house is at last being restored.
[ترجمه گوگل]پس از سال ها بی توجهی، خانه بالاخره در حال بازسازی است
[ترجمه ترگمان]پس از سال ها بی توجهی، خانه سرانجام دوباره برقرار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. They neglect their duty at the least hint of fun elsewhere.
[ترجمه گوگل]آنها در جاهای دیگر با کمترین نشانه ای از سرگرمی از وظایف خود غفلت می کنند
[ترجمه ترگمان]در جاه ای دیگر به هیچ وجه از وظیفه خود غافل نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She had concentrated on her music to the neglect of her other studies.
[ترجمه گوگل]او با غفلت از سایر مطالعات خود، روی موسیقی خود تمرکز کرده بود
[ترجمه ترگمان]او روی موسیقی خود تمرکز کرده بود و توجهی به درس های دیگر نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Five officers were court-martialled for cowardice or neglect of duty.
[ترجمه گوگل]پنج افسر به دلیل بزدلی یا کوتاهی در انجام وظیفه به دادگاه نظامی محکوم شدند
[ترجمه ترگمان]پنج افسر گارد برای بزدلی یا بی توجهی به وظیفه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فروگذاری (اسم)
omission, carelessness, neglect

سرسری (اسم)
frivolity, inadvertence, carelessness, negligence, neglect, levity, flippancy, inadvertency

غفلت (اسم)
default, inadvertence, omission, negligence, neglect, inadvertency, laches

اهمال (اسم)
dodge, negligence, neglect, nonfeasance

فروگذار کردن (فعل)
fail, neglect, omit

غفلت کردن (فعل)
neglect, overlook

مسامحه کردن (فعل)
neglect

تخصصی

[برق و الکترونیک] چشم پوشی کردن
[حقوق] غفلت کردن، مسامحه کردن، غفلت، مسامحه، اهمال، قصور
[ریاضیات] اغماض کردن، صرفنظر کردن

انگلیسی به انگلیسی

• disregard, inattention; negligence; forgetfulness; abandonment
disregard, ignore; be negligent; forget to perform (a duty), shirk; fail to care for, abandon
if you neglect someone or something, you do not look after them properly.
if you neglect to do something, you fail to do it.
neglect is failure to look after someone or something properly.

پیشنهاد کاربران

neglect ( v, n ) ( nɪˈɡlɛkt ) =to not give enough attention to sth, e. g. She has neglected her studies. She denies neglecting her baby. neglected ( adj ) e. g. neglected child.
neglect
neglect = shrik = disregard = negligence
قصور، اهمال، کم توجهی، نادیده گرفتن
غفلت کردن، نادیده گرفتن
neglect = carelessness = inattention = disregard = oversight = lapse
نادیده گرفتن
با مسامحت رفتار کردن
کنار زدن
مهم ندانستن
Critical and communication studies have traditionally neglected the oppression conducted by humans
towards other animals.
سر باززدن از انجام کاری
رسیدگی نکردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : neglect
✅️ اسم ( noun ) : neglect / negligence
✅️ صفت ( adjective ) : neglected / neglectful / negligent / negligible
✅️ قید ( adverb ) : negligently
همون ایگنور کردنه
✅نادیده گرفتن
✅بی توجهی کردن
?Is it harmful to spend too much time on a hobby
Yes, I believe spending excessive time on a hobby may have an adverse effect on people. You may end up having not enough time for your priorities like family or work. For example, it’s easy for me to lose myself in books and 💎neglect💎 the deadlines at work
...
[مشاهده متن کامل]

فرناسیدن.
فرناس. [ ف َ ] ( ص ) درهندی باستان پر نچ ، درسنسکریت پرناچه . ( از حاشیه برهان چ معین ) . غافل و نادان. ( برهان ) . غافل. نادان طبع. کم مایه. ( یادداشت به خط مؤلف ) :
این جهان سربه سر همه فرناس
...
[مشاهده متن کامل]

نز جهان من یگانه فرناسم.
بوشکور.
گفت نقاش چون که نشناسم
که نه دیوانه و نه فرناسم.
عنصری.

غفلت یک سندرم عصبی است که با عدم آگاهی از یک منطقه خاص از میدان بینایی ( غفلت بینایی ) یا یک طرف بدن ( غفلت یک طرفه ) مشخص می شود. بیمار در غفلت یک طرفه نسبت به تحریک قسمتی از بدن که در طرف مقابل ضایعه
...
[مشاهده متن کامل]
مغز واقع شده بی توجه است. بی توجهی و غفلت ممکن است به حدی شدید باشد که بیمار از نزدیک شدن فرد دیگر به قسمت دچار غفلت آگاه نباشد. غفلت همچنین در تکالیف شنیداری، لمسی، و حس عمقی دیده شده و از نشانه های بارز آسیب مغزی در ناحیه آهیانه است.

let ( someone or something ) slip by
neglect ( verb ) = کوتاهی کردن، سهل انگاری کردن، نادیده گرفتن/بی توجهی کردن، غفلت کردن، غافل شدن، پشت گوش انداختن/از عهده کاری برنیامدن، بی احتیاطی کردن
examples:
1 - Bob's car got dirty when he neglected to keep it polished.
...
[مشاهده متن کامل]

ماشین "باب" کثیف شد وقتی او در تمیز نگه داشتن آن کوتاهی کرد.
2 - It is essential that you do not neglect your homework.
ضروری است که از تکالیف خود غافل نشوید.
3 - The senator neglected to make his annual report to Congress.
سناتور از ارائه گزارش سالانه خود به کنگره سهل انگاری کرد.
4 - He neglects that poor dog - he never takes him for walks or gives him any attention.
او از آن سگ بیچاره غافل می شود - هرگز او را به پیاده روی نمی برد یا توجهی به او نمی کند.
5 - She's been neglecting her studies this semester.
او در این ترم مطالعاتش را پشت گوش انداخته است.
6 - I'd neglected to give him the name of the hotel where I'd be staying.
من از دادن نام هتلی که در آن اقامت می کردم سهل انگاری کردم.
7 - He neglected to mention the fact that we could lose money on the deal.
وی از ذکر این واقعیت که ممکن است در این معامله ضرر کنیم ، کوتاهی کرد.
8 - She had neglected the program and allowed student interest in it to fall off.
او از دستور کار غافل شده بود و اجازه داد علاقه دانش آموزان به آن از بین برود.

neglect ( noun ) = بی توجهی، غفلت، کوتاهی، کم کاری، سهل انگاری/قصور، نادیدگی/عدم کارکرد، عدم استعمال، متروک
مترادف است با کلمه : disuse ( noun )
examples:
1 - The buildings are crumbling from years of neglect.
...
[مشاهده متن کامل]

ساختمانها پس از سالها بی توجهی در حال فروپاشی هستند.
2 - The law imposes penalties for the neglect of children.
این قانون برای غفلت از کودکان مجازات هایی در نظر گرفته است.
3 - Both parents were found guilty of neglect and their child was taken away from them.
هر دو والدین به دلیل بی توجهی مجرم شناخته شدند و فرزندشان از آنها گرفته شد.
4 - Over the years the church has fallen into a state of neglect.
با گذشت سالها کلیسا در حالت نادیدگی قرار گرفت.
5 - The present crisis is the result of years of wilful neglect by the council.
بحران کنونی نتیجه سالها غفلت عمدی از سوی شورا است.
6 - Doctors guilty of neglect are liable to prosecution.
پزشکان متهم به کم کاری، تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند.

neglect ( verb ) = omit ( verb )
به معناهای : حذف کردن، از قلم انداختن، نادیده گرفتن، کوتاهی کردن، غفلت کردن، فراموش کردن، کنار گذاشتن
سرسری گرفتن، قصور، اهمال، فراموشکاری فروگذاری، کوتاهی، بی توجهی، بی دقتی، فرویش، سهل انگاری
در علم حقوق به معنی غفلت میباشد
عدم توجه کافی
کوتاهی , غفلت , قصور
غفلت

غفلت ورزیدن از
مورد بی مهری/بی توجهی قرار دادن، غفلت/اهمال کردن، قصور کردن، پشت گوش انداختن، نادیده گرفتن
neglect to do sth: فراموش کردن انجام کاری
صرف نظر کردن
بی توجهی کردن
Just shut up and get on with your work!
خفه شو و بروپی کارت
بی توجهی. بمعنای جواب رد برای ازدواج به کسی
نادیدگرفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس