narrow gauge


راه آهن کم پهنا (که از حد معمول بین المللی یعنی 143/5 سانتیمتر باریکتر است)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: narrow-gauge (adj.)
(1) تعریف: a railroad track with a distance between the rails that is less than the standard width of 56.5 inches or 143.5 centimeters. (Cf. broad gauge, standard gauge.)

(2) تعریف: a railroad or car used on this track.

جمله های نمونه

1. At the Port Lilla was placed back on narrow gauge track for the journey up to the Quarry.
[ترجمه گوگل]در بندر لیلا دوباره در مسیر باریکی برای سفر تا کواری قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]در بندر Lilla به سرعت مسیر را طی کرد و مسیر سفر را طی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He also built a narrow gauge railway which ran round the whole estate.
[ترجمه گوگل]او همچنین یک راه‌آهن باریکی ساخت که تمام املاک را می‌چرخاند
[ترجمه ترگمان]او همچنین یک قطار درجه یک راه آهن را ساخت که تمام ملک را اداره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nature trail, woodland walks, picnic meadows. Narrow Gauge Railway Museum, the collection includes locomotives and rolling stock.
[ترجمه گوگل]مسیر طبیعت، پیاده روی در جنگل، مراتع پیک نیک موزه راه‌آهن باریک، این مجموعه شامل لوکوموتیو و وسایل نورد است
[ترجمه ترگمان]رد طبیعت، گردش جنگلی، meadows پیک نیک موزه راه آهن Gauge باریک، این مجموعه شامل لوکوموتیو و stock است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some of the narrow gauge tracks were short in distance, but the longest was 20 miles.
[ترجمه گوگل]برخی از مسیرهای باریک از نظر فاصله کوتاه بودند، اما طولانی ترین آنها 20 مایل بود
[ترجمه ترگمان]بعضی از the باریک در فاصله کوتاهی قرار داشتند، اما طولانی ترین آن ها ۲۰ مایل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The car rattled along, crossing the myriad narrow gauge loco tracks that ran between the factories lining the route.
[ترجمه گوگل]ماشین در امتداد تلو تلو تلو تلو خورد و از تعداد بی شماری از مسیرهای لوکوی باریکی که بین کارخانه هایی که مسیر را دور می زدند، عبور کرد
[ترجمه ترگمان]ماشین به راه افتاد و از میان انبوه و باریک loco که بین کارخانه های آستر شده بود عبور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Then the narrow gauge became the standard Voice over A rail system based on a horse's behind.
[ترجمه گوگل]سپس گیج باریک به سیستم استاندارد Voice over A بر اساس پشت اسب تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]سپس درجه باریک صدای استاندارد بر روی یک سیستم ریل براساس اسبی که پشت آن بود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The whole is interwoven with narrow gauge tramways for transporting the harvest to the crushing plant.
[ترجمه گوگل]کل با ترامواهای باریکی برای انتقال محصول به کارخانه سنگ شکن در هم تنیده شده است
[ترجمه ترگمان]کل آن با گیج کردن gauge برای انتقال محصول به گیاه خردکننده به هم آمیخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some miles south and east there is another narrow gauge railway.
[ترجمه گوگل]چند مایلی جنوب و شرق راه آهن باریک دیگری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در فاصله چند مایلی جنوب و شرق یک ایستگاه فضایی باریک دیگر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Following Russian tradition, Harbin has a narrow gauge children's railway in one of its parks.
[ترجمه گوگل]با پیروی از سنت روسی، هاربین یک راه آهن باریک برای کودکان در یکی از پارک های خود دارد
[ترجمه ترگمان]با پیروی از سنت روسی، Harbin یک قطار باریک کودکان در یکی از پارک های این شهر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then by narrow gauge railroad into the Assam Valley to Chabua and fly over The Hump to Kunming.
[ترجمه گوگل]سپس با راه‌آهن باریک به دره آسام به چابوآ می‌روید و بر فراز The Hump به سمت Kunming پرواز کنید
[ترجمه ترگمان]سپس با درجه باریکی از راه اهن به دره آسام رسیدند و از The تا Kunming پرواز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The narrow gauge railroad was operable as far as Chinhung-ni and it was decided to establish a railhead there.
[ترجمه گوگل]راه آهن باریکه تا چینهونگ-نی قابل اجرا بود و تصمیم گرفته شد که یک راه آهن در آنجا ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]خط باریک راه آهن تا آنجا که به نظر می رسید ni و ni بود و تصمیم گرفته بود سر خط سر تا سر خط باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At first glance there appears to be a preponderance of narrow gauge or what I would call miniature railways.
[ترجمه گوگل]در نگاه اول به نظر می رسد که گیج باریک یا آنچه من آن را راه آهن مینیاتوری می نامم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در نگاه اول به نظر می رسد که از جنس narrow است یا چیزی که من می خواهم به خطوط کوچک خطوط آهن زنگ بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is the latest shot in the battle to re-construct the 23-mile narrow gauge line.
[ترجمه گوگل]این آخرین شلیک در نبرد برای بازسازی خط گیج باریک 23 مایلی است
[ترجمه ترگمان]این آخرین عکس در این نبرد برای بازسازی خط لوله مارپیچ ۲۳ مایلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The design features, general arrangement, performance parameters and test and operation of SDD1A narrow gauge diesel-electric locomotive delivered to Sudan Railway were introduced in detail.
[ترجمه گوگل]ویژگی های طراحی، آرایش کلی، پارامترهای عملکرد و آزمایش و عملکرد لوکوموتیو دیزلی-الکتریکی SDD1A باریک که به راه آهن سودان تحویل داده شده است، با جزئیات معرفی شد
[ترجمه ترگمان]ویژگی های طراحی، چیدمان عمومی، پارامترهای عملکرد و آزمایش و عملکرد لوکوموتیو برقی دیزل خطی SDD۱A که به راه آهن سودان تحویل داده شد، به طور مفصل معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

narrow gauge ( حمل‏ونقل ریلی )
واژه مصوب: خط باریک
تعریف: خطی که عرض آن کمتر از عرض خط معیار یعنی 1435 میلی متر است

بپرس