narrowing


تنگ شدگی، بهم کشیدگی، ساقه یا دهنه جوراب

جمله های نمونه

1. The choice of goods available is narrowing.
[ترجمه گوگل]انتخاب کالاهای موجود در حال محدود شدن است
[ترجمه ترگمان]انتخاب کالاهای موجود محدود می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Cartesian projection, narrowing towards the poles, is practical for detailing and is used in most coastal ordnance surveys.
[ترجمه گوگل]برجستگی دکارتی، باریک شدن به سمت قطب ها، برای جزئیات عملی است و در بیشتر بررسی های مهمات ساحلی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این طرح دکارتی که نسبت به قطب ها محدود می شود، برای جزئیات عملی است و در بیشتر برآورده ای ساحلی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Apart from some narrowing of the gender gap, this situation largely persisted through the eighteenth century.
[ترجمه گوگل]جدای از کمی کاهش شکاف جنسیتی، این وضعیت تا حد زیادی تا قرن هجدهم ادامه داشت
[ترجمه ترگمان]جدا از محدود کردن فاصله جنسیتی، این وضعیت تا حد زیادی در قرن هیجدهم باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Increased competition caused a narrowing of the margins between bid and offer price, and a reduction in commissions.
[ترجمه گوگل]افزایش رقابت باعث کاهش حاشیه بین قیمت پیشنهادی و پیشنهادی و کاهش در کمیسیون شد
[ترجمه ترگمان]افزایش رقابت باعث محدود کردن حاشیه های بین پیشنهاد قیمت و پیشنهاد قیمت و کاهش کمیسیون های مربوطه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The second important trend has been the slight narrowing of the differentials between male and female workers in full-time occupation.
[ترجمه گوگل]دومین روند مهم کاهش جزئی تفاوت بین کارگران زن و مرد در مشاغل تمام وقت بوده است
[ترجمه ترگمان]دومین روند مهم، محدود کردن تفاوت بین کارگران زن و مرد در اشغال تمام وقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This narrowing down of the focus of the original control theory seems to constitute a switch of attention from offenders to situations.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که این محدود کردن تمرکز نظریه کنترل اصلی باعث تغییر توجه از مجرمان به موقعیت ها می شود
[ترجمه ترگمان]این محدود شدن تمرکز نظریه کنترل اصلی به نظر می رسد که تغییر توجه از مجرمان به موقعیت های مختلف را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The narrowing trade gap means that growth in the fourth quarter could be better than expected, said analysts.
[ترجمه گوگل]به گفته تحلیلگران، کاهش شکاف تجاری به این معنی است که رشد در سه ماهه چهارم می تواند بهتر از حد انتظار باشد
[ترجمه ترگمان]تحلیلگران می گویند که شکاف باریک تجاری به این معنا است که رشد در ربع چهارم می تواند بهتر از انتظار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The count suddenly stiffened, his midnight-black eyes narrowing to glittering points of light, and Maggie knew the game was up.
[ترجمه گوگل]شمارش ناگهان سفت شد، چشم‌های سیاه نیمه‌شب‌اش به نقاط نورانی پر زرق و برق باریک شد و مگی می‌دانست که بازی تمام شده است
[ترجمه ترگمان]ناگهان کنت منقبض شد و چشمان سیاهش تنگ به نقطه های درخشان نور شد و مگی می دانست که بازی به پایان رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Narrowing profit margins have given developers little choice but to keep building and selling off property to boost sales support earnings.
[ترجمه گوگل]محدود شدن حاشیه سود به توسعه دهندگان حق انتخاب کمی داده است جز اینکه به ساخت و فروش املاک ادامه دهند تا درآمدهای پشتیبانی فروش را افزایش دهند
[ترجمه ترگمان]سود ناخالص ملی به توسعه دهندگان حق انتخاب کمی داده است، اما حفظ ساختمان و فروش ملک به منظور بالا بردن درآمد پشتیبانی از فروش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bluff is the end of a narrowing tongue of land which would have funnelled the herd to a point.
[ترجمه گوگل]بلوف انتهای یک زبانه باریک از زمین است که گله را به نقطه ای هدایت می کند
[ترجمه ترگمان]بلوف، انتهای یک زبان کوچک زمینی است که گله را به یک نقطه می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Robyn twisted around quickly and cursed again, narrowing her eyes against the throbbing pain in her head.
[ترجمه گوگل]رابین به سرعت چرخید و دوباره فحش داد و چشمانش را در برابر درد تپنده سرش ریز کرد
[ترجمه ترگمان]روبین در حالی که چشمانش را تنگ کرده بود، به سرعت می چرخید و دوباره نفرین می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This causes a narrowing of the channel and diminishes the amount of blood that the coronary arteries can carry.
[ترجمه گوگل]این باعث باریک شدن کانال می شود و مقدار خونی را که عروق کرونر می توانند حمل کنند کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]این باعث تنگ شدن کانال می شود و مقدار خون را کاهش می دهد که عروق کرونری می تواند حمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Both areas of narrowing were opened and there were no complications, the statement said.
[ترجمه گوگل]در بیانیه آمده است که هر دو منطقه باریک باز شده و هیچ عارضه ای وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در این بیانیه گفته شده است که هر دو ناحیه باریک شده اند و هیچ مشکلی وجود نداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Forbes wanted to simplify filing taxes by narrowing the current five rates to a single flat rate.
[ترجمه گوگل]فوربس می خواست با کاهش پنج نرخ فعلی به یک نرخ ثابت، ثبت مالیات را ساده کند
[ترجمه ترگمان]فوربس خواستار ساده سازی مالیات از طریق محدود کردن پنج نرخ کنونی به نرخ ثابت واحد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس